حسین حقگو،
شماره موبایل ( تلفن همراه ) :
09112446142
آی دی ( شناسه ) یاهو :
titipool1@yahoo.com
ایمیل ( رایانامه ) :
titipool1@yahoo.com
شماره موبایل ( تلفن همراه ) :
09112446142
آی دی ( شناسه ) یاهو :
titipool1@yahoo.com
ایمیل ( رایانامه ) :
titipool1@yahoo.com
متولد 19 اردیبهشت 1359 ،
کاردانی پیوسته ی الکترونیک، از دانشکده ی فنی میرزا کوچک صومعه سرا ، ورودی 76 ، فارغ التحصیل 79
مجرد.
متولد و اهل لاهیجانم .
بخش اعظم دوران کودکیم را در مشهد زندگی کرده ام . چون پدرم کارمند اداره ی بازرگانی بود و در آن زمان در مشهد کار می کرد .
پدرم بعدها از اداره ی بازرگانی بازخرید شد و در اطراف شهر مشهد در جاده شاندیز در سردخانه ی طوس بعنوان انباردار ، مشغول به کار شد.
کلاس اول ابتدایی در مدرسه ی محمدی در لاهیجان و در محله ی پردسر بودم .
کلاس دوم و سوم ابتدایی در مدرسه ای در محله ای بنام ویلاشهر در مشهد بودم . در نزدیکی مدرسه هم یک باغ وحش بود که همیشه به دیدن حیوانات آن می رفتیم .
کلاس چهارم و پنجم را در مدرسه ی سردارجنگل درکوی زمانی در شهرستان لاهیجان بودم . محله ای که اکنون به نام کوی سردارجنگل نامیده می شود .
دوره ی راهنمایی را در مدرسه ی شهید جوانمرد در محله ی یحیی آباد طی کردم .
سپس به هنرستان فنی شهید صدر لاهیجان رفتم و در آنجا دیپلم الکترونیک را گرفتم .
کاردانی پیوسته را نیز از دانشکده ی فنی صومعه سرا گرفتم .
از 11 تا 20 سالگی بطور مداوم در لاهیجان بودم.
سال 1379 در تهران بودم ( بدلیل مسائل شغلی )
سال 1380 در شیراز بودم ( بدلیل مسائل شغلی )
سال 1380 ( 17 آذر ماه ) لغایت سال 89 در شهرستان میانه در استان آذربایجانشرقی ( بدلیل مسائل شغلی )
سال 1389 ( 17 مهر ماه ) به شهرستان منجیل منتقل شدم . محل کارم در منجیل و محل زندگیم در رشت است . ( بدلیل مسائل شغلی )
-- دوست دارم آزادی را در کوچکترین ابعاد آن ، تجربه کنم . دوست دارم در جمع دو نفره یا سه نفره مان ، تحمل شنیدن صدای مخالف را داشته باشیم . دوست دارم که جمع سه نفره مان ، متحد باشد و برای کسب آزادی و حقوق شهروندی خود ، تلاش کند . در جلوی شهرداری تحصن کند . از شهردار و فرماندار توضیح بخواهد . مقاله بنویسد و صدایش را فریاد کند . دوست دارم نهادهای مدنی را در کوچکترین ابعاد آن تجربه کنم و هم خود را بسازم و شاید بتوانم با ساختن خود و جامعه ی کوچکی که داریم ، جامعه ی کوچکی که هنوز به آن دست نیافته ام ، فردایی بهتر را برای خود و این جامعه ی کوچک و شاید و شاید برای جوامع بزرگتر از این جامعه ی دو یا سه یا چند نفره ، به ارمغان آوریم . ( من به این جمله خیلی اعتقاد دارم : من از تو و از عقایدت متنفرم ، اما حاضرم جانم را بدهم تا تو بتوانی حرفت را بزنی )
زنده باد آزادی