۱۳۸۸ اسفند ۱۳, پنجشنبه

فرار از زندان1

 
سریال از جایی آغاز می شود که مایکل اسکارفیلد برای فراری دادن لینکلن باروز وارد زندان فاکس ریور شده است .

مایکل زندانی شده و اینکه چگونه توانسته که کاری کند که زندانی شود و دقیقا به همان زندانی که لینکلن در آن زندانی است برود ، را نمی دانم .
مایکل در زندان ، از طرف زندانی ها ، مورد خشونت و اذیت و آزار قرار می گیرد و برخورد مناسبی با او نمی شود . زد و بندهای خاصی در زندان است و عده ای شرور با برقراری روابط خاص با زندانبان ها و احتمالا پشتیبانی مالی زندانبانان از طریق رابطین خود در خارج از زندان ، از اختیارات و آزادیهای خاصی برخوردارند که توانسته اند با استفاده از این امکانات ، گروههایی را تشکیل داده و حتی با همکاری زندانبانان ، زندانیان مورد نظر خود را به نقاط کور برده و مورد شکنجه و اذیت و آزار قرار داده و تسلط و حاکمیت خود در زندان را ضمانت بخشند .
ماجرا از این قرار است که لینکلن در یک صحنه سازی ، در یک صحنه ی قتل قرار گرفته و فیلمبرداری می شود و همین فیلم ، سبب محکومیت او به اعدام می شود . مایکل که از دوستان لینکلن است ، پس از تلاش برای دستیابی به عامل این پاپوش و کشف توطئه ، متوجه می شود که این زنجیره ی جنایت هزارتو و هزارلایه ، کشف نشدنی است و تلاش برای مبارزه ی قانونی با آن و اثبات بیگناهی لینکلن امری بیفایده و بی ثمر است و حتی چنانچه به نتیجه برسد ، این نتیجه گیری صرفا زمانی خواهد بود که دیگر لینکلن اعدام شده و عملا فایده ای در بر نخواهد داشت . بنابراین تصمیم میگیرد که خودش برنامه ای را ترتیب بدهد که بتوانند با هم از زندان فرار کنند.
پسر لینکلن ، به جرم حمل مواد مخدر ، دستگیر شده است . او از نظر درسی افت کرده و مشکلات روحی و روانی پیدا کرده است . او از اینکه لینکلن را پدر صدا کند نیز ، انزجار دارد .
سیمون خرچنگه ، فردی است که او نیز کشته شده است . سیمون ، از لینکلن ، مبلغ 90 هزار دلار طلبکار بوده و به همین خاطر ، فشار زیادی به او وارد می کرده و برای اینکه حسابشان با هم ، تسویه شود ؛ از لینکلن می خواهد که یکی از دلالان کشف مواد مخدر را بکشد . بنابراین لینکلن برای اجرای برنامه به سمت محل اجرای قتل می رود . او برای اینکه بتواند با مشکلات خود کنار بیاید و برای این ماموریت آماده شود ، اقدام به استعمال مواد مخدر کرده بود ، اما هنگامیکه برای قتل آقای استدمن (برادر معاون رییس جمهور ) که یکی از انسانهای شریف و پاک بوده و از حسن شهرت خوبی برخوردار بوده ، به سمت ماشین وی می رود ، می بیند که او قبلا در یک سوءقصد مورد حمله قرار گرفته و به قتل رسیده و بنابراین از محل ، متواری می شود . اما دوربینهایی که در محل پارکینگ مورد بحث از وی فیلمبرداری کرده اند که اسلحه را به سمت راننده هدف گرفته ، موجب محکومیت لینکلن میشود و کسی باور نمی کند که در آن زمان ، استدمن مرده بود . در همین فاصله ، فردی به خانه ی سیمون رفته و بطور یکجا مبلغ 90 هزاردلار بدهی لینکلن را به او می دهد . اما اندکی بعد گفته می شود که سیمون بدلیل استعمال بیش از حد مواد مخدر ، اوردوز کرده و مرده است . درحالیکه همسر سیمون می گوید که سیمون مبتلا به بیماری قلبی بوده و به همین دلیل اصلا استعمال مواد مخدر نداشته و این دروغی است که توسط مامورین دولتی برای لاپوشانی فساد دولتی بیان می شود . و با توجه به اینکه لینکلن اقدام به قتل استدمن نکرده ، پرداخت 90 هزار دلار بدهی او از طریق فرد ناشناس به سیمون اقدام مشکوک دیگری در متن سریال ، قلمداد می شود .
فردی به نام جایلز یک نسخه از فیلمی را که موجب محکومیت لینکلن شده ، از دادگاه درخواست و به نامزد سابق لینکلن ، یعنی خانم ورونیکا داناوان می دهد . ورونیکا یک وکیل تازه کار است که اخیرا از دانشگاه فارغ التحصیل شده و بنابه سوابق عاطفی که با لینکلن داشته و دلسوزی برای مصائبی که بر لینکلن و مایکل می رود ، در پی کشف حقیقت بر می آید . او از طریق خانم کارلو لاتیشیا باریسی ، همسر سیمون خرچنگه ، در صدد کشف حقیقت بر می آید . همزمان ، ماموران دولتی که این دو را تحت نظر دارند ، با خانمی در بلک فوت در مونتانا تماس تلفنی گرفته و کسب تکلیف می کنند ، که آن خانم دستور می دهد که از هر طریق ممکن ، جلوی فعالیتهای این خانم وکیل ، گرفته شود . بنابراین در حالیکه لاتیشیا که ساکن آلیسون فیلد می باشد، میخواهد برخی از روابط دولتی در قتل همسرش را افشاء کند ، توسط همان عوامل دولتی که احتمالا وابسته به سازمان سیا می باشند ، از دفتر محل کار ورونیکا ربوده شده و در جنگل های اطراف شهر به قتل می رسد .
در این شرایط که فشار روحی فراوانی به ورونیکا وارد می شود ، نامزدش از او درخواست ازدواج می کند که مسلما ورونیکا زمان کنونی را برای این کار ، نامناسب می داند . بنابراین در همان لحظه ، روابط این دو نیز به پایان می رسد .
فردی به نام جان در زندان ، با استفاده از شکنجه و تهدید ، در صدد است که از مایکل اطلاعاتی راجع به فردی به نام آتو فیبوناچی و محل اختفای او بدست آورد . چرا که اگر او در دادگاهی که یک ماه بعد برگزار خواهد شد ، حاضر به شهادت دادن شود ، جان و فیلی برای سالها در زندان خواهند بود . فیلی فردی آراسته و همانند یک وکیل است که خارج از زندان است و بطور غیرمستقیم ، فرزندان خردسال جان را درگروگان داشته و سبب اعمال فشار بر او برای شناسایی محل اختفای فیبوناچی می شود . این اطلاعات در دست فردی به نام مایکل اسکارفیلد می باشد . بنابراین در یک اقدام هماهنگ شده با زندانبان ، جان به منظور کسب اطلاعات مورد نظر ، حتی اقدام به بریدن انگشت کوچک پای چپ مایکل می کند ، اما مایکل می گوید اگر حرفی بزند ، موجب مرگ خودش خواهد شد ، بنابراین هر گونه حرف زدن را منوط به خروج از زندان می کند . وقتی که جان از تاثیر شکنجه بر مایکل ناامید می شود ، اقدام به برقراری روابط دوستانه با وی می کند ، و برنامه ی فرار از زندان که بایستی توسط یک فروند هواپیمای چارتر با برنامه ریزی جان انجام شود ، در قالب کلی طراحی می شود . اما از آنجا که اعتماد کامل برقرار نشده ، مایکل ریزبرنامه را به هیچکس ارائه نمی کند .
فردی به نام فرناندو سوکره ، هم سلولی مایکل است . مایکل با استفاده از یک میله گرد که با سابیدن آن روی کف سلول ، از آن یک آچار ال با سایر یک چهارم ساخته ، قادر است پیچ سرویس بهداشتی سلولش را باز کند و با کندن حفره ای مناسب ، قادر خواهد بود که از همان طریق ، اقدام به فرار کند . اما قبل از همه بایستی فرناندو تحت آزمایش اعتماد قرار گیرد . بنابراین در اقدامی هماهنگ از سوی مایکل و لینکلن ، صابونی بشکل موبایل در دیوار جاسازی شده ، به فرناندو می گویند که چیزی به کسی در این باره نگو . داشتن موبایل در زندان ، مجازاتی برابر با 5 سال حبس داشت . اینها خودشان به زندانبان می گویند که فرناندو موبایل دارد ولی زندانبانان حتی با لغو امتیاز ملاقات و مکالمه ی تلفنی او با نامزدش
ماری کروز باز هم نمی توانند از وی حرف بکشند . بنابراین او در آزمایش قبول می شود . اما خودش تحت هیچ شرایطی حاضر به همکاری با این گروه نشده و درخواست تغییر سلول خود را می کند . بنابراین فردی روانی که هرگز نمی تواند بخوابد ، هم سلولی مایکل میشود .
بر اثر مشکلات پیش آمده ، مایکل در اجرای برنامه ی فرار ، سه روز از برنامه عقب است .

۳ نظر:

  1. سلام. قسمتایی از این سریالو دیدم. خیلی قشنگه. ولی وقت ما ایرانیا باید برای موارد با ارزشتری صرف بشه.
    نظر من که اینه. به ما هم سری بزن. خوشحال میشم.

    پاسخحذف
  2. حتی در سخت ترین شرایط می شه شاد بود و چنان زندگی کرد که انگار همه ی دنیا به کامته .
    وبلاگ شما رو دیدم . جالب بود . اما شاید بیش از حد تیره بود . شاید بیش از حد سیاه بود . پیشنهاد می کنم لااقل یه کم خاکستری باشید .

    پاسخحذف
  3. از ارائه توضیحات شما درباره سریال فرار از زندان متشکرم.

    پاسخحذف

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats