۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

نادره

 قسمت بیست ونهم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : قسمت دوم از یادداشت های نادره - عشق ایام طفولیت 
حالا که من دارم این یادداشت ها را می نویسم او سه سال است که با دختر عموی خود عروسی کرده ، دارای اولادی نیز شده است . از قراری که در نتیجه ی تحقیق به دست آورده ام ، زندگانیش مرتب ، کسب و کارش با رونق و ثروتش نیز قابل اعتنا است . خیال می کنم اگر اقدام کرده بود پدرم از عروسی ما بدش نمی آمد . کی می داند ؟ بلکه من هم بیشتر خوشبخت و بیشتر سعادتمند بودم . اقلا آن روزهای سخت و پیشامدهای ناگوار را که در زندگانی کوتاه من برایم پیشامد کرده است نمی دیدم . 
بعد از بیرون آمدن از مکتب ملاباجی تقریبا دو سال بدون تحصیل گذراندم . مادرم هیچ وقت مرا از نزد خود دور نمی کرد . میل داشت همیشه با او باشم . مخصوصا بعد از فوت برادرم تمام مهر و محبت مادری را به من انحصار داده ، فقط با وجود من تسلی می یافت . 
در آن تاریخ منزل ما آمد و شد زیاد بود . در مهمانی ها ، در عروسی ها ، در موقع گردش ، در دید و بازدیدهای ایام عید و بالاخره همه جا به غیر از عروسی و شوهر کردن مطلب و گفت و گوی دیگری نمی شنیدم . مادرم از این صحبت ها بسیار خوشنود می شد . میل داشت من پسند خاطر خانم ها واقع شوم . او برای من راجع به وظایف عروسی و شوهر داری ، کدبانویی ، تعلیم و تربیت اطفال صحبت های طولانی می نمود . در این خصوص نصایح و اندرزهای به عقیده ی خودش مفیدی می داد . اما من در این موضوع بسیار مبتدی بودم . از حرف های مادر و سایر ددوستان سر در نمی آوردم و فقط این قدر می دانستم که دیر یا زود از خانه ی پدر و مادر هب خانه ی دیگری که خانه ی شوهر نامیده می شود خواهم رفت . گویا آن روزها انتظار دیگری هم نداشتم ، زیرا گوش هایم را فقط با این موضوع پر کرده بودند . اگر چه عاقبت کار شوهر کردن را به خوبی مطلع نبودم ، ولی بدم هم نمی آمد که به زودی شوهر کرده ، تکلیف خود را بفهمم . 
نمی دانم آن وقت خوشگل بودم یا برای ثروت و شهرت پدرم بود که خواستگارهای زیادی برای من پیدا می شد . اما مادرم هر یک از آن ها را به بهانه ای از سرش رفع می کرد . به دوستان و اقوام نزدیک در خصوص من می گفت که نادره را در طفولیت شوهر نخواهم داد . اقلا باید تا سن 15 سالگی در خانه بماند . خودم هم هنوز دارم صدمات زود شوهر کردن را می کشم . 
تمام دکترها علت ضعف بنیه و امراض گوناگون مرا در نتیجه ی زود شوهر کردن می دانند . حتی فقدان فرزند عزیزم نیز می گویند به همین جهت بوده است . علاوه بر این من چه طور می توانم در غیاب حاجی ، یگانه دخترش را شوهر بدهم ؟ 
موقعی که پدرم از اروپا مراجعت نمود ، من تقریبا دوازده سال داشتم . دو سال بود که او را ندیده بودم . برای من لباس های شیک و زینت آلات قشنگی آورده بود . از دیدار پدر و دریافت سوغاتی های متعدد فرح آور بسیار خوشحال شده بودم . پدرم از زندگانی دخترهای اروپا برای من حکایت ها نمی نمود . من تاسف می خوردم که چرا در اروپا نیستم که مانند دختران آنجا آزادانه تفریح و تفرج نمایم و چیزهایی را که پدرم این قدر از آنها تعریف و تمجید می کند یاد بگیرم . 
در میان سوعاتی ها سه جلد کتاب قشنگی بود که عکس های جالب توجهی داشتند . پدرم گفت این ها را آورده ام که تو بخوانی و برای من نقل کنی . 
من با حالت تاسف گفتم : 
آقا جان من که زبان فرانسه نمی دانم . 
گفت : 
فکرش را کرده ام . همین روزها باید به یاد گرفتن و تحصیل آن شروع کنی . 
من از شنیدن حرف های پدرم بسیار شاد شده ، شوهر کردن ، عروسی و وظایف کدبانویی که مادرم به من آموخته بود ، همه را فراموش کرده ، به فکر تحصیل زبان فرانسه افتادم . اما از قیافه ی ملاباجی و رفتار او بیزار بودم . از طرف دیگر بدم هم نمی آمد که اقلا دوستان قدیمی خود را مجددا پیدا کرده باشم . غافل از این که ملاباجی به غیر از قرآن و کمی نوشتن و خواندن فارسی چیز دیگری نمی دانست .




نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۱ نظر:

  1. دختران ایرانی در حسرت آزادی های دختران اروپایی هستند . همانطور که در این داستان می بینیم ، این پدیده ای جدید نیست و از دیرباز دختران ایرانی ، چنین رویایی داشته اند .

    پاسخحذف

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats