۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

نادره


 قسمت بیست و هفتم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : قسمت اول از یادداشت های نادره - دوره ی طفولیت من 
خاطرات ایام طفولیت من از شش سالگی شروع می شود . حوادث قبل از آن در نظرم بسیار تاریک است . یادم می آید در هفت سالگی ننه ی پیری داشتم که از مادرم بیشتر با او مانوس بودم . روزی غفلتا پایش از منز ما قطع شد . من از این پیشامد بسیار مغموم و متاثر بودم . از مادرم ، از کلفت ها و نوکرها استفسار کردم . کسی جواب صریحی نداد . یکی گفت مسافرت کرده ، دیگری جواب داد به زیارت مشهد مشرف شده است . بعد از چند روز از هم بازی های خود شنیدم که ننه مرده است . آن وقت من معنی مردن را هنوز نمی دانستم و باور نمی کردم که ننه به آن خوبی من را ترک کرده بمیرد . خیال می کردم از ما قهر کرده یا مریض شده است و حتما به زودی پیدا خواهد شد . 
در هشت سالگی مرا به مکتب ملا باجی بردند . در آن جا مشغول تحصیل قرآن مجید شدم . ملاباجی پیرزنی بدخلق و موذی بود . ما دخترها و پسرها که تقریبا چهل نفر بودیم از آن پیر زن قد خمیده بسیار می ترسیدیم . زیرا برای هر خلاف و تقصیر کوچکی ، چوب و فلک را به کار می انداخت . به واسطه ی دو نفر پسر بچه ی 11-12 ساله که خلفا محسوب می شدند ، بی رحمانه تنبیه و مجازات می کرد . ( نادره در این جا از بازی ها ، شوخی ها و کلک هایی که برای مسخره ملا باجی چیده بودند ، مفصلا توضیح داده است که ما در این جا از ذکر آن صرف نظر کردیم . زیرا از موضوع مبحث ما بسیار دور بود ) . 
دو سال تمام به این ترتیب نزد ملاباجی می رفتیم . در این مدت به غیر از تمام کردن کلام الله ، به طور قاچاق نوشتن و خودندن فارسی را نیز یاد گرفتم . ملاباجی به دخترها نوشتن یاد نمی داد . زرا او این کار را برای دخترها جایز نمی دانست . ولی پسرها مشق می کردند . من از پسر همسایه محمد حسن استفاده کرده ، از روی مشق او مشق می کردم . زیرا با هم هم درس بودیم . حتی مادرم نیز از قاچاق نویسی من اطلاع نداشت .







نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۱ نظر:

  1. نوشتن برای دختران ممنوع است . این تفکر مذهبی آن سالهاست . بنا به آن تفکر مذهبی ، به نام اسلام ، نوشتن برای دختران ممنوع است و یک دختر باید این چنین قاچاقی ، نوشتن را بیاموزد . امروز دختران ، عالیترین مدارج علمی را طی می کنند . آیا اسلام عوض شده است ؟ آیا خداوند تغییر عقیده داده است ؟ و یا اینکه کسانی بودند که به نام دین و به نام خدا ، سلایق شخصی خود را به مردم تحمیل می کردند ؟ چه کسی می تواند خسارات و زیانهای ناشی از این گونه سلایق را جبران کند ؟ چه کسی در برابر این خودسریها پاسخگو خواهد بود ؟ از کجا باید فهمید آنچه که به نام دین اعمال می شود ، واقعا جزیی از دین است و یا اینکه سلیقه ی افراداست ؟

    پاسخحذف

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats