قسمت سیزدهم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : برادر خوانده ها هوشنگ در آن تاریخ ، یعنی موقعی که احمد آقا مصمم شده بود به اروپا مسافرت کند ، جوانی بود در سن 25 . آراسته با اخلاق حمیده و رفتار متین . والده ی احمد آقا در سن یک سالگی او را از سر راه برداشته ، مانند فرزند عزیزش در ناز و نعمت بزرگ کرده بود . در نتیجه ی زحمات این زن با عاطفه او نیز مانند برادر خوانده اش احمد آقا ، از معلومات و کمالات عصر خود بهره ی کافی تحصیل نموده بود .
احمد آقا بسیار حساس ، عصبی مزاج ، ایده آلیست و مالیخولیایی بوده ، همیشه در پی زندگی خیالی ، در جستجوی عوالم رمانتیک و اخلاق های ملکوتی سیر می نمود . به مردم محیطو به مسائل مادی با چشم حقارت می نگریست . از کسب و کار خود ، از محیط اجتماعی ، از طبقات مختلف تجار بازار و غیره ناراضی و بیزار بود . اما هوشنگ برخلاف وی بنیه ی قوی ، اراده ی آهنین و پشت کار خستگی ناپذیری داشت و در کارها بر طبق ادراک و سنجش کامل رفتار می نمود . خود را ابدا با تخیلات دور و دراز خسته نمی کرد . مردم را آن طور که واقعا بودند مشاهده می نمود . رفتار و اخلاق دیگران در وجود او موقر نبود . افکار تخیلات را مولود مادیان می دانست . ولی نفع پرستی و مادیان خشک و خالی را تعقیب نکرده ، ورح و لذایذ معنوی را انکار نمی نمود .
در اجرای وظیفه ی خود جدی و منظم بود . اوقات خود را از روی یک پرگرام و نقشه معین می کرد . برای کار کردن ، استراحت و تفریح و مطالعه و معاشرت ساعت های محدود و معینی قرار داده بود .
مانند اغلب مردم عنان خود را به اختیار پیش آمد و حوادث نسپرده ، بلکه سعی داشت حوادث و پیش آمدها را تابع نقشه و اراده ی خود نماید . از هیچ پیش آمد و خطری واهمه نداشت . هیچ گونه عدم موفقیتی او را از تصمیم خود منصرف نمی کرد . مانند طبیعت محکم و بلاتغییر بود . از خودخواهی و تکبر و غرور ، از حقه بازی و تقلب دوری می کرد . ممکن نبود کسی او را بتواند اغفال نماید یا نیات خود را از نظر موشکافش مخفی داشته ، خود را در لباس دیگری جلوه دهد . عبوس ، ترش رو ، و بداخلاق نبود . اما از خنده های جلف ، شوخی های سبک ، وراجی های بی موضوع و خنک نیز بدش می آمد .
احمد آقا به مد ، به توالت ، و به پوشیدن لباس های شیک بسیار علاقمند بود . اما هنوشنگ در همه چیز مخصوصا در لباس ، سادگی را بسیار دوست می داشت . با وجود این تمام آشنایانش از برازندگی لباس های ساده ی او متحیر بودند و سعی می کردند که به او تقلید نمایند .
احمد آقا بنا به روحیات مالیخولیایی در روی عقیده و تصمیمات خود دوام و ثبات نداشته ، هر روز یک کار تازه را شروع کرده ، هنوز آن را به اتمام نرسانده ، پی کار دیگری می رفت . به این جهت تمام کارهایش بی نظم ، بی ترتیب و ناتمام می ماند .
ولی هوشنگ هر کاری را که شروع می کرد ، آن را با موفقیت کامل به آخر رسانده ، نتیجه می گرفت .
احمد آقا همین را پسندیده و پشت کار برادرخوانده خود را تحسین و به سستی و ضعف اراده ی خود اعتراف می نمود .
در اوایل موقعی که احمد آقا تازه شروع به کار نموده بود ، اغلب اوقات ما بین ایشان سر بعضی مسائل اختلاف نظر پیدا می شد . احمد آقا حتی در بعضی مسائل رنجشی نیز پیدا می نمود . زیرا او هوشنگ را سک جوان کم تجربه و احتیاط کار تصور می نمود . ولی در مدت پنج سال تشریک مساعی کاملا به او ثابت شده بود که هوشنگ با وجود جوانی به مراتب از او لایق تر و کاری تر است . ولی باز هم اغلب کارها را بدون مشورت او شروع می کرد . زیرا او را زیاده از حد لزوم محافظه کار دانسته ، می ترسید که او با منطق و دلائل غیر قابل مقاومتش رای او را بزند و به تغییر تصمیم خود مجبور نماید .
نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383
پینوشت :
- برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید .
- با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .
- اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو