۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

چطور طاقت می آورید ؟




شیوانا در راهی همراه کاروانی ناشناس سفر می‌کرد. همراهان او تعدادی جوان راحت‌طلب بودند که زحمت زیادی به خود راه نمی‌دادند و به محض رسیدن به استراحتگاه فورا روی زمین پهن می‌شدند و تا ساعت‌ها می‌خوابیدند. اما برعکس شیوانا یک لحظه از کار و تلاش دست برنمی‌داشت. حتی وقتی به استراحتگاه می‌رسیدند سراغ کاروان‌سالار می‌رفت و به او و دیگران در تعمیر وسایل آسیب‌دیده و تامین وسایل مورد نیاز مسافران و فراهم ساختن غذای اسب‌ها و حیوانات همراه کاروان کمک می‌کرد. صبح زود نیز از جا برمی‌خاست و ضمن نظافت شخصی و تمیز کردن لباس‌ها و وسایل به قدم زدن می‌پرداخت و اگر کاری روی زمین مانده بود آن را انجام می‌داد.
آن گروه جوان تا نزدیک ظهر می‌خوابیدند و موقع حرکت هم به زحمت خود را جمع و جور می‌کردند و به راه می‌افتادند. چند روز که از سفر گذشت یکی از این جوانان راحت‌طلب با تعجب به شیوانا نگریست و گفت: "شما این همه طاقت و توان را از کجا می‌آورید که یک لحظه هم استراحت نمی‌کنید و دایم به کاری مشغول می‌شوید. چطور این گونه زندگی کردن را طاقت می‌آورید؟!"
شیوانا با تعجب به جوان خیره شد و پاسخ داد: "اتفاقا سوال من هم این است که شما چگونه با این همه استراحت و راحتی و بیکاری کنار می‌آیید و چطور این شکل زندگی را طاقت می‌آورید؟! من این‌گونه زندگی می‌کنم چون روش درست زندگی همین است. شما چگونه خلاف جریان زندگی زیستن را طاقت می‌آورید!؟"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats