۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

پلیس امنیت اجتماعی ، زرشک !

در حین خواندن مطالب خبری ، بطور اتفاقی مطلبی را در سایت الف خواندم که بسیار تعجب برانگیز بود . 
در این مطلب ، یکی از خوانندگان الف ، مطلبی را انتشار داده بود که در آن ناکارامدی ، ناتوانی و بیفایدگی پلیس جمهوری اسلامی را نمایان می سازد . 
نیروی انتظامی ، با این همه یال و کوپال ، هرگز نتوانسته که نیروی خوبی برای دفاع از مردم و برقراری امنیت در جامعه باشد . 
نیروی انتظامی همواره ، چند قدم از حادثه عقب بوده است . 
وقتی به خانه تان دزد می زند ، این شمایید که باید دزد را معرفی کنید . 
وقتی که در خیابان درگیری می شود ، پلیس آنقدر عقب می ماند تا درگیری تمام  شود . 
شکایت هم کار به جایی نمی برد . انگار همه دستشان توی یک کاسه است . 
آقای فرمانده کل نیروی انتظامی قهرمان ، آقای سردار با آن همه یال و کوپال ، کلاهت را بالاتر بگذار . 
این است نیروی انتظامی قهرمان ؟ 
این است امنیت اجتماعی که از آن دم می زنید ؟ 
زرشک ! 
این پلیس تان و این مجموعه ی نیروی انتظامی تان را بگذارید در کوزه و آبش را بخورید . 
انگاری که شما فقط بلدید دخترهای معصوم و مظلوم و بی پناه مردم را توی خیابانها با باتوم بزنید و آبرو و حیثیتشان را ببرید . 
اصلا انگار نیروهای شما به دختر جماعت یک علاقه ی خاصی دارند . 
خبرهای خوبی از برخوردهای نیروهایتان با زنان هرجایی و هرزه نیز به گوش می رسد . 
نیروهایی که باج های اونجوری از این زن ها می گیرند تا بیخیال موضوع شوند . 
البته این ها را کسی نتوانسته ثابت کند . ولی کافی است در بین مردم باشید . این درد دل همه ی مردم است . کمتر کسی به نیروی انتظامی اطمینان دارد . 
در این گیر دار ، بخوان مطلب زیر را . 
بخوان و بدان که نیروی انتظامی کشورت ، چیست . 
ای شهروند ایرانی ، ای هموطن ، بخوان و بدان که تنهایی در این معرکه . 
بخوان و بدان که دزدان و سارقان و خلافکاران ، خوابی راحت و آسوده دارند ، تا این نیروی انتظامی قهرمان بیدار است .
امنیت اجتماعی ، زرشک !


غرض از اين نوشتن عرض گلايه اي است از دست ياراني که چشم ياري از آنان داريم و گاه چنان بي محبت هستند که نگاه خشکيده بردر انتظاراتمان را از آنها يا بايد بر خدا بداريم و يا اينکه با گلايه اي و ابراز ناراحتي ان را بر هم نهيم.

اينجانب مغازه دار حاشيه بلوار وکيل آباد مشهد  هستم که در روز روشن و ساعت 12 ظهر و در ماه مبارک رمضان مورد تهاجم چند نفر از اراذل و اوباش که با چاقو و تيغ موکت بري وارد مغازه ام شده بودند قرار گرفتم.
اينجانب پس از گريختن آنها از صحنه و بردن پول و موبايل بنده با پليس 110 تماس گرفتم که علي رغم سه بار پيگيري از انها بعد از 45 دقيقه موفق به رويت آنها در محل شدم که البته شرح برخورد آنها نيز خود زخمي بود بر ديگر تالماتي که يک شهروند صدمه ديده از يک نارسايي اجتماعي مي تواند متحمل گردد.

قبلا بيان کنم که اينجانب در آن مدت 45 دقيقه دو بار هم با 197 تماس گرفتم و از آنجا تلفني را مربوط به مرکز عمليات پليس گرفتم و تماس گرفتم و جالب که آنجا هم چاره را تحمل! دانستند.
بعد از آمدن پليس 110 آن هم نه در جلوي مغازه - دسترسي محلي بلوار آن را از حاشيه خيابان جدا کرده - که در  حاشيه بلوار نگه داشته اند و بدون پايين آمدن از ماشين  پرسيدند "چه شده؟" که گفتم "حدس مي زنم افراد فراري  الان کجا هستند و ديده ام به کجا گريخته اند". اما پليس محترم گفتند براي ما اين کار مقدور نيست و شرح ماجرا را بگو! شرح ماجرا را با هيجان تعريف کردم که در نهايت خونسردي ايشان گفتند "حالا چيکار کنيم؟" من متعجب گفتم "خوب فکر کنم شما پاسخ رو بلديد نه من" و ايشان گفتند "نشاني بده" و مشخصات افراد رو دادم و اينکه پلاک موتور آنها را هم با ذکر نوع موتور  و رنگ آن و چهار شماره بالا و عبارت مشهد را که توانسته بودم بخوانم به ايشان دادم و در کمال تعجب ايشان باز هم گفتند ((حالا چکار کنيم؟!!!) اينجانب اينبار سوال کردم مگر در مشهد با پلاک موتوري که گفتم چند تا وجود دارد که گفتند "ما از مشهد 11 تا مشهد 95 داريم و نميشه همه رو چک کرد". من گفتم "خوب رنگ قرمز موتور و نوع موتور تعدادي از گزينه ها را حذف مي کند نه؟" اما دريغ که پليس محترم خم به ابرو نياورد و گفت "اين کار زيادي مي خواهد و خودت بايد پي آن بيفتي" و وقتي گفتم حداقل در شناسايي صاحب موتور همکاري کنيد گفتند "وظيف ما نيست".

من که متعجب از اين همه امنيت اجتماعي بودم گفتم "از کي کمک بگيرم". گفتند "نمي دانم شايد پليس راهنمايي رانندگي! شايد دادگاه! شايد شوراي حل اختلاف!" من هم عطاي این پیگیری را به لقایشان بخشيدم و عريضه نزد 197 بردم و دريغ از هيچ تعجبي از اپراتوري که سخنانم را مي شنيد ! چنان مي گفت "خب خب خب" که فهميدم اي دل غافل نکند توقع من خيلي زيادي است و نبايد سر ظهر ماه مبارک مزاحم عبادت ايشان شوم.
پس از اين همه عرايض طولاني چند سوال از مسئولين محترم در شهري که اخاذي اراذل در آن همين چند روز پيش يک سرقت خونين را شاهد بوده است دارم که اميدوارم لااقل در آن تامل فرمايند:
1- آيا بعد از اينهمه طرح ارتقاي امنيت اجتماعي که در سال اخير چندين بار از جلوي مغازه اينجانب رژه ماشين هاي پليس مشاهده مي گرديد هنوز هم بايد اينچنين يک شهروند تنها باشد؟
2- سيستم يکپارچه اطلاعات مبتني بر پلاک موتور ها و ماشين ها و .. در اختيار چه ارگاني باشد بهتر است تا دست پليس؟
3- وقتي به پليس گفتم با اين سيستم که نمي شود کار کرد و الان جان شهروند ديگري در خطر است "ايشان گفتند خدا راشکر حالا که به خير گذشته"! واقعا وظيف پليس نصيحت مادربزرگ مابانه است يا بايد تکيه گاه مظلوم و تاديب کننده ظالم باشد؟
4- واقعا آيا کسي بر کار تلفن هاي 197 نظارت مي کند تا ما بداينيم در اين مواقع شکايت کجا بريم؟
5- آيا من شهروند از فردا بايد دنبال دادگاه و .. باشم تا تازه مجرم فراري که بيشترين مقدار اطلاعات آنها ( پلاک کامل موتور منهاي عدد شهر آن ) و مشخصات فردي را تحويل پليس داده ام را بيابم؟
6- آيا حتما بايد من کشته شوم تا جناب پليس فرمايند ختم به خير نشد؟

بيايد کلاه مان را قاضي کنيم و ببينيم آيا بازبيني پروند برخورد با اراذل و اوباش در سالهاي اخير آيا تاثير بادوام داشته يا نه فقط براي چند صباحي موثر بوده؟ پروند محمد بيجه را همه به ياد دارند و مي دانند اگر از همان ابتدا پيگيري شده بود چه بسا جان کودکان بي گناه ديگر گرفته نمي شد و افسوس که هنوز هم بايد بشنويم که "شکر خدا ختم به خير شده" کدام ختم به خير؟ براي پليس دزدي در روز روشن و نيافتن دزد ختم به خيري است؟



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۴ نظر:

  1. این جانب هم از الطاف نیروی انتظامی بهره برده ام...
    یکی از همسایگان مجتمع ما در پارکینگ اختصاصی این جانب پارک می کرد (خودش هم درسند پارکینگ داشت ولی دوتا ماشین داشتند) ما هم هر بار از ایشان می خواستیم که ماشین را خارج کنند... ولی ایشان از مامی خواستند که ماشینمان را مزاحم (سر راه سایرین) پارک کنیم چون ایشان با ماشین دوم چندان کاری نداشتند...
    الغرض ماهم با همسایه کنار آمدیم... تا روزی که خواستیم برویم مشهد آنهم با قطار...
    خلاصه ایشان جای پارک مارا خالی نکرد ما هم با پلیس!!! تماس گرفتیم... همسایه محترم ما در کوچه متتظر بود و با جناب پلیس دست داد و در جا سندش را نشان داد.. بنده هم با سند رفتم پایین ولی کم مانده بود مارا به بازداشتگاه ببرند...
    خلاصه کار به دادگاه کشید و قاضی محترم تشخصیص به مصالحه داد... (در آن مسافرت هم ما ماشین را در خانه برادر زنمان پارک کردیم)
    جای شما خالی جناب سرهنگ در آن روز به زبان محلی با همسایه ما خداحافظی کردند ما هم کلی فکر بد کردیم....
    به 197 هم زنگ زیدم ولی...
    --------------------------------------------------------
    ما که آن خانه را فروختیم نمی دانیم صاحب جدیدش چقدر پارتی دارد تا پارکینگ را پس بگیرد...



    منبع : http://alef.ir/1388/content/view/80810/

    پاسخحذف
  2. آقا کدوم امنیت اجتماعی؟ ؟ ؟

    ساعت 9 شب ، یکی از اعضای خانواده مارو ،با چاقو تحدید کردند و بعد از این که حاضر نشده بود کیفش رو بده ، روی زمین چند متری کشونده بودنش تا این که کیف از دستش جدا شده بود و دزدان به سلامتی با کیف ، گریخته بودند

    نکته ای که خیلی تاسف باره ، اینه که همه ی این اتفاقات در چند متریه یک دکه پلیس 110 اتفاق افتاده بود و دریغ که آقایان پلیس حتی بعد از این که مردم جمع شده بودند ، به خودشون زحمت نداده بودند که بیان و ببینند چی شده .


    حالا هی صدا و سیما برنامه و مصاحبه نشون بده ، که مردم توش می گن به به و چه چه، ما از نیرو انتظامی ، راضی هستم




    منبع : http://alef.ir/1388/content/view/80810/

    پاسخحذف
  3. سه ماه پیش منزل من مورد دستبرد سارق قرار گرفت و علی الرقم حضور خودم و خانواده ام در منزل، سارق حرفه ای سه طبقه از آپارتمان ما را از روی نماس ساختمان طی کرده و وارد منزل شده بود و در حدود 250.000 تومان وجه نقد و ساعت مچی و موبایل خودم و همسرم را برده بود .
    من صبح ساعت 10 به 110 زنگ زدم و نیم ساعت بعد یک افسر کلانتری شهرک غرب مراجعه کرده و اقدام به صورت جلسه نمود. و بعد صورت جلسه را بدون هیچ گونه مهرو تاریخ و شماره تحویل من داد و گفت برو دادسرا و شکایت کن. گفتم : خوب پس شما چی؟
    گفت ما کارمون را انجام دادیم و از این به بعد خودت برو و شکایت کن و اگر دزد را بگیرند بهت خبر میدن!
    منم که وقت حضور تو دادسرا و پیگیری هر روزه این مسئله رو ندارم ترجیح دادم به جای اینکه خودم رو توی دادسرا معطل کنم که ثابت کنم دزد به خانه ام زده ، برم و یک آهن گر بیارم و دور تا دور آپارتمان را اونم توی طبقه سوم حفاظ بکشم تا بلکه این آقای اسپایدر من دیگه هوس نکنه از دیوار ما بره بالا!
    و اما نکته جالب و تاسف بار اینکه که همه این آقای دزد محترم رو میشناسند و حتی سوپر محله و آهنگری چند کیلومتر اون طرف تر هم می دونستند عصمت پرنده کیه و چه کارست!
    دوستان و اقوام هم می گفتند خوب شد خودت بیدار نشدی وگرنه می زدی میکشتی دزد رو یا اون تو رو میکشت.
    منم به جای گلایه شکر خدا رو کردم که خطر از بیخ گوشم گذشت.
    این است امنیت در کشور ما


    منبع : http://alef.ir/1388/content/view/80810/

    پاسخحذف
  4. آقا کیف ما رو تو خیابون دزدیدن زنگ زدیم 110 تشریف آوردن به ما گفتن اصلا چرا با خودتون کیف حمل میکنین؟؟؟
    بعد پرسیدن چی تو کیفتون بود حالا؟ما گفتیم فلان فلان چیز گفتن خوب خدا رو شکر که چیز مهمی و از دست ندادین...والسلام(مهسا)

    پاسخحذف

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats