مطالب زیر ، تفکرات و اندیشه های یک مرد حقوقدان تحصیل کرده ی ایرانی در سال 2010 است .
روانشناسان و محققين برخي از كشورهاي پيشرفته به اين نتيجه رسيدهاند كه اگر زنان از لحاظ تأمين هزينههاي زندگي وابسته به مرد نباشند، جز در شرايط خاص، شايد اصراري بر حفظ پيمان زناشويي نداشته باشند، براي مثال برخي از زنان در دوران بارداري از مرد خود متنفر مي شوند و گسستن رشته زناشويي برايشان مهم نيست نيز برخي از آنان در ايام عادت يا شيردادن به طفل، يك نوع عصبانيت، ناراحتي و نگراني روحي در خود احساس ميكنند. به هر حال تصميم عجولانه و رنجش سريع از صفاتي است كه در خانمها بيشتر ديده ميشد. در مقابل مردان به لحاظ ساختار روحي سعي دارند كارها را از طريق عقلانيت و دورانديشي پيش ببرند. از آنجا كه منشأ پارهاي از طلاقها بر سر مسائل كوچك و جزئي است و برخي در دامن زدن به مسائل جزئي مهارت خاصي دارند، اگر قرار بود اختيار طلاق به دست زنان بيافتد، آمار طلاق به مراتب بيشتر از امروز بود زيرا با اندكي تفحص در اطراف خود پي ميبريم كه تحمل و بردباري مردان در مقابل مسائل جزئي بيش از زنان است. با وجود اين، نگرش منصفانه به احكام اسلام، بسياري از شبهات و نگرانيها را خنثي ميكند.
نيز وظايفي كه مرد دارد در مقايسه با وظايف زن، نشانگر برقراري تناسب احكام با روحيات و توانمنديهاي هر كدام است. نمونههاي زير مؤيد مطلب فوق است. جهاد در جبهههاي جنگ، در مقابل گرم نگه داشتن كانون خانواده، بدوش كشيدن بار معاش و نفقه در مقابل حمل و حضانت.
در جايي كه زن حق انتخاب همسر از ميان خواستگاران دارد آيا بهتر نيست انحلال آن به عهدة كسي ديگر باشد؟ زيرا انتخاب مرد زماني تحقق پيدا ميكند كه زن به او «بله» بگويد و انتخاب مرد در بررسي تاريخچه طلاق در مييابيم كه ظهور اسلام در جوّي كه زن كالا بود و جايگاهي حقوقي نداشت، كاري معجزهآسا بود و بر زن ارزش نهاده و در وحي او را در كنار مرد ذكر نمود و بهشت را زير پاي مادران قرار داد و بسياري از حقوق پايمال شدهاش را به او بازگرداند. با نگاه به آيات و سخنان فرستادگان خدا در مييابيم كه طلاق بسي منفور است و زشتترين حلال خداست و شرايط سختي براي آن قرار داده است. به اين صورت كه مرد به طور مطلقالعنان نميتواند زنش را رها كند. شرائط به گونهاي سخت بود (نسبت به قبل از اسلام) كه مردان سالهاي ظهور اسلام ديدند كه در اجراي طلاق موانع سنگيني بر سر راه آنان است. تبعات طلاق از جمله پرداخت مهريه، نفقه ايام عده، نفقه شيردادن به فرزند، حق سرپرستي و... سبب شد كه جلوي ظلم به زنان گرفته شود.
از اينرو اسلام براي محدود كردن اختيار مردان از دو طريق مؤثر و نافذ اقدام نمود يكي از راه تربيت اخلاقي و تحكيم پايههاي ايمان به خداوند و ديگر بوسيله جعل موانع و شرايط فوقالعاده مشكل براي طلاق افزون بر اين بايد گفت علاقة زن به مرد، معلول علاقهاي است كه ابتدا مرد به زن پيدا ميكند. اگر عشق و علاقه از مرد بوجود نيايد، علقة زوجيت نيز سر نميگيرد. زيرا رابطة زوجيت بر پاية علقة طبيعي است، و آغازگر علقه مرد است. اين مرد است كه اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نيز او را دوست ميدارد، بيوفائي زن عكسالعمل بيوفائي مرد است. بنابراين كليد استحكام بخشيدن (به ازدواج) را خلقت به مرد داده است. طلاق كه آن روي سكه ازدواج است، قبل از اينكه جايگاهي حقوقي، مدني داشته باشد، ريشه در طبيعت دارد و هر زمان كه شعلة محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبيعي مرده است. بنابراين همانگونه كه مرد آغازگر يك زندگي در طبيعت است، پاياندهنده نيز اوست و اين طبيعت است كه كليد فسخ طبيعي را به مرد داده است و اصولاً چيزي كه طبيعت به كسي بدهد، قابل واگذاري نيست.
لذا مكانيسم طبيعي ازدواج اين است كه زن محبوب و محترم باشد و اگر به عللي زن از اين مقام سقوط كرد و شعلة محبت مرد نسبت به او خاموش شد يك اجتماع طبيعي به حكم طبيعت از هم پاشيده است. دليل ديگر اينكه حكم طلاق تأسيس اسلام نيست بلكه روال زندگي مردم بر آن بوده و اسلام آنرا با شرايطي سخت امضاء كرده است. پس اسلام حق طلاق را واگذار نكرده است بلكه مردها زنانشان را طلاق ميدادند و اسلام آنرا طبق احكامي خاص تأييد كرد. مردم به مرور زمان عادت كردند كه حقوق همسرشان را در هر حالت حتي طلاق بپردازند. تا اينكه در عصر ما به گونهاي جلوه كرد كه زنان احساس كردند وجودشان در منزل معلّق است و مرد هرگاه بخواهد بدون هيچ بهانه و دليلي ميتواند همسرش را رها سازد. اين نگراني باعث شد كه قانونگذار براي حمايت از خانواده قانوني تصويب كند.
از حضرت امام خميني (ره) سؤال كردند: مسأله اختيار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتي و تشويش خاطر گروهي از زنان مبارز ايران شده است و گمان ميكنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند و از اين موضوع افرادي سوءاستفاده كرده و ميكنند. امام (ره) پاسخ دادند: براي زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را بدست گيرند به اين معني كه ضمن عقد نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق (مطلق يا مشروط)، زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد. ديگر هيچ اشكالي براي خانمها پيش نميآيد و ميتوانند خود را طلاق دهند. با بروز مشكلاتي در نظام خانواده، هم فقه و هم قوانين عرفي راهي جديد براي حمايت از زنان باز كرد. زن با ارائه ادلة محكمه پسند در مواردي ميتواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق كند. براي نمونه، در جايي كه مرد توانائي عمل زناشويي را ندارد. يا مفقود الاثر شده و يا نسبت ناروايي به زنش زده و يا دوام زوجيت موجب عُسر و حرج زوجه است، دادگاه مرد را احضار كرده تا اينكه زنش را طلاق دهد. و اگر مرد از اين كار سر باز زد، دادگاه (حاكم شرع) او را طلاق ميدهد.
نيز بايد خاطر نشان كرد كه سوءاستفاده برخي از اختياراتي كه دارند به منزلة ضعف نظام اسلام نيست و مختار بودن مرد در شرائط عادي، نه كاشف از بيتوجهي به زنان است و نه طرفداري از مردان، بلكه به لحاظ خانواده، و نيز در راستاي رعايت ساير قوانين فقهي است. هرگاه زن از بودن در كنار مردي ناراحت باشد با بخشيدن مبلغي ميتواند خود را طلاق دهد كه در اصطلاح طلاق خُلع[13] گويند. با اين بيان جاي هيچگونه نگراني براي زنان نيست.
منبع را در این وبلاگ ببینید .
و مختصری در باره ی مدیر وبلاگ
مسعود عرفانیان
فارغ التحصیل کارشناسی حقوق
تبادل نظر و ارتقا,افزایش سطح علمی و آشنایی بیشتر با قوانین و مقررات .منبع مقالات حقوقی برای کار تحقیقی 1 و 2 حقوق.
و پاسخ به سوالات کاربران ,مشاوره حقوقی و نقد و برسی قوانین و نظرات دکترین حقوقی بخشی از اهداف این پایگاه حقوقی می باشد.
این وبلاگ تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد
استفاده از مطالب پایگاه با ذکر منبع بلا اشکال است.اگر مطلب یا نظری در باب موضوعات حقوقی
دارید میتوانید با اطلاع به ما دراین وبلاگ قرار دهید.
بازدیدکنندگان محترم این وبلاگ صرفا جهت مطالب حقوقی راه اندازی شده از درج نظرات تبلیغاتی و سیاسی و توهین آمیز خود داری فرمایید.کليه پيوندها به ديگر سايت ها و وبلاگ ها در اين وبلاگ صرفا جهت اطلاع است و اين وبلاگ کنترلی بر محتوای آنها ندارد لذا مسؤوليت محتوی و استفاده از آنها را بعهده نمی گيرد.با تشکر
روانشناسان و محققين برخي از كشورهاي پيشرفته به اين نتيجه رسيدهاند كه اگر زنان از لحاظ تأمين هزينههاي زندگي وابسته به مرد نباشند، جز در شرايط خاص، شايد اصراري بر حفظ پيمان زناشويي نداشته باشند، براي مثال برخي از زنان در دوران بارداري از مرد خود متنفر مي شوند و گسستن رشته زناشويي برايشان مهم نيست نيز برخي از آنان در ايام عادت يا شيردادن به طفل، يك نوع عصبانيت، ناراحتي و نگراني روحي در خود احساس ميكنند. به هر حال تصميم عجولانه و رنجش سريع از صفاتي است كه در خانمها بيشتر ديده ميشد. در مقابل مردان به لحاظ ساختار روحي سعي دارند كارها را از طريق عقلانيت و دورانديشي پيش ببرند. از آنجا كه منشأ پارهاي از طلاقها بر سر مسائل كوچك و جزئي است و برخي در دامن زدن به مسائل جزئي مهارت خاصي دارند، اگر قرار بود اختيار طلاق به دست زنان بيافتد، آمار طلاق به مراتب بيشتر از امروز بود زيرا با اندكي تفحص در اطراف خود پي ميبريم كه تحمل و بردباري مردان در مقابل مسائل جزئي بيش از زنان است. با وجود اين، نگرش منصفانه به احكام اسلام، بسياري از شبهات و نگرانيها را خنثي ميكند.
نيز وظايفي كه مرد دارد در مقايسه با وظايف زن، نشانگر برقراري تناسب احكام با روحيات و توانمنديهاي هر كدام است. نمونههاي زير مؤيد مطلب فوق است. جهاد در جبهههاي جنگ، در مقابل گرم نگه داشتن كانون خانواده، بدوش كشيدن بار معاش و نفقه در مقابل حمل و حضانت.
در جايي كه زن حق انتخاب همسر از ميان خواستگاران دارد آيا بهتر نيست انحلال آن به عهدة كسي ديگر باشد؟ زيرا انتخاب مرد زماني تحقق پيدا ميكند كه زن به او «بله» بگويد و انتخاب مرد در بررسي تاريخچه طلاق در مييابيم كه ظهور اسلام در جوّي كه زن كالا بود و جايگاهي حقوقي نداشت، كاري معجزهآسا بود و بر زن ارزش نهاده و در وحي او را در كنار مرد ذكر نمود و بهشت را زير پاي مادران قرار داد و بسياري از حقوق پايمال شدهاش را به او بازگرداند. با نگاه به آيات و سخنان فرستادگان خدا در مييابيم كه طلاق بسي منفور است و زشتترين حلال خداست و شرايط سختي براي آن قرار داده است. به اين صورت كه مرد به طور مطلقالعنان نميتواند زنش را رها كند. شرائط به گونهاي سخت بود (نسبت به قبل از اسلام) كه مردان سالهاي ظهور اسلام ديدند كه در اجراي طلاق موانع سنگيني بر سر راه آنان است. تبعات طلاق از جمله پرداخت مهريه، نفقه ايام عده، نفقه شيردادن به فرزند، حق سرپرستي و... سبب شد كه جلوي ظلم به زنان گرفته شود.
از اينرو اسلام براي محدود كردن اختيار مردان از دو طريق مؤثر و نافذ اقدام نمود يكي از راه تربيت اخلاقي و تحكيم پايههاي ايمان به خداوند و ديگر بوسيله جعل موانع و شرايط فوقالعاده مشكل براي طلاق افزون بر اين بايد گفت علاقة زن به مرد، معلول علاقهاي است كه ابتدا مرد به زن پيدا ميكند. اگر عشق و علاقه از مرد بوجود نيايد، علقة زوجيت نيز سر نميگيرد. زيرا رابطة زوجيت بر پاية علقة طبيعي است، و آغازگر علقه مرد است. اين مرد است كه اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نيز او را دوست ميدارد، بيوفائي زن عكسالعمل بيوفائي مرد است. بنابراين كليد استحكام بخشيدن (به ازدواج) را خلقت به مرد داده است. طلاق كه آن روي سكه ازدواج است، قبل از اينكه جايگاهي حقوقي، مدني داشته باشد، ريشه در طبيعت دارد و هر زمان كه شعلة محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبيعي مرده است. بنابراين همانگونه كه مرد آغازگر يك زندگي در طبيعت است، پاياندهنده نيز اوست و اين طبيعت است كه كليد فسخ طبيعي را به مرد داده است و اصولاً چيزي كه طبيعت به كسي بدهد، قابل واگذاري نيست.
لذا مكانيسم طبيعي ازدواج اين است كه زن محبوب و محترم باشد و اگر به عللي زن از اين مقام سقوط كرد و شعلة محبت مرد نسبت به او خاموش شد يك اجتماع طبيعي به حكم طبيعت از هم پاشيده است. دليل ديگر اينكه حكم طلاق تأسيس اسلام نيست بلكه روال زندگي مردم بر آن بوده و اسلام آنرا با شرايطي سخت امضاء كرده است. پس اسلام حق طلاق را واگذار نكرده است بلكه مردها زنانشان را طلاق ميدادند و اسلام آنرا طبق احكامي خاص تأييد كرد. مردم به مرور زمان عادت كردند كه حقوق همسرشان را در هر حالت حتي طلاق بپردازند. تا اينكه در عصر ما به گونهاي جلوه كرد كه زنان احساس كردند وجودشان در منزل معلّق است و مرد هرگاه بخواهد بدون هيچ بهانه و دليلي ميتواند همسرش را رها سازد. اين نگراني باعث شد كه قانونگذار براي حمايت از خانواده قانوني تصويب كند.
از حضرت امام خميني (ره) سؤال كردند: مسأله اختيار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتي و تشويش خاطر گروهي از زنان مبارز ايران شده است و گمان ميكنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند و از اين موضوع افرادي سوءاستفاده كرده و ميكنند. امام (ره) پاسخ دادند: براي زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را بدست گيرند به اين معني كه ضمن عقد نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق (مطلق يا مشروط)، زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد. ديگر هيچ اشكالي براي خانمها پيش نميآيد و ميتوانند خود را طلاق دهند. با بروز مشكلاتي در نظام خانواده، هم فقه و هم قوانين عرفي راهي جديد براي حمايت از زنان باز كرد. زن با ارائه ادلة محكمه پسند در مواردي ميتواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق كند. براي نمونه، در جايي كه مرد توانائي عمل زناشويي را ندارد. يا مفقود الاثر شده و يا نسبت ناروايي به زنش زده و يا دوام زوجيت موجب عُسر و حرج زوجه است، دادگاه مرد را احضار كرده تا اينكه زنش را طلاق دهد. و اگر مرد از اين كار سر باز زد، دادگاه (حاكم شرع) او را طلاق ميدهد.
نيز بايد خاطر نشان كرد كه سوءاستفاده برخي از اختياراتي كه دارند به منزلة ضعف نظام اسلام نيست و مختار بودن مرد در شرائط عادي، نه كاشف از بيتوجهي به زنان است و نه طرفداري از مردان، بلكه به لحاظ خانواده، و نيز در راستاي رعايت ساير قوانين فقهي است. هرگاه زن از بودن در كنار مردي ناراحت باشد با بخشيدن مبلغي ميتواند خود را طلاق دهد كه در اصطلاح طلاق خُلع[13] گويند. با اين بيان جاي هيچگونه نگراني براي زنان نيست.
منبع را در این وبلاگ ببینید .
و مختصری در باره ی مدیر وبلاگ
مسعود عرفانیان
فارغ التحصیل کارشناسی حقوق
تبادل نظر و ارتقا,افزایش سطح علمی و آشنایی بیشتر با قوانین و مقررات .منبع مقالات حقوقی برای کار تحقیقی 1 و 2 حقوق.
و پاسخ به سوالات کاربران ,مشاوره حقوقی و نقد و برسی قوانین و نظرات دکترین حقوقی بخشی از اهداف این پایگاه حقوقی می باشد.
این وبلاگ تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد
استفاده از مطالب پایگاه با ذکر منبع بلا اشکال است.اگر مطلب یا نظری در باب موضوعات حقوقی
دارید میتوانید با اطلاع به ما دراین وبلاگ قرار دهید.
بازدیدکنندگان محترم این وبلاگ صرفا جهت مطالب حقوقی راه اندازی شده از درج نظرات تبلیغاتی و سیاسی و توهین آمیز خود داری فرمایید.کليه پيوندها به ديگر سايت ها و وبلاگ ها در اين وبلاگ صرفا جهت اطلاع است و اين وبلاگ کنترلی بر محتوای آنها ندارد لذا مسؤوليت محتوی و استفاده از آنها را بعهده نمی گيرد.با تشکر
پینوشت :
- برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید .
- با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .
- اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو