۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

اکثر دختر دبیرستانی ها ، دوست پسر و رابطه جنسی دارند

تحقیقات نشان می‌دهد۸۰ درصد دختران دبیرستانی در ایران با یک پسر دوست هستند، حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند که خانواده‌ها و مسئولین مدارس از این موضوع بی‌اطلاع هستند. 

این درحالی است که نوجوانان آگاهی کافی نسبت به این مسئله ندارند و ارتباطاتشان به ازدواج منجر نمی‌شود که این امر مطمئناً پیامدهای ناگواری را برای آنها به همراه خواهد داشت. عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطایی با بیان این مطلب در جلسه سخنرانی درخصوص چالش‌های زندگی دختران و پسران دانشجو، سازنده‌ترین و بهترین راه برای پیش برد ارتباط و علاقمندی با جنس مخالف را در ازدواج دانست و گفت: شیفتگی پسران برای ازدواج معمولاً در سن ۱۹ تا ۲۰ سالگی اتفاق می‌افتد. 

مراحل ارتباط میان دختران و پسران
دکتر “محمود گلزاری” در ادامه سخنان خود، به مراحل ارتباط میان دختران و پسران اشاره کرد و گفت: مرحله اول در سنین زیر دبستان صورت می‌گیرد که گرایش به دوستی با جنس مخالف در این سن زیاد بوده و تفاوت جنسی در میان آنها وجود ندارد. وی همچنین مرحله دوم ارتباط دختران و پسران را در سن ۶ تا ۱۲ سالگی عنوان کرد و گفت: در این سنین هویت جنسی افراد شکل می‌گیرد. وی افزود، با توجه به تحقیقاتی که در این خصوص در کشور امریکا صورت گرفته است ۹۵ درصد دختران و پسران دوستانشان از جنس خودشان هستند، به عبارت دیگر این دو جنس در سن دبستان از هم فاصله می‌گیرند. وی همچنین مرحله سوم ارتباط میان دختران و پسران را در سنین نوجوانی عنوان کرد و افزود، دختران در سن ۱۲ سالگی و پسران در سن ۱۳ تا ۱۴ سالگی گرایش شان برای ارتباط با جنس مخالف بیشتر می‌شود.
در جوامع غربیوی همچنین در ادامه سخنان خود به تشریح الگوی فرهنگ غرب پرداخت و گفت: در جوامع غربی ملاقات‌های عاشقانه امری خوب و پسندیده محسوب می‌شود و باعث ایجاد اعتماد بنفس در افراد می‌گردد اما این امر پیامدها و مشکلاتی را به همراه دارد که یکی از آنها مراقبت و جلوگیری از در سنین قبل از ۱۷ سالگی است و از ۱۷ سالگی به بعد نیز خطرات ناشی از بیماری‌های آمیزشی مانند ایدز، بارداری و… در این جوامع وجود دارد.
وی همچنین به نتایج بدست آمده در کشورهای غربی در خصوص ارتباط‌های جنسی در سنین نوجوانی پرداخت و گفت: در غرب سالیانه بیش از یک میلیون نوجوان ۱۳ تا ۱۷ ساله دختر باردار می‌شوند و سالی ۵۰۰ هزار نوزاد از این طریق متولد می‌شود و نیز سه میلیون نفر به بیماری‌های آمیزشی مبتلا می‌شوند. همه این موارد در حالی صورت می‌گیرد که در مدارس به دانش آموزان روش‌های جلوگیری از بارداری آموزش داده می‌شود.
ارتباط جنسی در ایران
دکتر گلزاری در ادامه سخنان خود افزود، در ایران ۸۰ درصد دختران دبیرستانی با یک پسر دوست هستند و حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند که خانواده‌ها و مسئولین مدارس از این موضوع بی‌اطلاع هستند و این درحالی است که نوجوانان آگاهی کافی نسبت به این مسئله ندارند و ارتباطاتشان به ازدواج منجر نمی‌شود که این امر مطمئناً پیامدهای ناگواری را برای آنها به همراه خواهد داشت.
نامه های دختران و پسران
وی همچنین به نتایج به دست آمده در تحقیقات و پژوهش‌هایی که در این زمینه در ایران صورت گرفته است اشاره کرد و گفت: در حدود ۲۰ سالی که من در این زمینه تحقیق و پژوهش انجام داده‌ام، در نامه‌هایی که از سوی ۸۵ درصد از دختران در خصوص ارتباط‌های عاشقانه دریافت کرده‌ام مربوط به سن ۱۲ تا ۲۵ سالگی بوده و ۱۵ درصد از نامه‌ها مربوط به پسران بین ۱۴ تا ۱۷ ساله است. در این میان دختران بیش از پسران آسیب پذیر بوده و با پیامدهای بیشتری در این خصوص مواجه خواهند شد.
دکتر گلزاری همچنین بر لزوم آموزش و افزایش آگاهی در بین دانش آموزان تاکید کرد و گفت: ما باید گرایش ارتباط میان دختران و پسران را امری طبیعی قلمداد کنیم و با مطالعه و تحقیق در این خصوص راهکارهای مناسبی را در چارچوب فرهنگ جامعه خود ارایه نماییم.




پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

نادره


 قسمت سی و پنجم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : قسمت سوم از یادداشت های نادره - مهمانی 
بلافاصله بعد از اتمام نطق ایران خانم ، پدرم برخاسته اتاق غذاخوری را به مهمان ها نشان داده گفت : 
بفرمایید شام باید حاضر باشد . 
همه به اتاق مزبور رفته دور میز بزرگ غذاخوری نشستیم . من پهلوی ایران خانم قرار گرفتم . روی میز با غذاهای مختلف ایرانی و اروپایی و شربت های رنگارنگ پر شده بود . من تا آب شب با کارد و چنگال غذا نخورده بودم و نیز اسامی اغلب غذاها را نمی دانستم . پدرم برای تهیه ی شام آشپز مخصوص مردانه دعوت کرده بود . مرغ های بریان ، بوقلمون های سرخ شده ، بره های ته چین ، انواع خوراک های خوشرنگ گوشتی ، سبزیجات ، چلو ، پلوهای گوناگون ف و خورش های متعدد ، تماشای غریبی داشت . من متحیر بودم که از کدام یک شروع کنم ؟ با دست بخورم یا با کارد و چنگال ؟ همه با کارد و چنگال می خوردند . متاسفانه نمی دانستم چه جور باید از کارد و چنگال استفاده نمایم . ایران خانم ملتفت من بود . لذا برای جلوگیری از شرمساری و خجلت من به کمک رسیده ، در بشقاب سوپخوری که جلو من بود ، قدری سوپ ریخته ، یواشکی به گوشم گفت که خجالت نکش ، بفرما !
من اول زیرچشمی به دستهای قشنگ او نگاه می کردم که ببینم قاشق را چه جوری گرفته است . دست هایم لرزش غریبی پیدا کرده بود . قاشق سنگین نقره ای را نمی توانستم در دست خود نگهدارم . بعد از صرف سوپ مجددا ایران خانم به طرف من برگشته گفت : 
چه دوست داری برای تو بریزم ؟ 
گفتم : 
قدری از پلو و خورشت فسنجان .
از ترس این که اسباب خنده دیگران واقع نشوم از خوردن غذاهای اشتها آور دیگر صرف نظر کرده ، به پلو و فسنجان خودمانی اکتفا نمودم . 
بعد از صرف شام به تالار بزرگ مراجعت کردیم . انواع شیرینی ها ، مرباجات ، و میوه جات مجددا روی میز چیده شده بود . من فقط یک نان قندی با یک فنجان قهوه خوردم . مهمان ها عجب اشتهایی داشتند . هر چه جلو دستشان می آمد می خوردند . پدرم در پرخوری و خنده معرکه کرده بود . صحبت ها از نو شروع شد . هر کسی چیزی می گفت . موضوع زود زود عوض می شد . حرف ، حرف می آورد . تا این که شب از نصف گذشت . من از بی خوابی و نشستن بسیار کسل و خسته شده بودم . بالاخره حاجی عبدالغفور همان شخص موقری که در فوق به احوال او اشاره کرده بودیم ، برخاسته گفت : 
حضرات ! حالا دیگر باید رفت . وقت خیلی دیر شده است . باران دیگر نمی بارد . مهتاب خوبیست . من از قول همه از جناب حاجی عبدالصمد تشکر می کنم . مخصوصا از آشپزشان بسیار ممنون هستیم . الحق و الانصاف در تهیه ی غذاها استادی بزرگی به خرج داده بود . 
در موقع حرف زدن حاجی عبدالغفور ، تمام مهمان ها برخاسته بودند . بعد از تمام شدن حرف های ایشان یکی بعد از دیگری با پدرم دست داده ، از من خداحافظی کرده ف خارج می شدند . در آخر همه ایران خانم و شوهرش جمشید خان دست های من را به دست گرفته تا دم در ، آن جایی که پدرم ایستاده بود ، تعارفات مهمان ها را جواب می داد آمدیم . ایران خانم به پدرم گفت : 
حاجی آقا ! آیا در قول خود باقی هستید ؟ 
پدرم بعد از خنده ی معمولی خود بلکه یک قدر هم بلندتر ، جواب داد که امیدوارم شما نیز سر قول خودتان باقی و ثابت قدم بوده ، خواهش مرا در خصوص نادره رد نخواهید کرد. 
ایران خانم بعد از شنیدن این حرف ها روی قشنگ خود را به طرف من برگردانیده گفت : 
نادره کوچولوی من ، تو از این ساعت به بعد مال من هستی ! پدرت تو را به اختیار من واگذاشته است . من تو را چیزهای خوبی خواهم آموخت . ما روزها و ساعت های خوبی خواهیم گذراند . 
بعد از گفتن این حرف ها ، مکرر روی مرا بوسیده ، با پدرم وداع نمود و با همراهی شوهرش از در خارج شده ، قلب کوچک مرا با عشق و محبت خود مملو گذاشته ، رفت .




نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

نادره


 قسمت سی و چهارم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : قسمت سوم از یادداشت های نادره - مهمانی 
در مهمانی که موضوع صحبت ما بود ، بعد از شنیدن غزل سرمست ، خانم ها ساکت شده بودند . ولی پیرمرد موقری که از اول شب ابدا حرف نزده بود سکوت را شکسته با لحن گیلکی چنین گفت : 
این ها همه حرف است . مگر وقتی که زن ها حجاب داشتند امورات ما نمی گذشت ؟ حالا باز هم خانه های ما را مگر همان زن های قدیمی مستوره اداره نمی کنند ؟ من در خانه سه عروس و دو دختر بزرگ دارم . پسر ها به عقیده ی خودشان آن ها را تربیت کرده اند . حالا به قول خودشان آدم شده اند . ما نمی دانستیم آدمیت عبارت از تا ظهر خوابیدن ، کار نکردن ، به حرف بزرگان جواب درشت دادن ، گردش در خیابان ها و چه و چه است . باور کنید که اگر خانم پیر بنده نبود این خانم های متجدد حتی نمی دانستند چه بخورند . کجا بخوابند . پیش مهمان ها و شوهر های فرنگی مآب خود چه غذایی بیاورند . 
یکی از خانم های جوان که مدتی بود به روی حاجی محترم چپ چپ نگاه می کرد بالاخره طاقت نیاورده ، حرف ایشان را قطع کرده گفت : 
آقا جان ماشاء الله این جا هم غر غر شروع شد ؟ 
پیر مرد دیگر نخواست حرف های درشت دختر را جواب بدهد . فقط سر خود را از روی تمسخر و استهزاء تکان داد و ساکت شد . خانم جوان نیز ناطقه پردازی خود را طول نداد . 
مجددا یک سکوت خنکی حکم فرما شد ، که ایران خانم از آن استفاده کرده ، نطق ذیل را بیان نمود . که من تقریبا مفهوم آن را با عبارت خودم به نظر می رسانم . زیرا عین عبارات سلیس و کلمات متین او را به یاد ندارم . 
نطق ایران خانم : 
آقایان ! خانم ها ! همه می دانید که ما از کاروان تمدن و ترقیات بشری بسیار دور و عقب مانده ایم . نه این که زن ها ، حتی مردها ، نه این که عوام  و قدیمی ها ، حتی متجددین تحصیل کرده و فرنگ رفته نیز به تعلیم روحی و جسمی و تربیت اخلاقی احتیاج داریم . حاجی آقا در یک قسمت از فرمایشات خود حق دارند . من با ایشان در این قسمت موافقم که تمدن و ترقی و تجدد فقط در برداشتن چادر یا در آرایش و لهو و لعب نیست . اما با این قسمت هم موافق نیستم که تصور می کنند که زن باید همیشه در خانه وظایف آشپزی را عهده دار بوده ، از معاشرت و از مجالست مردها دور باشد . البته زن باید کارهای خانه ی خود را اداره کند ، حفظ الصحه افراد عائله خود را مراعات کند . اطفال خود را تربیت نماید . اما این را نیز باید اعتراف کرد که دنیای امروزی ، دنیای علم و هنر است . زن جاهل ، زن بی سواد ، زن دنیا ندیده ، زنی که همیشه در کنج خانه نشسته ، مشغول کته پختن و یا وصله کاری باشد ، نمی تواند اولادهای معاصر بار بیاورد . ممکن نیست دخترهای هنرمند تربیت نماید . تصدیق بفرمایید اغلب فساد اخلاق و بدبختی جامعه ناشی از جهالت زن هاست . مردهای جاهل که تکلیفشان معلوم است . اما فساد اخلاق اغلب از مردهای متجدد ، همانا نتیجه ی بی سوادی و عقب ماندگی خانم هاست . زیرا مرد در خانه روی خوشی ندارد . خانم بیسواد و عقب مانده نمی تواند شوهر را مشغول نماید . دردهای درونی او را تشخیص بدهد . با صحبت های خود سرگرمی او را فراهم بیاورد . بنابراین مرد از زن فرار می کند . زیرا از صحبت و معاشرت زن جاهل چیزی نمی فهمد . مکررات عوامانه برایش خسته کننده است . اومجبور می شود که راحتی را در خارج خانه در معاشرت مردان مثل خود جستجو نماید . و این قبیل معاشرت ها او را به عرق خوری ، قماربازی ، و سایر کارهای زشت وادار می کند . 
ببخشید من زیاده از حد لزوم پرگویی کردم . ولی تربیت افراد مرد و زن به عقیده ی من اساس و پایه ی اصلاحات است . ولی در کجا ؟ به واسطه ی کی ؟ از روی چه پرگرامی ؟ این ها مسائلی است که فعلا به نظر من مشکل می آید . نمی دانم چه کسی و چه قوق ی مافوق الطبیعه ای این همه بدبختی ها را خاتمه خواهد داد .






نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

هدفمندسازی یارانه ها و حقوق زن

در گفتگوی ویژه ی خبری در شبکه ی دوم سیما که بعد از خبر ساعت 22:30 پخش می شود ، در ضمن بررسی طرح هدفمند کردن یارانه ها به مطلب بسیار جالبی اشاره شد . 
اینکه وقتی یک نفر ازدواج می کند ، اطلاعات او به طور خودکار در سامانه ی وزارت رفاه جهت دریافت یارانه اصلاح می شود . یعنی اسم آن دختر و پسر از لیست خانواده هایشان حذف می شود و خانواده ی جدیدی در سامانه ی وزارت رفاه شکل می گیرد . در این سامانه ، بطور خودکار ، پسر بعنوان « سرپرست » در نظر گرفته می شود . 
در طول این مباحث ، اصلا به این موضوع پرداخته نشد که اگر در خانواده ای ، زن خانواده سرپرست باشد و یا اگر هر دوی زن و مرد شاغل باشند ، بخش اعظم مسئولیت زندگی بر عهده ی زن باشد ، یعنی سهام 51 درصدی زندگی ، بر عهده ی زن باشد ، در آنصورت چه تدبیری اندیشیده شده است ؟ آیا در این خانواده که مرد هم هست ، یعنی پدر خانواده در قید حیات است و حتی مشغول به کار است ، ولی مسئولیت اصلی زندگی بر عهده ی زن است و زن است که بار اصلی زندگی را به دوش می کشد ، در این صورت آیا راهکاری برای اصلاح شیوه ی پرداخت یارانه منظور شده است ؟ 
آیا راهکارهای احتمالی ، روند اداری مناسبی دارد یا اینکه با بورکراسی دیوانه کننده اش ، کاری می کند که زن خانواده از حقوقش گذشته و عطای آن را به لقایش ببخشد و همچنان تحت لوای مرد خانواده باشد . علیرغم اینکه خود او و همه ی اعضای خانواده می دانند که سرپرست واقعی این خانواده ، زن خانواده است . 
حقوق زن در این مساله ، انگار نادیده انگاشته شده است . 
در سال 2010 نبایستی اینگونه خودسرانه و به طور پیش فرض ، مرد را بعنوان سرپرست خانواده شناخت . 
امروزه شرایط جامعه به نحوی تغییر کرده است که بسیاری از زنان نسبت به همسرانشان از درآمد بالاتر ، موقعیت شغلی و اجتماعی بالاتر ، و توانایی مدیریتی و حتی قدرت تصمیم گیری و درایت بالاتری برخوردارند . اینها شرایطی است که در جامعه ی بسته و بی تمدن هزار و چهارصد سال پیش وجود نداشت . اینها شرایطی است که زن دوران ابتدایی اسلام ، هرگز تصورش را نیز نمی کرد . چه بسا اگر می دانست چنین وضعی خواهد داشت ، در همان زمان ، مطالبات بیشتری را مطرح می کرد . مردان نیز در آن شرایط ، زنان را همواره از محیط جامعه دور می داشتند تا مانع رشد و شکوفایی آنان شده و آنان را همواره غافل از امور نگه می داشتند . کما اینکه زنانی چون خدیجه و فاطمه ی زهرا ، در همان زمان نشان دادند که زنانی کاملا مستقل هستند و چنانچه حقوق خودشان یا همسرشان پایمال شود ، حتی به مراتب قویتر از همسرشان در عرصه حضور خواهند داشت . به گونه ای که سایر مردان شهر ، از این زنان ، بیشتر از همسرشان می ترسیدند . بنابراین حتی در همان زمان هم نمونه هایی بود که زنان از لحاظ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ، در جایگاهی به مراتب بالاتر از مردان قرار داشتند . عایشه نیز از جمله ی این زنان در تاریخ اسلام است . 
بنابراین ، اینکه بطور پیش فرض ، و بدون هیچگونه بررسی ، مرد را سرپرست خانواده قرار دهیم ، به نظر نمی رسد که روش عادلانه و صحیحی باشد ، و مسلما در این روش ، حقوق زنان پامال گردیده و برخی مردان نیز از این وضعیت سوء استفاده خواهند کرد . 
چه بسا مردانی که حق زن و بچه ی خود را صرف نیازمندی های شخصی خود کنند و چیزی از این یارانه به خانواده شان نرسد . 
چه بسا مردانی که با افزایش خفقان و استبداد در جمع خانواده ، همچنان آنان را در بدبختی نگه داشته ، و این اندک چیزی را که از بیت المال به آنان می رسد را از آنها دریغ نمایند . 

پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      


صدای علی ؟؟؟!!!

هر روز از ساعت سه و نیم صبح ، برنامه ای سحرگاهی در ایام ماه رمضان از شبکه ی یکم سیما پخش می شود که « ماه خدا » نام دارد . 
امروز صبح ، یک مقام روحانی ( آخوند ) ، در این برنامه مطلبی گفت راجع به اینکه یک فرد سنی در کتابش مطلبی دارد که می گوید خداوند در روز معراج با صدای علی ، با پیامبر سخن گفت . 
این مقام روحانی توضیح نداد که آیا این علی ، همان امام علی است یا اینکه این علی به معنای بلند مرتبه و والا است ؟ 
در این برنامه اینطور به بینندگان تلقین شد که خداوند در معراج با صدای امام علی (ع) با پیامبر سخن گفت . 
در حالیکه احتمالا نظر نویسنده و محقق سنی مذهب از این روایت و احتمالا تعبیر درست نیز این است که خداوند با یک صدای والا و بلندمرتبه ای با پیامبر سخن گفت . با صدای خاصی که نمی شد که آن را توضیح داد و مثالی برای آن آورد . بنابراین گفته شد با صدای علی . یعنی با صدایی والا و بلند مرتبه . 
اینکه در این برنامه ی پربیننده ی سحرگاهی ، یک مقام روحانی با استفاده از رسانه ی ملی ، این چنین چیزی را بگوید ، واقعا خطرناک است . یعنی هم بد است . هم گناه است . هم خطرناک است . 
آیا این مقام روحانی اطمینان داشته که نظر آن محقق سنی مذهب ، از صدای علی ، صدای امام علی (ع) بوده است  ؟
یا اینکه ایشان یقین داشته که خودش دارد معنی را به گونه ای دیگر جلوه می دهد ؟ 
یا اینکه شک داشته که شاید نویسنده ، همین منظور را داشته است .
بهرحال اگر نویسنده منظوری غیر از آنچه که در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران گفته شد ، داشته باشد . در این ماه مبارک رمضان ، در ایام شهادت امام علی (ع) ، در لیالی مبارکه قدر ، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران مقصر خواهد بود . رئیس صدا و سیما مقصر خواهد بود . رئیس شبکه ی یکم مقصر خواهد بود . تهیه کننده و مجری برنامه مقصر خواهد بود . شخص آقای روحانی مزبور مقصر خواهد بود . و همه ی اینان در روز جزا ، بایستی در پیشگاه الهی پاسخگو باشند . و شخص امام علی (ع) نخستین شاکی آنان در روزحشر خواهد بود . 
واقعا شایسته نیست که همه چیز را به امام علی ربط بدهیم . 
امام علی به خودی خود ، انسان بزرگی هستند و لازم نیست که ما برای تکریم و تعظیم ایشان ، از هر چیزی سوء استفاده کنیم . 
چه کسی گفته که خدا با صدای امام علی با پیامبر حرف زده است ؟ 
پیامبر که خودش به مراتب از امام علی بالاتر و برتر است . 
جایگاه پیامبر ، نزد خداوند از امام علی به مراتب بالاتر و برتر است . 
اصلا چه انسانی در این جهان ، می تواند به جایگاه پیامبر برسد ؟ 
ما برای تکریم امام علی و تعظیم او ، جایگاه پیامبر را نیز خدشه دار کرده ایم . 
ما پیامبر را در مواردی ، کمتر و پایینتر از امام علی قرار دادیم . 
انگار تشیع ، همه چیزش را بر مبنای امام علی و امام حسین بنا نهاده و برای پاسداشت و نگهداشت این دو عنصر مذهبی ، همه چیز را فدا کرده است . حتی پیامبرش را . پیامبری که اصل دین بر او قرار گرفته است . 
در اصول دین ما ، توحید ، نبوت و معاد قرار دارد . 
از عناصر این دنیایی ، فقط نبوت است که در اصول دین قرار دارد . 
امامت جایی در اصول دین اسلام ندارد . 
چگونه است که خداوند با مقام نبوت ، با صدای امامت سخن می گوید ؟ 
اگر لازم بود که بین پیامبر و خدا ، فردی به نام علی ، واسطه باشد ، آنگاه مقام علی از مقام پیامبر بالاتر می بود . 
بسیار تاسف برانگیز است که شیعیان ، با ابراز برخی کلمات و جملات در خصوص امام علی ، واقعا آبروی تشیع را می برند و مطالبی را بیان می کنند که با هیچ عقل سلیمی جور در نمی آید . 

پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

نود ، خاری در چشم دیگران

انگار که برنامه ی « نود » و بالاخص شخص آقای « عادل فردوسی پور » خاری شده در چشم دیگران . 
هرجایی که چیزی می لنگد ، هر جایی که کسی به موضوعی انتقاد دارد ، سر تیر پیکان خود را به سمت « عادل فردوسی پور » نشانه می گیرد . 
سایت خبری تحلیلی « الف » که اخیرا برخی اخبار مغرضانه و جانبدارانه را بطور مکرر در خروجی سایت خود قرار داده ، در یکی از مطالبش ،چنین تیتری زده است : « دیروز ، امروز ، فردا ؛ فدای یک تار موی عادل فردوسی پور » . 
در این نوشتار ، نویسنده با انتقاد از تعطیلی برنامه ی « دیروز ، امروز ، فردا » ، حملات تند و تیزی را متوجه برنامه ی « نود » نموده و اعلام می دارد که این برنامه ، تغافل پراکن است و جامعه را دچار غفلت می کند . 
نویسنده ی این مطلب که از موضوع تعطیلی برنامه ی دلخواه خود ، بشدت آزرده خاطر است و از آن بعنوان انتقام صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از جامعه ی دانشجویان بسیجی !!! یاد می کند ، در ادامه حملات جانانه ای را متوجه برنامه ی محبوب و مردم پسند « نود » می کند . 
بد نیست که بخشی از این حملات جانانه را شما هم نوش جان کنید . 
با هم می خوانیم . 
همین چند شب پیش بود که برنامه نود، دعای کمیل هفتگی شبکه سه را قطع کرد و سه ساعت از وقت برنامه و آنتن زنده را در اختیار یک میلیاردر فوتبالیست برای فرار مالياتي 800 میلیونی‌اش از فدراسیون قرار داد در حالی که رهبر معظم انقلاب در دیدار سال 83 خود با مسئولان صدا و سیما از جمله خود جناب ضرغامی فرمودند: "به‌شدت توجه كنيد كه چهره‌پردازى‌هاى منفى و ناصالح در صدا و سيما انجام نگيرد. من گاهى ديده‌ام انسان‌هايى كه هيچ ارزش علمى و هنرى ندارند، در صدا و سيما با پول مردم چهره‌پردازى مى‌شوند؛ چرا؟ البته من نمى‌خواهم خيلى مطلب را باز كنم؛ اما مى‌بينم كسى‌كه در رشته‌ى خودش اين‌قدر ارزشمند نيست و انسان متوسطى است، او را مى‌آورند و يكى دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگى او، به خانواده‌ى او و به گذشته‌ى سرتاپا كم‌ارزش او مصروف مى‌كنند؛ چرا؟ به‌نظر من علاوه بر اين‌كه اين «چرا» وجود دارد، «منفى» هم هست. اين كار، الگوسازى است؛ ما چه كسى را مى‌خواهيم الگوى جوان‌ها قرار دهيم؟ اين‌طور آدم‌هايى را؟!"
اینها گفته شد اما چون نود هزینه سیاسی ندارد و مردم را در سکرات تغافل و بی دغدغگی فرو می برد طبعا جایی برای فرمایشات مقام معظم رهبری نمی ماند و به کوری چشم مردم و مستضعفین، نود به جای هفته ای یکمرتبه، دو بار روی آنتن می رود و به جای نود دقیقه تا کله سحر، تایم به عادل خان داده می شود تا سخيف‌ترین حرکات و صحنه های فوتبالی را در حلق مخاطب بریزد و حتی در مسائل کاملا بدون ارتباط با مسائل تخصصی فوتبال نظیر اتفاقات سیاسی و حکومتی وارد شود. حال اگر کلیپ‌های بخشهای مختلف نود که به تمسخر نظام و انقلاب پرداخته دست به دست شود نه تنها هیچ اشکالی ندارد بلکه این یامین پور است که علی‌رغم آن که از سوی VOA به‌خاطر روشنگری های برنامه اش مورد اهانت قرار می گیرد باید جل و پلاسش را جمع کند و برود مسجد ارک سینه اش را بزند.

نویسنده ی این مطلب ، بسیار مغرضانه دست به قلم برده و حتی ذره ای انصاف بخرج نداده و در کنار مسایل و مشکلات برنامه ی نود ، هرگز نخواسته که لااقل بخشی از خدمات شایان توجه این برنامه را نیز بیان نماید . 
برنامه ی نود ، یکی از پرمخاطب ترین برنامه های تلویزیون است که بخش وسیعی از دختران و پسران جوان و میانسال این مملکت را در ساعات خاصی پای تلویزیون میخکوب می کند . 
علاوه بر این ، برنامه ی نود با نمایش دادن کارهای هنری ، گرافیکی و سایر موارد مرتبط با بینندگان ، سبب گردیده که علاوه بر وقت چند ساعته ای که در هر هفته ، نمایش این برنامه ، جوانان را جذب می کند ، زمانی را نیز صرف تهیه کلیپ ، فلش ، عکس ، فیلم ، موزیک و ... برای برنامه ی نود نمایند . 
کدام برنامه در سیمای جمهوری اسلامی ایران ، تا این حد توانسته اوقات فراغت جوانان این مملکت را پر کند ؟ 
فکر کنید که این برنامه نبود . این جوانان کجا می رفتند ؟ چه برنامه ای را می دیدند ؟ فکر می کنید برنامه های شما را می دیدند یا سراغ فارسی1 میرفتند ؟ پس بایسته و بجا است که از آقای عادل فردوسی پور بخاطر تهیه و اجرای این برنامه ی زیبا و مردم پسند تشکر و تقدیر نمود . 
عادل فردوسی پور ، سالهای سال است که در برنامه ی نود فعالیت دارد و در طول این سالها ، بواسطه ی اینکه هرگز در رودررویی با مسئولین ، هراسی به خود راه نداده و در پیگیری مطالبات مردمی از جعبه ی تلویزیون ، با عزمی راسخ موی دماغ مسئولین شده است ، همواره مورد انتقاد و سرزنش مسئولین دولتی و مملکتی بوده است . همین نکته کافی است که انگ « سکرات تغافل و بی دغدغگی » از این برنامه برداشته شود . این برنامه ی وزین ، نه تنها مردم را در سکرات تغافل و بی دغدغگی نمی برد بلکه مردم را نسبت به برخی وقایعی که در پشت پرده ی فوتبال ایران در شرف انجام است ، آگاه و هوشیار می سازد . 
در برنامه ای که به علی دایی اختصاص یافت ، موضوع بر سر دعوایی بود که در پرداخت یک قرارداد رسمی فوتبال در بالاترین سطح آن در کشورمان وجود داشت . 
سایت الف که در انتقاد از برنامه ی « نود » ، تمرکز خود را از دست داده بود ، فراموش کرده بود که مبلغ 800 میلیون تومان ، کل مبلغ قرارداد سه ساله ی آقای علی دایی بوده و نه مبلغ مالیات ایشان . بنابراین بایسته است که سایت الف در نوشته ی خود تجدید نظر کرده و عبارت « فرار مالیاتی 800 میلیون تومانی » را تصحیح کند . 
سایت الف در ادامه ی تحلیل مغرضانه ی خود ، بیانات ارزشمند و گرانبهای مقام معظم رهبری ( حفظه الله تعالی ) را نیز دست آویز قرار داده و « چهره پردازی های منفی و ناصالح » را مطرح می نماید . 
آیا منظور « سایت الف » از « چهره پردازی های منفی و ناصالح » ، شخص آقای « علی دایی » است ؟ 
آیا علی دایی ، شخصی منفی و ناصالح است ؟ 
آیا اگر او شخصیت سالمی نداشت ، می توانست در سیستم مکتبی و ولایی جمهوری اسلامی به چنین جایگاهی دست یابد ؟ 
چه موردی در شخصیت علی دایی باعث گردیده که این سایت ، او را فردی منفی و ناصالح شناسایی کند ؟ 
اگر سایت الف  ، داعیه حق طلبی و حق گویی دارد ، چرا با خوانندگان خود روراست نیست و بیان نمی دارد که به چه دلیلی ، علی دایی را فردی منفی و ناصالح می داند . بهتر بود که این سایت ، دلایل و براهین خود را ارائه می نمود تا بلکه خوانندگان این سایت و خوانندگان این خبر و حتی شخص آقای « عادل فردوسی پور » و نیز « برنامه ی نود » از خواب خرگوشی بیدار شده و به حقایق آشنا گردیده و در رفتار خود تجدیدنظر نمایند . 
نویسنده ی سایت « الف » در ادامه ی نوشتار خود می نویسد « کسی که در رشته ی خود این قدر ارزشمند نیست و انسان متوسطی است ، او را می آورند و یکی دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگی او ، به خانواده ی او و به گذشته ی سرتا پا کم ارزش او مصروف می کنند ».
جای بسی تاسف است که یک سایت خبری وزین و رسمی که ادعای بی طرفی و عدالتخواهی دارد ، اینگونه مغرضانه دست به قلم برده و با چشمانی بسته ، قلم را به گردش در می آورد . 
همانگونه که « علی دایی » در همان برنامه ی « نود » نیز اعلام کرد ، او قبل از اینکه در فوتبال مطرح شود ، در یکی از بهترین دانشگاههای ایران قبول شده و تحصیل کرده است . 
چه کسی می خواهد گذشته ی روشن او را ، تار جلوه دهد ؟ 
اینکه او در گذشته از مکنت مالی چندانی برخوردار نبوده ، پذیرفته است . 
اینکه او در گذشته ، مطرح نبوده ، پذیرفته است . 
اما او فردی با شخصیت و با خانواده بوده است . در این شکی نیست . 
او فردی با استعداد و خلاق بوده که می دانسته چگونه فرصت ها را شکار کند . در این شکی نیست . 
چگونه می خواهید او را فردی بی ارزش بنامید ؟ 
چگونه می خواهید او را فردی متوسط بنامید ؟ 
چرا وجدانتان را زیر پا می گذارید آقای سایت الف ؟ 
آقای « الف » ، چرا همین مقایسه را در بین دولتمداران امروزی و دیروزی انجام نمی دهید و در بین هواداران و حتی کسانی که هوادارشان هستید . آیا همه ی آنها در همان رشته ای مشغول به فعالیت هستند ، که دیروز در آن تحصیل کرده اند ؟ 
آقای علی دایی اگر در رشته ی تحصیلی خودش هم ، کار می کرد ، حتما فرد موفقی می شد . علیرغم اینکه من شخصا از « علی دایی » خوشم نمی آید و از هواداران او نیستم ، ولی نباید حق را ندیده گرفت . علی دایی ، فردی تلاشگر و با اراده است که باید الگوی من و امثال من باشد. 
علی دایی باید الگو باشد. 
باید الگو باشد که توانسته خود را از سطح یک بچه ی اردبیلی که شاید در شهر خودش هم شناخته شده نبود ، به فردی تبدیل کند که امروز دنیایی او را می شناسد و به او افتخار می کند . 
در همین تلویزیون ، اگر هزار ساعت در باره ی « پله » و افتخارات او سخن گفته شود ، داد کسی در نمی آید . اما همین که لحظه ای از « علی دایی » سخن گفته شود ، اینچنین شخصیتش را پامال می کنند . 
آقای سایت « الف » ، چه کسی الگوست ؟ 
آیا آقای « رضازاده » الگوست ؟ او که وزنه برداران بعد از خود را تباه کرد ؟ او که حرف های آنچنانی پشت سرش است ؟ او که در شبکه های ماهواره ای برای یک بنگاه معاملات املاک ، فیلم بازی می کند ؟ آیا او الگو است ؟ به صرف اینکه یک « یا اباالفضل » گفته است ؟ 
آقای سایت « الف » ، این ره که تو می روی به ترکستان است . 
معلوم نیست سایت « الف » بر چه اساسی نتیجه گرفته است که برنامه ی « نود » ، مردم را « در سکرات تغافل و بی دغدغگی » فرو می برد . چگونه به این نتیجه رسیده است ؟ منظور از تغافل و بی دغدغگی چیست ؟ 
آیا ورزش از اهمیت برخوردار نیست ؟ 
آیا فوتبال در این مملکت اسلامی ، اهمیتی ندارد ؟ 
اگر ندارد ، چرا فدراسیون و سامانه ی اداری به این عظمت دارد ؟ چرا رییس جمهور در مسابقات آن حضور می یابد ؟ چرا پس از مسابقه ی فوتبال ایران و آمریکا ، مقام معظم رهبری نیز احساسات خود را بیان می کند ؟ پس فوتبال مهم است ، حتی اگر سایت « الف » خوشش نیاید . 
برنامه ی « نود » کاری کرده که مسئولین ، در قبال گفته هایشان پاسخگو باشند . 
اگر تا دیروز هر مسئولی هر چه دلش می خواست می گفت ، امروز دیگر چنین امکانی ندارد . چرا که سایه ی « عادل فردوسی پور » را بر سر خود می بیند . 
عادل فردوسی پور با بسیج کردن نیروی بالقوه ی مردمی ، حیطه ی نظارتی و خبری وسیعی را ایجاد کرده ، که هر گونه عملکرد فوتبالی در این سرزمین را تحت نظر داشته و هر گونه سستی و سهل انگاری مسئولین به اندک فاصله ای بر پهنه ی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران ، آبروی مسئولانی را که کوتاهی کرده اند ، خواهد برد . 
این است رمز بقای برنامه ی « نود » . 
این که با مردمش رو راست است . 
این که اگر در برنامه ی « ورزش از نگاه دو » یا فلان برنامه ی سیاسی - اجتماعی ، مجری برنامه از پرسش سوالات رک و بی پرده هراس دارد و برنامه را به سمتی می برد که بوی تملق و چاپلوسی می گیرد و مخاطب را احمق فرض می کند ، « عادل فردوسی پور » با احترام ویژه ای که برای مخاطب قائل است ، بی پرده سوالات خود را می پرسد و آنجا که معذوراتی دارد ، از کنایه بهره می گیرد و در پایان ، بدون آنکه اظهار نظری کند ، قضاوت را به « بیننده » ی خود وا می نهد . 
پس برنامه ی « نود » ، نه تنها مردم را « در سکرات تغافل و بی دغدغگی » فرو نمی برد ، بلکه این مردم را هشیار تر کرده و آنها را در مطالبه ی بخشی از حقوق خود در بخش ورزش فوتبال ، راسخ تر و مصمم تر نموده است . 
برنامه ی « نود » الگویی شایسته و تمام عیار در یک برنامه ی انتقادی و تحلیلی است . این برنامه در پاکی و شایستگی ، بی نظیر است . موفقیت این برنامه ، آنچنان بود که قبل از اجرای برنامه ی « دیروز ،امروز ، فردا » ، بحث از تشکیل برنامه ی « نود سیاسی » بود . بنابراین هیچ وصله ای به این برنامه ی وزین نچسبیده و حمایت مردم از « عادل فردوسی پور » هر روز بیش از پیش می شود . 
نویسنده ی عصبانی سایت « الف » در ادامه ی مطلب خود می گوید که برنامه ی نود مطالب و صحنه های سخیف فوتبالی را به حلق بینندگان خود می ریزد . 
احتمالا ایشان خودشان ، این برنامه را مرتب دنبال می کنند که اینگونه در باره ی محتوای آن نظر می دهند . 
آقای نویسنده ی سایت « الف » ، حلق شما را چه شده است ؟ چه چیزی را در « حلق » شما ریخته اند ؟ 
آیا بیان معضلات و مشکلات و مسائل فوتبال ایران ، و تلاش در جهت فرهنگ سازی و رفع مشکلات اخلاقی و فرهنگی جامعه ی فوتبال ، ایرادی است که شما از برنامه ی « نود » می گیرید ؟ 
جای بسی تاسف است برای شما . 
شما که یک سایت خبری هستید ، باید بدانید که عنوان نمودن مشکلات فرهنگی و اخلاقی جامعه و نیز تجزیه و تحلیل کارشناسی و بهره گیری از ظرفیتهای رسانه ای و سمعی و بصری در جهت فرهنگ سازی ، بخش قابل توجهی از برنامه های فرهنگی هر سازمان ، ارگان ، نهاد و دولتی را شامل می شود و از پربازده ترین و موفق ترین روشهای فرهنگ سازی است . چگونه می توان خدمات « عادل فردوسی پور » در فرهنگ سازی در بین جامعه ی فوتبال ، اعم از مربیان ، مسئولین ، مقامات ، تماشاچیان و مجریان را نادیده گرفت ؟ 
« عادل فردوسی پور » به مربیان ما آموخت که در صحبت هایشان هتاکی نکنند و چگونه از فوتبال سخن بگویند .
« عادل فردوسی پور » به تماشاچیان ما آموخت که چگونه در حمایت از تیم محبوب خود عکس العمل و واکنش نشان دهند . 
« عادل فردوسی پور » به مسئولین فوتبال ما آموخت که باید در برابر این مردم پاسخگو باشند . 
« عادل فردوسی پور » منشاء خدمات فراوانی برای فوتبال و فرهنگ ورزش این مملکت بوده است . 
آقای سایت « الف » اگر گفته های مرا باور ندارید ، کافی روند برنامه های چند ساله ی « نود » و نوع سخنان مربیان و مسئولان را ببینید . عملکرد برنامه ی « نود » در هنگام مشکل آفرینی تماشاچیان را ببینید . واقعا قابل تقدیر است .
آقای سایت « الف » ، اگر شما نگران تعطیلی برنامه ی محبوب خودتان هستید ، نبایستی اینگونه ، برنامه ی « نود » را آماج حملات خود قرار دهید . اصلا این حرکت ، جوانمردانه نیست و با اخلاق فوتبالی هم جور در نمی آید . اینکه با اخلاق « بسیجی » شما جور در می آید یا نه ، را نمی دانم . « بسیج » ، نهادی مردمی و برآمده از بطن مردم است . « بسیج » هم جزیی از این ملت است . اگر دوست داشتید ، می توانید آمار بسیجیان بیننده ی « نود » را هم در بیاوید تا بفهمید دنیا دست کیست . برخورد شما با این مساله کاملا شتاب زده و نسنجیده بود . برنامه ی « دیروز ، امروز، فردا » بسیار وزین و جالب توجه است و من نیز از بینندگان پرو پا قرص آن هستم . اما چه ربطی دارد که به بهانه ی تعطیلی آن ، اینگونه جملات ناشایست و بی ارزش و حساب نشده را متوجه برنامه ی « نود » و شخص « عادل فردوسی پور » نموده و « علی دایی » را که یکی از شخصیت های ملی این مملکت است ، اینگونه تخریب نمایید ؟ 
آقای سایت « الف » ، در نحوه ی خبر رسانی و تجزیه و تحلیل خود ، تجدید نظر کنید . 

پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

گرگ و بره

قل است گرگی و بره ای سر نهر آبی، مشغول نوشیدن بودند. گرگ، بالای نهر بود و بره پایین. گرگ، نگاهی به هیکل گوشتی بره انداخت و دهانش به آب افتاد. مکری ریخت و به او گفت: چرا آب را گل می کنی و نمی گذاری آبی پاکیزه بنوشیم؟! بره جواب داد: آقای گرگ عزیز و تیزچنگال! من که آب را گل نکردم! تازه من پایین جوی هستم و تو بالای آن و اصلا چطور من می توانم آب شما را گل کنم؟! گرگ حیله گر، فریب دیگری دست و پا کرد و دوباره بره را خطاب کرد و گفت: تو پارسال به من فحش دادی. بره لبخندی زد و پاسخ داد: قربان! من 3ماه بیشتر نیست که چشم به جهان گشوده ام، چگونه یکسال پیش به شما فحش داده ام؟! اگر می خواهی مرا بخوری چرا "بهانه" می گیری؟! گرگ که نقشه هایش را برباد رفته می دید به گوسفند گفت: ای بی ادب! فضولی و زبان درازی هم می کنی؟ بی معطلی پرید و بره را درید.


پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

اطلس نبردهای ماندگار

این نوشتار به منظور معرفی کتاب « اطلس نبردهای ماندگار » ایجاد شده است . 

شناسنامه ی کتاب : 
گردآورنده : مجتبی جعفری 
نام کتاب : اطلس نبردهای ماندگار : عملیات نیروهای زمینی در هشت سال دفاع مقدس از شهریور ماه 1359 تا مرداد ماه 1367
کاری از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، معاونت عملیات ، دایره ی تدوین تاریخ جنگ 
160 صفحه مصور رنگی ، نقشه ، جدول . 
دو زبانه ، انگلیسی و فارسی . 
شابک : 5-5515-06-964
قیمت : 350000 ریال معادل 35000 تومان

طرح و نظارت : معاونت عملیات نیروی زمینی ارتش
طرح ، تدوین و اجرا : سرهنگ مجتبی جعفری 
تحت نظر و حمایت : سرتیپ ستاد ناصر محمدی فر ،  سرتیپ ستاد محمد حسین دادرس ، سرتیپ ستاد محمد علی آرمانفر ، سرتیپ 2 ستاد زین العابدین مرادی 
مشاوران و کارشناسان نظامی : سرتیپ 2 ستاد سعید پورداراب ، سرتیپ 2 ستاد فرهاد بهروزی ، سرتیپ 2 ستاد محمد رضا مرادی ، سرهنگ ستاد محمود ضمیری ، سرهنگ ستاد حسین مبارکی

کاری از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، معاونت عملیات ، دایره ی تدوین تاریخ جنگ ، در سالهای 1382-1383



یگانهای شرکت کننده در هشت سال دفاع مقدس : 
یگانهای ارتش جمهوری اسلامی ایران : 
قرارگاهها : 
قرارگاه مقدم جنوب ، قرارگاه مقدم غرب ، قرارگاه مقدم شمالغرب ، قرارگاههای مشترک کربلا ، نجف ، فتح ، قدس ، حمزه و خاتم الانبیاء .
لشکرها و تیپ ها و گروهها : 
11-16-21-22-23-25-28-30-33-35-37-40-44-45-55-58-64-65-77-81-84-88-92-99-401-404-411-422
پایگاههای هوانیروز : 
قلعه مرغی ، وطن پور ، کرمانشاه ، اصفهان ، کرمان و مسجد سلیمان 
یگانهای پشتیبانی کننده : 
پشتیبانی منطقه ی 1-2-3-4-5
یگانهای مستقل : 
گردان جنگال ، گردانهای قدس ، گردانهای مراکز آموزشی ، گردان سماجا و ...
یگانهای ژاندارمری : 
گردانها و هنگ های ژاندارمری


یگانهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی : 
کربلاء ، نجف ، فتح ، قدس ، نوح ، بدر ، ثامن الائمه ، رمضان ، سلمان ، حمزه ،   662 -155 - 110-57 - 48- 41-40-38-35 - 34-33- 32- 29-27-25-21- 20-19 -18- 17 -15-14- 12-11-10 -9-8-7-6-5-4 -3-2-1

اصطلاحات و اختصارات : 
سماجا : ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران 
اجا : ارتش جمهوری اسلامی ایران 
نزاجا : نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران 
نهاجا : نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران 
ژاجا : ژاندارمری ارتش جمهوری اسلامی ایران 
هوانیروز : یگان هوایی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران 

سرآغاز : 
اقدام ارتش عراق در هجوم سراسری به کشور ایران در پایان شهریور ماه 1359 با هدف شکست سریع انقلاب اسلامی و با زمینه سازی های فراوان سیاسی و نظامی آغاز گردید . باورهای ناصواب و هدایت کنندگان آشکار و پنهان یکی از طولانی ترین نبردهای معاصر ، آنها را به این نتیجه رسانده بود که در فرصتی اندکی ، دروازه های شرقی امت واحده ی عربی را به مرزهای افغانستان و پاکستان متصل نماید . 
نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، سرفراز از حضور در آغوش مردم به عنوان پایه و ستون اصلی میدان نبرد با حمایت فرماندهی کل قوا و پشتیبانی ملت فداکار در قالب یگانهای منظم و همراه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یگانهای مردمی بسیج مستضعفین در فرصتی اندک در تمام خطوط نبرد به مقابله با دشمن پرداخته و در روند 8 ساله ی جنگ ، مرزهای مقدس این کشور الهی را حفظ و تاریخ ارزشمندی را برای آیندگان به یادگار گذاشت . 
نبردهای پدافندی و افندی در مناطق 3 گانه ی عملیاتی از دهانه ی فاو در استان خوزستان تا دالامپر داغ در آذربایجان غربی با پیوستگی عمیق و تاثیرات متقابل دشمن را وادار نمود تا با صدور آخرین قطعنامه درباره ی این جنگ به شماره ی 598 در سال 1366 ایران را به پای میز مذاکره دعوت نماید . فعالیتهای سیاسی و نظامی داخلی و اصرار بر تعقیب دشمن در خاک عراق ، پذیرش قطعنامه ی 598 را که تا حدودی منافع ایران در آن لحاظ شده بود ، یک سال به تاخیر انداخت و سرانجام در زمان و شرایطی به مراتب نامناسب تر از زمان صدور قطعنامه ، پذیرش و موافقت ایران اعلان و یکی از طولانی ترین جنگ های معاصر ، رسما در 29/5/67 با آغاز رسمی آتش بس به پایان رسید . 
آنچه در طول این جنگ که برای عراق « نبرد قادسیه » و برای ایران اسلامی « دفاع مقدس » نام گرفت ، اتفاق افتاد ، شامل سه محور عمده در قالب یک حرکت نظامی قابل بررسی است : 
  1. پدافند فعال : شامل کلیه ی اقداماتی است که به صورت منظم و طرح ریزی شده و یا نامنظم و مردمی در مقابل حملات دشمن انجام گرفته است . این اقدامات در ابتدای جنگ و در طول 8 سال دفاع مقدس و حتی در روزهای پایانی جنگ به تناوب جاری بوده و صفحات درخشانی را در تاریخ به یادگار گذاشته است . این اقدامات در کتب تاریخ جنگ بسیار اجمالی و خلاصه مورد بررسی قرار گرفته و کمتر جوانب مختلف آن باز شده است . 
  2. آفند : این اقدام در برگیرنده ی فعالیتهایی است که تحت عنوان « عملیات » صورت پذیرفته و عموما شامل حرکت نیروهای خودی به طرف دشمن جهت تصرف اهداف و مواضع جدید می باشد . و بخش عمده ی تاریخ جنگ را به ویژه در ستون نوشتاری به خود اختصاص داده و عموما بعنوان تنها رویداد جنگ ثبت ، معرفی و شناخته شده است . 
  3. پدافند غیرفعال : بخش عمده ای از زمان طولانی جنگ در طول جبهه ها در حالت خاصی سپری گردید که نیروهای دشمن و خودی بدون حرکت مقابل یکدیگر ایستاده و ضمن تقویت و حفظ خطوط پدافندی زمینه های لازم را برای انجام یک اقدام علیه جبهه ی مقابل آماده می کردند . این پدافند با اجرای آتش های گوناگون در طول سالهای دفاع مقدس تداوم داشته است . حوادث تلخ و شیرین این مقطع زمانی جنگ در گستره ی بسیار طولانی جبهه ها برای تاریخ و جامعه به خوبی و به طور کامل ترسیم نشده و هنوز راهی برای شرح وقایع این بخش از جنگ که بتواند حجم گسترده ی حضور رزمندگان را در بعد زمان و مکان ارائه نماید پیدا نشده است . 
در اطلس نبردهای ماندگار تلاش شده است تا ضمن ارائه ی نمونه هایی از عملیاتهای آفندی ، بخشی از عملیاتهای پدافند فعال را نیز با ارائه ی نقشه ها و آمار و ارقام مربوط هب آن معرفی نماید و پدافند غیر فعال را نیز تا حدودی با رنگ های انتخاب شده که بر روی خطوط پدافندی کشیده است ، نشان بدهد . 
آنچه تا کنون در بعد نوشتاری تاریخ جنگ انتشار یافته است عمدتا معرفی عملیاتهای آفندی با تقسیم بندی کوچک ( محدود ) ، متوسط و بزرگ و مشخص کردن سازمان عمل کننده می باشد . از آنجا که تقسیم بندی یک علیمات صرفا بر میزان و تعداد نیروهای بکار گرفته شده و یا وسعت منطقه ی عملیاتی نمی تواند مورد توجه قرار گیرد ، لذا در بررسی های تاریخ دفاع مقدس از طرف نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران این تقسیم بندی مورد توجه قرار نگرفته است . 
از مجموع عملیاتهای انجام شده که به صورت سالیانه ارائه می گردد بعلت محدود بودن صفحات اطلس تعداد محدودی با نقشه و توضیح کامل معرفی شده و بقیه به صورت آماری در ابتدای هر فصل آمده است .

پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

نادره


 قسمت سی و سوم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : قسمت سوم از یادداشت های نادره - مهمانی 
حالا اگر من آواز خوان خوش الحانی بوده ، عبارات مهمل ومبتذل فوق را زیر ترنمات ساز درویش خان میخواندم ، حتی شما هم خوشتان می آمد . اما می بینید که چه قدر حرف های خنک و بی معنی را بدون وزن و قافیه مانند آش شله قلمکار توی هم ریخته است . باز هم اعتراف می کنم که من شاعر نیستم . اما شعر را خوب می شناسم . اجازه بدهید برای شما یکی از غزل های معروف شیخ را که یکی از غزلیات کذایی خود را از روی آن اقتباس کرده ام ، بخوانم . زیرا روحتان را با تکرار مزخرفات اقای شاعر متجدد ناشی خراشانده ام و هیچ صلاح نیست در معالجه ی آن کاری نکرده باشم . 
چول بلبل سحری برگرفت نوبت بام 
ز نو به خانه ی تنهایی آمدم بر بام 
نگاه می کنم از پیش رایت خورشید 
که می برد به افق پرچم سیاه ظلام
بیاض روز در آمد چو ازدواج سیاه 
برهنه باز نشیند یکی سپید اندام
دلم به عشق گرفتار و جان به مر گرو
در آمد از درم آن دلفریب جان آرام 
سرم هنوز چنان مست بوی آن نفس است 
که بوی عنبر و گل ره نمی برد به مشام 
دگر من از شب تاریک هیچ غم نخورم 
که هر شبی را روزی مقدر است انجام
تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است 
در آستینش یا دست و ساعد گلفام 
در آبگینه اش آبی اگر قیاس کنی 
ندانی آب کدام ست و آبگینه کدام 
بیار ساقی دریای مشرق و مغرب
که دیر مست شود هر که می خورد به دوام
من آن نیم که حلال و حرام نشناسم 
شراب با تو حلالست و آب بی تو حرام 
به هیچ شهر نباشد چنین شکر که تویی
که طوطیان چو سعدی در آورد به کلام 

اجازه بدهید یک غزل هم از دیوان خواجه حافظ بخوانم تا برایتان یقین حاصل شود که من آن قدر ها هم که شما تصور می کنید نفهم نبوده ، عنوان شاعری را فقط از روی احتیاط به خود بسته ام . 

سحرم دولت بیدار به بالین آمد 
گفت برخیز که آن خسور شیرین آمد 
قدحی در کش و خرم به تماشا بخرام 
تا ببینی که نگارم به چه آیین آمد 
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد . 
گریه آبی به رخ سوختگان می آورد 
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد 
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست 
که کمین صید گهش جان و دل و دین آمد 
در هوا چند معلق زنی و جلوه کنی
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد 

شما اگر این ابیات را با ابیات یکی از شعرای معاصر که می گوید : 

مکن این طنازی با ما 
عبث به خود می نازی جانا
از این بلند پروازی دانم 
آخر شکار بازی جانم

مقایسه بکنید آن وقت معلوم می شود که آقای سرمست آن قدر ها هم در حق شعرای معاصر زیاده روی نکرده است . 

ساقیا می بده و  غم مخور از دشمن و دوست 
که بکام دل ما آن بشد و این آمد 
شادی یاد پریچهر بده باده ی ناب
که می لعل دوای دل غمگین آمد 
رسم بد عهدی ایام چو دیدار بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد 
چون صبا گفته ی حافظ بشنید از بلبل
عنبر افشان به تماشای ریاحین آمد 

تصور می کنم در شناساندن آقای سرمست خیلی پرگویی کردم . بهتر است برگردیم به موضوع مهمانی .




نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

نادره


 قسمت سی و دوم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : قسمت سوم از یادداشت های نادره - مهمانی 
خوب یادم می آید که شاعر عینکی سرمست حرف خانم کوتاه قد را قطع کرده ، غزلی را که در مدح و ثنای گل و غنچه ساخته بود با صدای بلند قرائت نمود . 
بعد ها از نقطه نظر کنجکاوری هر قدر جستجو کردم دیوان شاعر مزبور پیدا نشد . گویا مشارالیه اصلا دیوان و تالیفی نداشته است . حتی غزل فوق الذکر نیز تا اندازه ای مال خودش نبوده ، مضمون ، وزن ، قافیه حتی عبارات آن را از دیوان یکی از شعرای بزرگ دزدیده و با سلیق ی کثیف خود به هم بافته بوده است . راستی بعضی اشخاص نمی دانم خودشان آن قدر نفهم و بی شعورند که قباحت عملیات خود را تشخیص نمی دهند ؟ یا مردم را نفهم تصور می کنند ؟ یکی از این قبیل اشخاص همین سرمست تخلص است . 
وقت نوشتن این یادداشت ها من با او آشنایی کامل دارم . حتی وقتی از هیکل مضحک و قیافه ی نفرت آور خود خجالت نکشیده ، از پدرم دست ازدواج مرا تقاضا کرده بود . حالا دیگر جرات این گونه غلط های زیادی را ندارد . زیرا آن قدر تمسخر کرده ، سر به سرش گذاشته ایم که اقلا نزد ما مجبور است بااحتیاط رفتار نماید  ملتفت حرف های خودش باشد . حتی روزی با مه جبین خانم وادارش کردیم تقصیرات خود را اعتراف نماید . 
اینک شمه ای از اعترافات او : 
خانم ها ! حال که اصرار دارید و من شما را غریبه نمی دانم ، لذا از اعترافات خود در حضور شما خودداری نمی کنم : حقیقت مطلب این است که من به غیر از شاعری چیز دیگری بلد نیستم . 
بچه ها کفش و لباس می خواهند . خود سیگار، تریاک ، عرق و هزار چیزهای دیگر لازم دارم . الان که در حضور شما نشسته ام مگر از برکت همان شاعری نیست ؟ والا من ، پسر علی کفاش کجا و خانه ی حاجی عبدالصمد که یکی از مهم ترین تجار است کجا ؟ خانم ها راستی اگر شاعری نکنم اموراتم نمی گذرد . زیرا همه ی مردم مثل شما دقیق و نکته سنج نیستند . حرف های بی معنی ، مدیحه و قصائد پوچ مرا که در تعریف و تمجید آنها می بافم بالاخره به یک چیزی می خرند . عنوان شاعری تمام درهای متمولین و اشراف را به روی من باز کرده است . همه جا می روم . در تمام مهمانی ها ، مجالس عروسی ، عزاداری و مجامع اجتماعی و غیره حاضر می شوم . حتی اغلب مردمان پولدار و محترم از من می ترسند . زیرا به غلط معروف شده است که من در هجو ید طولایی دارم . برای شما اعتراف می کنم که من شاعر نیستم . اما با کوره سوادی که دارم ، در اقتباس اشعار ادبای بزرگ مهارت کامل پیدا کرده ام . وانگهی حالا دیگر شعر گفتن آنقدرها مشکل نیست . اغلب شعرای معاصر قیودات ، وزن و قافیه را از بین برده اند . حتی به معنی و ابداع نیز اهمیت نمی دهند . مگر تصنیف های شعرای جدید را نشنیده اید ؟ من به شما قول می دهم که اغلب این تصنیف ها معنی و مفهومی ندارد . فقط مهارت نوازنده و ملاحت آواز خواننده است که مردم را به شنیدن آن لاطائلات وادار می کند . شما وجدانا قضاوت کنید . غزلی که من به عقیده ی شما از سعدی دزدیده و خراب کرده ام خوب است یا تصنیف معروف شاعر معتبر پایتخت . میخواهید برای شما بخوانم . 
یک صبح بها تو را دیدم 
از چشم های بادامی تو 
دل بی آرام من 
نمی دونم چه طور شد 
آه نمی دونم چه طور شد 
وای نمی دونم چه طور شد 
از قد سروت 
از گل رویت 
چه بویی میاد 
بوی گل 
صفای دلجوی گل 
ای جان دلم 
ای سرو بلند 
بیا به برم 
برای تو دارم می میرم




نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

روش حل مساله



در يك شركت بزرگ ژاپني كه توليد وسايل آرايشي را برعهده داشت ، يك مورد به ياد ماندني اتفاق افتاد:
شكايتي از سوي يكي مشتريان به كمپاني رسيد . او اظهار داشته بود كه هنگام خريد يك بسته صابون متوجه شده بود كه آن قوطي خالي است .
بلافاصله با تاكيد و پيگيريهاي مديريت ارشد كارخانه اين مشكل بررسي ، و دستور صادر شد كه خط بسته بندي اصلاح گردد و قسمت فني و مهندسي نيز تدابير لازمه را جهت پيشگيري از تكرار چنين مسئله اي اتخاذ نمايد .
مهندسين نيز دست به كار شده و راه حل پيشنهادي خود را چنين ارائه دادند :
پايش ( مونيتورينگ ) خط بسته بندي با اشعه ايكس
بزودي سيستم مذكور خريداري شده و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين ،‌ دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهائي با رزولوشن بالا نصب شده و خط مذبور تجهيز گرديد .
سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند تا از عبور احتمالي قوطيهاي خالي جلوگيري نمايند.
نكته جالب توجه در اين بود كه درست همزمان با اين ماجرا ، مشكلي مشابه نيز در يكي از كارگاههاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا يك كارمند معمولي و غير متخصص آنرا به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرجتر حل كرد :
تعبيه يك دستگاه پنكه در مسير خط بسته بندي تا قوطی خالی را باد ببرد !!!


پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      





مهندس و برنامه نویس

این متن را خواهرم هدیس برایم ایمیل کرده است .

يک برنامه‌نويس و يک مهندس در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در هواپيما نشسته بودند. برنامه‌نويس رو به مهندس کرد و گفت: مايلى با همديگر بازى کنيم؟ مهندس که مي‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشيد. برنامه‌نويس دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى است. من از شما يک سوال مي‌پرسم و اگر شما جوابش را نمي‌دانستيد ۵ دلار به من بدهيد. بعد شما از من يک سوال مي‌کنيد و اگر من جوابش را نمي‌دانستم من ۵ دلار به شما مي‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهايش را روى هم گذاشت تا خوابش ببرد. اين بار، برنامه‌نويس پيشنهاد ديگرى داد. گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب نداديد ۵ دلار بدهيد ولى اگر من نتوانستم سوال شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما مي‌دهم. اين پيشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و رضايت داد که با برنامه‌نويس بازى کند.
برنامه‌نويس نخستين سوال را مطرح کرد: «فاصله زمين تا ماه چقدر است؟»
مهندس بدون اينکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و ۵ دلار به برنامه‌نويس داد. حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چيست که وقتى از تپه بالا مي‌رود ۳ پا دارد و وقتى پائين مي‌آيد ۴ پا؟» برنامه‌نويس نگاه تعجب آميزى کرد و سپس به سراغ کامپيوتر قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از طريق مودم بيسيم کامپيوترش به اينترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه کنگره آمريکا را هم جستجو کرد. باز هم چيز بدرد بخورى پيدا نکرد. سپس براى تمام همکارانش پست الکترونيک فرستاد و سوال را با آنها در ميان گذاشت و با يکى دو نفر هم گپ (chat) زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بيدار کرد و ٥٠ دلار به او داد. مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رويش را برگرداند تا دوباره بخوابد.برنامه‌نويس بعد از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره بدون اينکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جيبش کرد و   ۵ دلار به برنامه‌نويس داد و رويش را برگرداند و خوابيد ...



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      





۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

نادره


 قسمت سی و یکم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : قسمت سوم از یادداشت های نادره - مهمانی 
دیگر کسی متوجه من نبود . همه سرگرم صحبت شده بودند . گفتار بعضی از مردها ساده و بلاتکلف بود . از دو نفرشان بسیار بدم آمد . یکی جوانی لوس و بی مزه بود . دیگری مرد ریشوی فکلی که سایرین آقای ادیب سرمست خطابش می کردند . بعدها فهمیدم که آقای عجیب الخلقه ی مزبور شاعر بوده است . این دو نفر چشم های خود را آنی از روی خانم ها بر نمی داشتند . مثل این که می خواستند آن ها را با چشم های حریص خود ببلعند . از حرف یک جوان تبریزی خنده ام می گرفت . زیرا مشارالیه علاوه بر این که فارسی را بسیار بد حرف می زود ، حروف کاف را چاف و گاف را جاف تلفظ می نمود . مثلا به جای گفتم می گفت جفتم و در عوض استکان را استچان میگفت . جوان دیگری را نیز دیدم که درست حالت مرا داشت . از حجب سرش را پایین انداخته بود . فهمیدم که او هم مانند خودم تازه کار است . تا کنون چنین مجالسی را ندیده و با زن های غریبه در یک مجلس حضور نداشته است . دلم به حالش سوخت . ( شکسته استخوان داند بهای مومیایی را )
اما خانم ها چادرها را کنار گذاشته ، با روی باز و لباس های آلامد پهلوی مردها قرار گرفته بودند . دو نفر از آنها که جوان بودند ، کمتر حرف می زدند . اما دو نفر دیگر بسیار پرحرف بوده ، به دیگران مجال حرف زدن نمی دادند . 
یکی از خانم های پررو زنی بود چاق ، بلند قد ، در حدود 40 سالگی . از قیافه و حرف هایش پیدا بود که در خانه ی متمول بار آمده ، در روی افراد یک فامیل پرجمعیتی سمت ریاست و کدبانویی آمرانه داشته است . 
خانم پرگوی دیگر برعکس اولی لاغر اندام ، کوته قد ، سبزه ی تند ، در نهایت بدترکیبی بوده ، به لباس های فاخر و جواهرات قیمتی خود بسیار مغرور و از هیکل ناموزون خود رضایت کامل داشت . هیچکدام از این دو نفر را نپسندیدم . از آن دو خانم جوان نیز آن قدرها خوشم نیامد . گویا هر دو متجدد و تحصیل کرده بودند . اما بسیار خودپرست و متکبر به نظر می آمدند . معنی حرف های خود را مثل این که نمی فهمیدند . در توالت ، در لباس و آرایش بسیار زیاده روی کرده بودند . فقط ایران خانم از هر حیث ساده و مطبوع بود . 
او به خوبی از عهده ی جواب گفتگوی مردها بر می آمد . با لهجه ی شبیه به ترکی خود عبارات را قرص و شیرین ادا می نمود . از حرف هایش ابدا بوی خودستایی ، تکلف ، و عبارت پردازی مشاهده نمی گردید . معلوم بود که می داند چه می گوید و ملتفت است که حرف هایش در مستعمین چه اثری می بخشد . 
من از مباحثات طولانی مهمان ها چیزی نمی فهمیدم . زیرا مسائلی که مورد بحث قرار داده بودند از برای من تازگی داشت . از تمام صحبت های ایشان فقط چیزهای ذیل را در خاطر دارم که در این جا می نویسم : 
خانم بلند قد روی خود را به طرف مرد تنومند عینکی برگردانده می گفت : 
آقای دکتر جنابعالی فقط بلدید تنقید بکنید ! چرا خانم تان را با خود نیاوردید ؟ چرا دخترتان اینجا نیست ؟ چرا اجازه نمی دهید آنها نیز در چنین مجالسی حاضر شده ، چیزهایی راجع به حفظ الصحه از شما آموخته به ما نیز یاد بدهند ؟ 
دکتر گفت : 
آنها خودشان چه می دانند تا به شما بیاموزند ؟ زن باید همه چیز را بداند اما از مدرسه . من هزار جور گرفتاری دارم . کی وقت پیدا می کنم که به آن ها درس حفظ الصحه بدهم ، وانگهی من معلم نیستم . خدا می داند مدارس اناث چه می آموزند ؟ 
خانم کوتاه قد ( با تغییر و تشدد ) گفت : 
آقای دکتر ! اخوی عزیزم ! هزار مرتبه به شما گفته ام که از زن ها بدگویی نکنید . اگر از ما خواهرتان رودرواسی نداشتید خدا می داند که شما هم مانند اقرانتان چه کارها می کردید . چرا صیغه ، تعدد زوجات و هزاران کارهای زشت مردها را تنقید نمی کنید ؟ مدارس اناث خراب است . ما هم می دانیم . چرا مقصر اصلی را نمی گویید ؟ اصلاح مدارس اناث حق کیست ؟ زن ها یا مردها هستند که برای مدارس پرگرام می نویسند ؟





نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

چرا طلاق با مردان است ؟

مطالب زیر ، تفکرات و اندیشه های یک مرد حقوقدان تحصیل کرده ی ایرانی در سال 2010 است .

روانشناسان و محققين برخي از كشورهاي پيشرفته به اين نتيجه رسيده‎اند كه اگر زنان از لحاظ تأمين هزينه‎هاي زندگي وابسته به مرد نباشند، جز در شرايط خاص، شايد اصراري بر حفظ پيمان زناشويي نداشته باشند، براي مثال برخي از زنان در دوران بارداري از مرد خود متنفر مي شوند و گسستن رشته زناشويي برايشان مهم نيست نيز برخي از آنان در ايام عادت يا شيردادن به طفل، يك نوع عصبانيت، ناراحتي و نگراني روحي در خود احساس مي‎كنند. به هر حال تصميم عجولانه و رنجش سريع از صفاتي است كه در خانم‎ها بيشتر ديده مي‎شد. در مقابل مردان به لحاظ ساختار روحي سعي دارند كارها را از طريق عقلانيت و دورانديشي پيش ببرند. از آنجا كه منشأ پاره‎اي از طلاق‌ها بر سر مسائل كوچك و جزئي است و برخي در دامن زدن به مسائل جزئي مهارت خاصي دارند، اگر قرار بود اختيار طلاق به دست زنان بيافتد، آمار طلاق به مراتب بيشتر از امروز بود زيرا با اندكي تفحص در اطراف خود پي مي‌بريم كه تحمل و بردباري مردان در مقابل مسائل جزئي بيش از زنان است. با وجود اين، نگرش منصفانه به احكام اسلام، بسياري از شبهات و نگراني‎ها را خنثي مي‎كند.


نيز وظايفي كه مرد دارد در مقايسه با وظايف زن، نشانگر برقراري تناسب احكام با روحيات و توان‎مندي‎هاي هر كدام است. نمونه‎هاي زير مؤيد مطلب فوق است. جهاد در جبهه‎هاي جنگ، در مقابل گرم نگه داشتن كانون خانواده، بدوش كشيدن بار معاش و نفقه در مقابل حمل و حضانت.
در جايي كه زن حق انتخاب همسر از ميان خواستگاران دارد آيا بهتر نيست انحلال آن به عهدة كسي ديگر باشد؟ زيرا انتخاب مرد زماني تحقق پيدا مي‎كند كه زن به او «بله» بگويد و انتخاب مرد در بررسي تاريخچه طلاق در مي‎يابيم كه ظهور اسلام در جوّي كه زن كالا بود و جايگاهي حقوقي نداشت، كاري معجزه‎آسا بود و بر زن ارزش نهاده و در وحي او را در كنار مرد ذكر نمود و بهشت را زير پاي مادران قرار داد و بسياري از حقوق پايمال شده‎اش را به او بازگرداند. با نگاه به آيات و سخنان فرستادگان خدا در مي‎يابيم كه طلاق بسي منفور است و زشت‎ترين حلال خداست و شرايط سختي براي آن قرار داده است. به اين صورت كه مرد به طور مطلق‎العنان نمي‎تواند زنش را رها كند. شرائط به گونه‎اي سخت بود (نسبت به قبل از اسلام) كه مردان سالهاي ظهور اسلام ديدند كه در اجراي طلاق موانع سنگيني بر سر راه آنان است. تبعات طلاق از جمله پرداخت مهريه، نفقه ايام عده، نفقه شيردادن به فرزند، حق سرپرستي و... سبب شد كه جلوي ظلم به زنان گرفته شود.


از اين‎رو اسلام براي محدود كردن اختيار مردان از دو طريق مؤثر و نافذ اقدام نمود يكي از راه تربيت اخلاقي و تحكيم پايه‎هاي ايمان به خداوند و ديگر بوسيله جعل موانع و شرايط فوق‎العاده مشكل براي طلاق افزون بر اين بايد گفت علاقة زن به مرد، معلول علاقه‎اي است كه ابتدا مرد به زن پيدا مي‎كند. اگر عشق و علاقه از مرد بوجود نيايد، علقة زوجيت نيز سر نمي‎گيرد. زيرا رابطة زوجيت بر پاية علقة طبيعي است، و آغازگر علقه مرد است. اين مرد است كه اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نيز او را دوست مي‎دارد، بي‎وفائي زن عكس‎العمل بي‎وفائي مرد است. بنابراين كليد استحكام بخشيدن (به ازدواج) را خلقت به مرد داده است. طلاق كه آن روي سكه ازدواج است، قبل از اين‎كه جايگاهي حقوقي، مدني داشته باشد، ريشه در طبيعت دارد و هر زمان كه شعلة محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبيعي مرده است. بنابراين همانگونه كه مرد آغازگر يك زندگي در طبيعت است، پايان‎دهنده نيز اوست و اين طبيعت است كه كليد فسخ طبيعي را به مرد داده است و اصولاً‌ چيزي كه طبيعت به كسي بدهد، قابل واگذاري نيست.


لذا مكانيسم طبيعي ازدواج اين است كه زن محبوب و محترم باشد و اگر به عللي زن از اين مقام سقوط كرد و شعلة محبت مرد نسبت به او خاموش شد يك اجتماع طبيعي به حكم طبيعت از هم پاشيده است. دليل ديگر اين‎كه حكم طلاق تأسيس اسلام نيست بلكه روال زندگي مردم بر آن بوده و اسلام آنرا با شرايطي سخت امضاء كرده است. پس اسلام حق طلاق را واگذار نكرده است بلكه مردها زنانشان را طلاق مي‎دادند و اسلام آنرا طبق احكامي خاص تأييد كرد. مردم به مرور زمان عادت كردند كه حقوق همسرشان را در هر حالت حتي طلاق بپردازند. تا اين‎كه در عصر ما به گونه‎اي جلوه كرد كه زنان احساس كردند وجودشان در منزل معلّق است و مرد هرگاه بخواهد بدون هيچ بهانه و دليلي مي‎تواند همسرش را رها سازد. اين نگراني باعث شد كه قانونگذار براي حمايت از خانواده قانوني تصويب كند.




از حضرت امام خميني (ره) سؤال كردند: مسأله اختيار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتي و تشويش خاطر گروهي از زنان مبارز ايران شده است و گمان مي‎كنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند و از اين موضوع افرادي سوء‎استفاده كرده و مي‎كنند. امام (ره) پاسخ دادند: براي زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را بدست گيرند به اين معني كه ضمن عقد نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق (مطلق يا مشروط)، زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد. ديگر هيچ اشكالي براي خانم‎ها پيش نمي‎آيد و مي‎توانند خود را طلاق دهند. با بروز مشكلاتي در نظام خانواده، هم فقه و هم قوانين عرفي راهي جديد براي حمايت از زنان باز كرد. زن با ارائه ادلة محكمه پسند در مواردي مي‎تواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق كند. براي نمونه، در جايي كه مرد توانائي عمل زناشويي را ندارد. يا مفقود الاثر شده و يا نسبت ناروايي به زنش زده و يا دوام زوجيت موجب عُسر و حرج زوجه است، دادگاه مرد را احضار كرده تا اين‎كه زنش را طلاق دهد. و اگر مرد از اين كار سر باز زد، دادگاه (حاكم شرع) او را طلاق مي‎دهد.
نيز بايد خاطر نشان كرد كه سوءاستفاده برخي از اختياراتي كه دارند به منزلة ضعف نظام اسلام نيست و مختار بودن مرد در شرائط عادي، نه كاشف از بي‎توجهي به زنان است و نه طرفداري از مردان، بلكه به لحاظ خانواده، و نيز در راستاي رعايت ساير قوانين فقهي است. هرگاه زن از بودن در كنار مردي ناراحت باشد با بخشيدن مبلغي مي‎تواند خود را طلاق دهد كه در اصطلاح طلاق خُلع[13] گويند. با اين بيان جاي هيچ‎گونه نگراني براي زنان نيست.



منبع را در این وبلاگ ببینید .

و مختصری در باره ی مدیر وبلاگ
مسعود عرفانیان
فارغ التحصیل کارشناسی حقوق
تبادل نظر و ارتقا,افزایش سطح علمی و آشنایی بیشتر با قوانین و مقررات .منبع مقالات حقوقی برای کار تحقیقی 1 و 2 حقوق.
و پاسخ به سوالات کاربران ,مشاوره حقوقی و نقد و برسی قوانین و نظرات دکترین حقوقی بخشی از اهداف این پایگاه حقوقی می باشد.
این وبلاگ تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد
استفاده از مطالب پایگاه با ذکر منبع بلا اشکال است.اگر مطلب یا نظری در باب موضوعات حقوقی
دارید میتوانید با اطلاع به ما دراین وبلاگ قرار دهید.
بازدیدکنندگان محترم این وبلاگ صرفا جهت مطالب حقوقی راه اندازی شده از درج نظرات تبلیغاتی و سیاسی و توهین آمیز خود داری فرمایید.کليه پيوندها به ديگر سايت ها و وبلاگ ها در اين وبلاگ صرفا جهت اطلاع است و اين وبلاگ کنترلی بر محتوای آنها ندارد لذا مسؤوليت محتوی و استفاده از آنها را بعهده نمی گيرد.با تشکر
پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

پلیس امنیت اجتماعی ، زرشک !

در حین خواندن مطالب خبری ، بطور اتفاقی مطلبی را در سایت الف خواندم که بسیار تعجب برانگیز بود . 
در این مطلب ، یکی از خوانندگان الف ، مطلبی را انتشار داده بود که در آن ناکارامدی ، ناتوانی و بیفایدگی پلیس جمهوری اسلامی را نمایان می سازد . 
نیروی انتظامی ، با این همه یال و کوپال ، هرگز نتوانسته که نیروی خوبی برای دفاع از مردم و برقراری امنیت در جامعه باشد . 
نیروی انتظامی همواره ، چند قدم از حادثه عقب بوده است . 
وقتی به خانه تان دزد می زند ، این شمایید که باید دزد را معرفی کنید . 
وقتی که در خیابان درگیری می شود ، پلیس آنقدر عقب می ماند تا درگیری تمام  شود . 
شکایت هم کار به جایی نمی برد . انگار همه دستشان توی یک کاسه است . 
آقای فرمانده کل نیروی انتظامی قهرمان ، آقای سردار با آن همه یال و کوپال ، کلاهت را بالاتر بگذار . 
این است نیروی انتظامی قهرمان ؟ 
این است امنیت اجتماعی که از آن دم می زنید ؟ 
زرشک ! 
این پلیس تان و این مجموعه ی نیروی انتظامی تان را بگذارید در کوزه و آبش را بخورید . 
انگاری که شما فقط بلدید دخترهای معصوم و مظلوم و بی پناه مردم را توی خیابانها با باتوم بزنید و آبرو و حیثیتشان را ببرید . 
اصلا انگار نیروهای شما به دختر جماعت یک علاقه ی خاصی دارند . 
خبرهای خوبی از برخوردهای نیروهایتان با زنان هرجایی و هرزه نیز به گوش می رسد . 
نیروهایی که باج های اونجوری از این زن ها می گیرند تا بیخیال موضوع شوند . 
البته این ها را کسی نتوانسته ثابت کند . ولی کافی است در بین مردم باشید . این درد دل همه ی مردم است . کمتر کسی به نیروی انتظامی اطمینان دارد . 
در این گیر دار ، بخوان مطلب زیر را . 
بخوان و بدان که نیروی انتظامی کشورت ، چیست . 
ای شهروند ایرانی ، ای هموطن ، بخوان و بدان که تنهایی در این معرکه . 
بخوان و بدان که دزدان و سارقان و خلافکاران ، خوابی راحت و آسوده دارند ، تا این نیروی انتظامی قهرمان بیدار است .
امنیت اجتماعی ، زرشک !


غرض از اين نوشتن عرض گلايه اي است از دست ياراني که چشم ياري از آنان داريم و گاه چنان بي محبت هستند که نگاه خشکيده بردر انتظاراتمان را از آنها يا بايد بر خدا بداريم و يا اينکه با گلايه اي و ابراز ناراحتي ان را بر هم نهيم.

اينجانب مغازه دار حاشيه بلوار وکيل آباد مشهد  هستم که در روز روشن و ساعت 12 ظهر و در ماه مبارک رمضان مورد تهاجم چند نفر از اراذل و اوباش که با چاقو و تيغ موکت بري وارد مغازه ام شده بودند قرار گرفتم.
اينجانب پس از گريختن آنها از صحنه و بردن پول و موبايل بنده با پليس 110 تماس گرفتم که علي رغم سه بار پيگيري از انها بعد از 45 دقيقه موفق به رويت آنها در محل شدم که البته شرح برخورد آنها نيز خود زخمي بود بر ديگر تالماتي که يک شهروند صدمه ديده از يک نارسايي اجتماعي مي تواند متحمل گردد.

قبلا بيان کنم که اينجانب در آن مدت 45 دقيقه دو بار هم با 197 تماس گرفتم و از آنجا تلفني را مربوط به مرکز عمليات پليس گرفتم و تماس گرفتم و جالب که آنجا هم چاره را تحمل! دانستند.
بعد از آمدن پليس 110 آن هم نه در جلوي مغازه - دسترسي محلي بلوار آن را از حاشيه خيابان جدا کرده - که در  حاشيه بلوار نگه داشته اند و بدون پايين آمدن از ماشين  پرسيدند "چه شده؟" که گفتم "حدس مي زنم افراد فراري  الان کجا هستند و ديده ام به کجا گريخته اند". اما پليس محترم گفتند براي ما اين کار مقدور نيست و شرح ماجرا را بگو! شرح ماجرا را با هيجان تعريف کردم که در نهايت خونسردي ايشان گفتند "حالا چيکار کنيم؟" من متعجب گفتم "خوب فکر کنم شما پاسخ رو بلديد نه من" و ايشان گفتند "نشاني بده" و مشخصات افراد رو دادم و اينکه پلاک موتور آنها را هم با ذکر نوع موتور  و رنگ آن و چهار شماره بالا و عبارت مشهد را که توانسته بودم بخوانم به ايشان دادم و در کمال تعجب ايشان باز هم گفتند ((حالا چکار کنيم؟!!!) اينجانب اينبار سوال کردم مگر در مشهد با پلاک موتوري که گفتم چند تا وجود دارد که گفتند "ما از مشهد 11 تا مشهد 95 داريم و نميشه همه رو چک کرد". من گفتم "خوب رنگ قرمز موتور و نوع موتور تعدادي از گزينه ها را حذف مي کند نه؟" اما دريغ که پليس محترم خم به ابرو نياورد و گفت "اين کار زيادي مي خواهد و خودت بايد پي آن بيفتي" و وقتي گفتم حداقل در شناسايي صاحب موتور همکاري کنيد گفتند "وظيف ما نيست".

من که متعجب از اين همه امنيت اجتماعي بودم گفتم "از کي کمک بگيرم". گفتند "نمي دانم شايد پليس راهنمايي رانندگي! شايد دادگاه! شايد شوراي حل اختلاف!" من هم عطاي این پیگیری را به لقایشان بخشيدم و عريضه نزد 197 بردم و دريغ از هيچ تعجبي از اپراتوري که سخنانم را مي شنيد ! چنان مي گفت "خب خب خب" که فهميدم اي دل غافل نکند توقع من خيلي زيادي است و نبايد سر ظهر ماه مبارک مزاحم عبادت ايشان شوم.
پس از اين همه عرايض طولاني چند سوال از مسئولين محترم در شهري که اخاذي اراذل در آن همين چند روز پيش يک سرقت خونين را شاهد بوده است دارم که اميدوارم لااقل در آن تامل فرمايند:
1- آيا بعد از اينهمه طرح ارتقاي امنيت اجتماعي که در سال اخير چندين بار از جلوي مغازه اينجانب رژه ماشين هاي پليس مشاهده مي گرديد هنوز هم بايد اينچنين يک شهروند تنها باشد؟
2- سيستم يکپارچه اطلاعات مبتني بر پلاک موتور ها و ماشين ها و .. در اختيار چه ارگاني باشد بهتر است تا دست پليس؟
3- وقتي به پليس گفتم با اين سيستم که نمي شود کار کرد و الان جان شهروند ديگري در خطر است "ايشان گفتند خدا راشکر حالا که به خير گذشته"! واقعا وظيف پليس نصيحت مادربزرگ مابانه است يا بايد تکيه گاه مظلوم و تاديب کننده ظالم باشد؟
4- واقعا آيا کسي بر کار تلفن هاي 197 نظارت مي کند تا ما بداينيم در اين مواقع شکايت کجا بريم؟
5- آيا من شهروند از فردا بايد دنبال دادگاه و .. باشم تا تازه مجرم فراري که بيشترين مقدار اطلاعات آنها ( پلاک کامل موتور منهاي عدد شهر آن ) و مشخصات فردي را تحويل پليس داده ام را بيابم؟
6- آيا حتما بايد من کشته شوم تا جناب پليس فرمايند ختم به خير نشد؟

بيايد کلاه مان را قاضي کنيم و ببينيم آيا بازبيني پروند برخورد با اراذل و اوباش در سالهاي اخير آيا تاثير بادوام داشته يا نه فقط براي چند صباحي موثر بوده؟ پروند محمد بيجه را همه به ياد دارند و مي دانند اگر از همان ابتدا پيگيري شده بود چه بسا جان کودکان بي گناه ديگر گرفته نمي شد و افسوس که هنوز هم بايد بشنويم که "شکر خدا ختم به خير شده" کدام ختم به خير؟ براي پليس دزدي در روز روشن و نيافتن دزد ختم به خيري است؟



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      
Free counter and web stats