۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه

نادره



 قسمت نوزدهم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : یک کلمه ، بلی یا نه ؟
عشق هوشنگ مانند اخلاق و اراده اش متین ، عمیق و محکم بود . او می دانست که مهرانگیز به غیر از او کس دیگری را دوست نداشته و نخواهد داشت . او ملتفت بود که ممکن نیست کسی بتواند در قلب حساس و سودایی مهرانگیز جای او را اشغال کند . به عقیده ی او هنوز وقت و موقع مناسب نرسیده بود . زیرا مهرانگیز می بایست مدرسه را تمام بکند . فکر خود را با تهیه ی مقدمات عروسی مشغول ننماید و نیز می دانست که احمد آقا برادر خوانده و ولی نعمتش تقاضای او را رد نخواهد کرد . زیرا او خودش به دفعات مکرر به این موضوع اشاره کرده بود . لذا پیش خود می گفت : 
تعجیل فایده ندارد . گول احساسات را نباید خورد . باید صبر کرد تا موقع مناسبی بدست آید . 
اما عشق مهرانگیز یک عشق ظریف ، ناراحت و سوزان بود . او با وجود مشغله ی زیاد از قبیل تحصیل و غیره نمی توانست به احساسات خود فائق شود . سیل عشق او را بدون اختیار به پیش می برد . او شب و روز در اقیانوس فکر و خیال با یاس و امید غوطه ور بود . در این مدت مکرر اندر مکرر هوشنگ را با سایر جوان های آشنا و غریبه ایرانی و اروپایی مقایسه کرده ، به این نتیجه رسیده بود که اگر کسی قابل دوستی و عشق باشد ، همانا هوشنگ است و بس . ولی تا آن روزی که ما او را جلو پنجره مشغول تماشای قشنگی های طبیعت و افکار گوناگون به حال خود گذاشتیم ، چیزی که به خاطرش نیامده بود ، همان جدایی و مفارقت بود . ولی حوادث و پیشامدها اغلب برخلاف میل انسان اتفاق می افتد . برای او نیز مساله ی مسافرت و جدایی این طور بود . اولین دفعه بود که او به مناسبت مسافرت ناگهانی و جدایی غیر مترقبه از گم کردن معشوق از عقیم ماندن عشق خود می ترسید . و پیش خود خیال می نمود : 
آیا این پیشامد شروع یک دوره ی تاریک و بدبختی نیست ؟ آیا دخترهای طناز تهران از دوری من استفاده نکرده و هوشنگ را از من نخواهند ربود ؟ آه عجب فکر شومی است ! عجب احساس خطرناکی است . حس حسادت ! شاید هم تا به حال از روی ساده لوحی خود را خوشبخت تصور می نمودم . شاید بی جهت خویشتن را اغفال می کردم . بلکه او هنوز هم به من با نظر یک دختر یتیم ، با حس برادر زاده ی ساده نگاه می کند . شاید احساساتش همان احساسات رفاقت و دلسوزی خشک و خالیست . بلکه او عاشق کس دیگریست . شاید دیگری را دوست می دارد . بلکه قلب معصومش برای موجود قشنگ تر از من حرکت می کند . آه ! اگر این طور باشد من چه قدر بدبخت خواهم بود . آن وقت دیگر زندگانی به چه درد می خورد . این جسم ناتوان بی روح برای چه باید زنده باشد . چه آرزویی جای عشق او را می تواند اشغال کند . راستی اگر این طور نیست ، اگر من اشتباه می کنم ، اگر واقعا او مرا آن طور که من می خواهم دوست می دارد ، پس چرا یک کلمه یک حرف که بشود به عشق و محبت حقیقی تعبیر کرد بر زبان نرانده است ؟ پس چرا این همه پسرها و دخترها به محض آشنایی شفاها و کتبا هزاران داستان عشق می سرایند ولی من پنج سال است که منتظر شنیدن یک کلمه هستم . شاید این آرزو در دل پر حسرتم تا قیامت باقی خواهد ماند . نه خیر ! این طور نیست . باز وسواس ! باز بدبینی ! باز یاس و ناامیدی ! نه خیر ! من اشتباه می کنم . او مرا دوست می دارد . حرکات و رفتار او را مگر نمی بینم . تا به حال موقع را مقتضی ندانسته ! او عاقل است . او مثل من تابع احساسات نیست . او می داند چه کار می کند . در هر صورت او مال من است ، کسی نمی تواند او را از دستم بگیرد . حتما امشب مقدرات من معلوم خواهد شد . آه ! پس چرا دیر کرد ؟ چرا نیامد ؟ چه قدر قلب من ناراحت و پریشان است . خدایا چه کار کنم ؟ نه خیر ! او حتما خواهد آمد . 
همین امشب از تردید و شبهه خلاص خواهم شد . بالاخره اگر مجبور بشوم ، خود به هر زبانی باشد عشق خود را اظهار خواهم کرد . خدایا ! نمی دانم چرا باید همیشه قدم اول از طرف پسرها برداشته شود ؟ حقیقتا این بسیار بد عادتیست . مگر دخترها آدم نیستند ؟ مگر آن ها قلب ندارند ؟ مگر حق ندارند کسی را دوست داشته باشند ؟ مگر دوست داشتن برای دخترها حقیقتا عیب و ننگ است ؟

نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats