امسال ، بجز مدت کوتاهی از ابتدای سال رو می تونیم سالی بدونیم که به نام سبزها گره خورده بود .
این گروه سبز ، خوب یا بد ، مستقل یا وابسته ، آزادیخواه یا انحصار طلب ، کم یا زیاد ، تونست که بخش قابل توجهی از توجهات مردمی و دولتی رو به خودش جلب کنه .
این گروه سبز ، که در ابتدای کار ، حتی خودش از خط مشی خودش ، شناخت درستی نداشت و راهکارهای پیش بینی شده برای ادامه ی مسیرش نداشت ، خودش رو به دست باد سپرده بود .
اما وقتی که دید که بادی در کار نیست ، سعی کرد که طوفانی رو شکل بده . لابد دیدید یا شنیدید که وقتی که بارون نمیاد ، ابرا رو باردار می کنن تا بارون بباره . شمالیا که حتما دیدن . این سبزا هم وقتی دیدن که ابری و بادی در کار نیست ، شروع کردن به ساختن ابر و باد و طوفان .
اولش لازم بود که یه ظاهر موجه درست کنن . یه آقایی اومد ، یه شال سبز داشت ، می گفتن سیده . بسیجیا رو از خودش می دونست ، بدبخت بیچاره ها رو از خودش می دونست ، سرمایه دارا رو از خودش می دونست ، بچه مثبتا رو از خودش می دونست ، لاشیا و ... رو از خودش می دونست . آزادیخواها و دانشجوها رو از خودش می دونست . سیابازا و بازار گرم کنا رو از خودش می دونست . یه هفته بیجار حسابی درست کرده بود و افتاده بود وسط میدون .
ستاد انتخاباتیش یه جورایی بود که باب میل جوونا بود .
آهان . توی انتخابات مجلس و ... خیلی وقتا دیدم که بعضیا پول می دن و شام می دن واسه رای خریدن . خیلیا می رن شام می خورن ، پوسترای اون کاندیدو پخش می کن ، اما آخر سر خودشون می رن به یکی دیگه رای می دن . جالبه ها ! نه ..... غلااااام؟؟؟!!!
جوونا رفتن توی ستاد موسوی ، حالشونو کردن ، شلوغ بازیاشونو کردن ، اما رای شونو به کی دادن ؟
دیدی پسرا برای عشق و حالشون همش طلبه ی دخترای اهل حال و ... هستن . اما وقتی می خوان ازدواج کنن ، میرن سراغ یه خانوم نجیب و پاکدامن !!!!!
اندر حکایات این روزگار ، یه همچین بلایی سر کاندید سبزپوش انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران اسلامی اومد. تا دیروز همه می زدن به سرو کله شون که رای ما موسوی ، ولی ریختن رایشونو توی صندوق احمدی نژاد !!!!!!
گرچه تعداد قابل توجهی هم به ایشون رای دادن ، اما خب طرفدار اون دختر محجبه هه بیشتر بود دیگه . آخه همین خانوم بازا و دختربازا هم طرفدار دختر خوبه بودن .
القصه ،
سرتونو درد نیارم
انتخاباتو که باخته بودن
چندتا شورش خیابونی بزرگ که نهایت توانشون بود هم نتونست کاری بکنه . طرفدارای دموکراسی به خشن ترین و غیردموکراتیک ترین راههایی که بلد بودن دست زدن تا بلکه به صندلی قدرت دست پیدا کنن و اگه اینطوری می شد ، قرار بود که همین سبزا ، از دست ولی فقیه ، حکم ریاست جمهوریشونو بگیرن. یعنی فقط کافی بود که این آقایون به صندلی قدرت برسن تا این نظام بازم براشون یه فرشته باشه . یعنی بایستی چرخه ی پول و ثروت اینا پایدار می موند . همین ! آخه احمدی نژاد توی چهار سال گذشته ، مثلث شوم « زر و زور و تزویر » رو از هم پاشونده بود . گرچه هنوز زر و تزویر بود ، اما زور نبود . اون رو باید از طریق دولت بدست می آوردن . که متاسفانه نشد .
اما هنوز دو ضلع این مثلث ، زنده بود . زر و تزویر .
زر و تزویر ، دست به دست هم دادن تا ریشه ی صداقت رو بشکنن . هر کی که حرف زد ، متهمش کردن به دروغگویی . به منتخب مردم ، همه جور توهینی کردن . همینایی که خودشونو دموکرات می دونستن ، حالا دیگه چیزی از دموکراسی سرشون نمی شد .
یه لحظه یاد گاندی افتادم که در برابر همه ی ظلم ها و تعدی ها و استبداد بریتانیای کبیر ، حتی برای یه لحظه حاضر نشد ، از مسیر دموکراسی ای که بهش اعتقاد داشت ، خارج بشه و با ایمان به عقیده ی خودش و با آموزش صحیح اصول اعتقادی خودش به طرفداراش ، تونست نه تنها هند ، بلکه آفریقای جنوبی رو هم به سمت آزادی هدایت کنه .
سیاه نمایی ها شروع شد . دولت تخریب شد . طوری تحلیل کردن که انگار ،احمدی نژاد مسئول همه ی مشکلاتیه که در طول سی یا حتی پنجاه سال گذشته ، گریبانگیر این مردم شده و رشد کرده .
اما وقتی قاطعیت دولت و مردم رو در دفاع از موضع خودشون دیدن . وقتی که دیدن که نمیشه با شلوغ بازی و سر و صدا و شورش ، کاری از پیش برد . وقتی دیدن نمیشه اینجا لویی جرگه راه انداخت . وقتی دیدن ....
شروع کردن به عقب نشینی ، قدم به قدم عقب نشینی . تا جایی که رهبران این انقلاب سبز ، که رویای نابودی نظام رو در سر داشتن ، کاملا سکوت کردن و در حالی که در برابر هواداراشون ، راهی برای عقبگرد نمی دیدن ، سکوت و درجا زدن رو بهترین گزینه برای خودشون دونستن . و هوادارایی که دیگه کاملا کلافه شده بودن .
پرانتز باز
وقتی استالین مرد و جنایاتش فاش شد ، خیلی از هواداراش که بهش ایمان داشتن و اونو مثه یه قدیس می پرستیدن ، نتونستن با این قضیه کنار بیان و لاجرم ، خودکشی کردن .
پرانتز بسته
حالا این جریان شکست خورده ، با آخرین گزینه ی خودش ، یعنی چهارشنبه سوری مواجه شده .
موسوی ، بعنوان پرچمدار این جریان ، چهارشنبه سوری رو تحریم کرده !!!!!!!!!!!
انگار که اونا رو دعوت کرده بودن که تو رو خدا بیاین آتیش بازی !
بنظرم بهتر بود که راهپیمایی 22 بهمن رو تحریم می کردن تا اگه واقعا طرفدارای زیادی داشتن ، می تونستن خیابونا رو خالی از مردم کنن . اما همه می دونیم که اونا بهتر از هر کس دیگه ای به نقاط ضعف خودشون آگاه هستن .
حالا توی این اوضاع و احوال ، یه اطلاعیه ای می خوندم که میخواست از احساسات ملی مردم سوء استفاده کنه . وقتی که سبز و سید و اولاد پیغمبر و این چیزا به سبک اموی و عباسی ، نتونسته بود اونا رو به هدفشون برسونه ، وقتی از پیامبر و حسین و ... ناامید شده بودن ، رفتن سراغ آرش و رودابه و سیاوش و کاوه
حالا یه چند نفر جیره بگیر ، که از موسوی و اکثریت مردم ناامید شدن ، اینجوری به دست و پا افتادن .
خودتون بخونین
هموطنان !
جوانان !
دختران وپسران آرش ورودابه !
تمامي ملت ها , جشن ها و اعيادي ملي دارند كه به آنها افتخار مي كنند وتلاش مي كنند كه خاطره اين افتخارات را در نسل به نسل خود زنده نگه دارند . ما ايرانيان , به اين لحاظ , از جايگاه ويژه اي در ميان ملل جهان برخورداريم ـ جشن ها و اعياد ملي بي نظيري داريم كه ملت ما در سخت ترين شرايط تاريخي هم , آنهارا گرامي داشته است . يكي ازاين جشن ها و اعياد ملي ما ايرانيان , جشن چهارشنبه آخر سال يعني چهارشنبه سوري است .
ما جوانان كه هرسال اين جشن ملي را از سال قبل باشكوه تر برگزارمي كنيم ,اراده كرده ايم كه امسال آن را هرچه باشكوه تر از قبل برگزارنماييم .زردي هاو سستي هاي خودمان و ملت مان را به آتش ها وبه فشفشه ها يمان بسپاريم و شور و شادماني و نشاط را براي هموطنانمان زنده كنيم .
فرزندان برومند آرش و سياوش و كاوه و رودابه از شما مي خواهيم از هم اكنون از هرطريق ممكن اين فراخوان را به گوش همه هموطنانمان برسانيد . بايد امسال , در هر كوي و برزن , در هركوچه و خيابان , حتي در كوه ها و روستاها, به كوري چشم كساني كه مي خواهند اين جشن ملي به فراموشي سپرده شود و ما هميشه درغم و اندوه باشيم , چهارشنبه سوري امسال را از هرسال ديگري باشكوه تر برگزار كنيم . به اين دليل ازهم اكنون بايد آماده شدو بسيج داد تادر روز چهارشنبه سوري دلهايمان شاد تر و چشم هايمان پرنورتر از هميشه باشد . به كساني كه به بهانه ايمني و امنيت نيت كورشان را براي به فراموشي سپردن اين جشن ملي دنبال مي كنند هشدار ميدهيم كه شما نمي توانيد مانع اراده جوانان ايران باستاني در برگزاري جشن ها و اعياد ملي بشويد .
خیلی جالبه ، نه !!!
بر فرض که میخوایم از آداب و رسوم ملی خودمون دفاع کنیم . این چه راهیه ؟
اینجوری دفاع می کنن ؟ آخه مگه اینطوری می شه به نتیجه ی مطلوب رسید ؟
الان توی شهر ما ( میانه ) هر سال ، وقت چهارشنبه سوری که می شه ، مردم میان توی خیابون شادیشونو می کنن ، آتیش بازیشونو می کنن ، توی کوچه ها آتیش روشن می کنن ، و اینطوری که من دیدم ، پلیس هم به مردم کاری نداره . مگه اینکه یکی بیاد و واقعا واسه مردم مزاحمت ایجاد کنه یا اینکه شورشو در بیاره و از ساعات تعیین شده ، تخطی کنه . دولت محدودیت ایجاد نکرده بلکه ساماندهی کرده این فرایند رو .
دوست عزیز، ممنون بابت نظر سازندت.
پاسخحذفولی نمیدونم توی جامعه ای که رو به سیاهیه چطور میشه کمی خاکستری بود.
بهتر بود منتشر کننده این بیانیه رو هم معرفی میکردی.
حسین جان تو وبلاگت گفتی حامی آزادی نظر مخالفی ولی چطور اینطوری بی رحمانه به آرا و نظر و اعتقادات جمع زیادی از هموطنای خودت تاختی؟ من مخالف نقد نیستم ولی نقد با تخریب زمین تا آسمونه. یه کم از بیرون به قضیه نگاه کنیم، میبینیم مسئله چهار سال دولت نهم نیست و نبوده، مشکل اصلی همون سی و اندی ساله. همون فرصت سوزی ها همون پولشوییها همون مردم فریبی ها همون گسترش استبداد و محدودیت بیان، همون فساد اقتصادی مالی که توی گزارش سلزمان شفافیت بین الملل نارو در رده هفتم جهان قرار داده. این ها مربوط به همه این سالهاست نه چهار سال دولت نهم!! این سی سال پیشرفت های مثبت زیادی رو به همراه داشته ولی به نظر همین حرکت سبز مورد انتقاد شما اگر بعضی مسائل متحجر گرایانه عزیزان نبود بیشتر میشد رو به جلو حرکت کرد.
اولا از دوست عزیزم ، آقای مهدی طهماسبی متشکرم که من رو شایسته ی برخورداری از نظرات ارزشمند خودشون می دونن .
پاسخحذفو اما نظر من در باره ی احمدی نژاد و سبزها و دولت جمهوری اسلامی و طول عمر سی ساله ی اون ، به سبب اینه که من نمی تونم توی ذهنم ، فقط دولت و حاکمان رو ، بعنوان عامل بدبختی های ملت ایران بدونم و اونا رو برای خلاصی از عذاب وجدان خودم ، به دار بکشم .
اگه ناصرالدین شاه بد بود ، اگه کسی مثه امیرکبیر نتونست در قدرت باقی بمونه ، فقط حکومت فاسد و انگلیس و روسیه ی تزاری مقصر نبودن . ما همیشه در تحلیل هامون ، کمترین نقش رو برای مردم ، یعنی برای خودمون قایلیم . چون نمی خوایم که خودمونو محکوم کنیم .
دوست عزیز و نازنین من ، از ماست که بر ماست . ما زمانی می تونیم به آینده ای روشن برسیم که از خودمون شروع کنیم . مثه گاندی . مثه نلسون ماندلا . مثه دکتر علی شریعتی . مثه امیرکبیر . اما ما اینا رو یاد نگرفتیم . ما یاد گرفتیم که ادای دموکراتها رو در بیاریم و به اسم دموکراسی ، هر کاری که دلمون خواست بکنیم .
یکی از نوشته های وبلاگ من ، در بخش برچسب « کتاب » ، مطلبی با عنوان « مزرعه ی حیوانات » هست که از متن انگلیسی و اصلی دارم ترجمه می کنمش که مبادا تحت سانسور قرار بگیره .
دلیل من برای نوشتن متن این کتاب در وبلاگ ، فقط اینه که میخوام بگم اگه در متن جامعه ، دموکراسی تفهیم نشده باشه و مردم بلد نباشن دموکراتیک رفتار کنن و دموکراتیک از حقشون دفاع کنن ، بلایی سرشون میاد که توی مزرعه ی حیوانات ، پس از یک انقلاب افتخار آمیز ، به سر اون حیوانات بدبخت اومد .
من به هیچکس توهین نمی کنم . به اکثریت جامعه ی سبز ، که از بدنه ی اجتماع هستند ، احترام می ذارم . اما بشدت از سردسته های اون ، که عناصر کاملا وابسته و یا لااقل بداندیش هستند ، بدم می آد . ضمنا من توی معرفینامه ی خودم گفتم که « من از تو و از عقایدت متنفرم ، اما حاضرم جونمو بدم که تو بتونی حرفتو بزنی » . بنابراین حتی اگه از سبزها ، نهایت تنفر رو داشته باشم ، یا حتی از سردسته هاشون ، بازم معتقدم که باید آزادی بیان باشه و اجازه ی حرف زدن ، حتی به کسی که مطمئنیم در مسیر باطل و خلاف هست داده بشه . اما سبزها هم باید بدونن که اگه مدعی دموکراسی هستن ، حتی اگه دولت به استبدادی ترین روش با اونا برخورد کرد ، اونا نباید از مسیر دموکراسی خارج بشن و به آرمانهاشون خیانت بکنن .
میجر پیر توی مزرعه ی حیوانات به بقیه حیوانات می گه ، تحت هیچ شرایطی نباید شما ،عادتهای آدما رو به خودتون بگیرین ، حتی اگه به آدما پیروز شدین .
استاد مبارزه ، و رهبر هزاره ی جهان ، مهاتما گاندی ، اسطوره ایه که باید حالا حالاها ازش درس بگیریم .
این دولت هر چقدر که بد باشه ، به اندازه ی انگلیس واسه هندیا بد نیست ، پس اگه گاندی تونست ، هر کس دیگه ای هم می تونه .
باید یاد گرفت که دموکراتیک برخورد کرد.