۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

فساد در فوتبال دولتی

ما در کشوری زندگی می کنیم که عدالت محوری در آن ، حرف اول را می زند .
ما در کشوری زندگی می کنیم که مزین به نام اسلام است .
ما در کشوری زندگی می کنیم که تعداد زیادی از مردم آن ، بنا به دلایل مکتبی ، از حضور در مشاغل عادی دولتی ، منع شده و رد صلاحیت می شوند .
ما در کشوری زندگی می کنیم که تعداد زیادی از مردم آن ، در حالیکه در ادارات دولتی شاغل هستند ، بنا به مسایل مکتبی ، راه رشد و ترقی آنان بسته می شود و با یک رد صلاحیت ، مراحل رشد آنان متوقف می شود .
ما در کشوری زندگی می کنیم که صلاحیت ها نه تنها برای نمایندگان مجلس و وزرا و کاندیداهای ریاست جمهوری ، بلکه برای اقشار بسیار سطح پایین جامعه هم اعمال می شود .
این تعیین صلاحیت برای رده های پایین جامعه بسیار گرانتر تمام شده و بعضا بخاطر نان شب ، خیلی از این مردان و زنان جامعه ، به دست و پای مدیران خود می افتند .
اما در این جامعه که اینگونه نظارتهای صلاحیتی اعمال می شود ، آدم فکر می کند که همه چیز اینقدر ردیف است که فقط آدمهای با کمالات ، مومن و معتقد به اسلام و نظام به راست امورات می رسند . چرا که حتی در پایین ترین رده ها ، تعیین صلاحیت صورت می گیرد .
در این شرایط ، فساد مالی در کشور بیداد می کند .
ببینید چه فسادی در این کشور حاکم است . فسادی دولتی . چه کسی پاسخگوست ؟
مطالب زیر را از یک سایت مخالف نظام ، نیاورده ام
از دوستان نظام
از وفاداران نظام
از سایتی که حامی آقای رضایی و از وابستگان دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است .
این مطالب را از سایت تابناک نقل می کنم .

در بخش فرهنگی فدراسیون فوتبال در سال 2006 مبلغ سه میلیارد تومان بودجه در نظر گرفته شد. قرار بود فدراسیون فوتبال از این بودجه برای خرید بلیت و واگذاری آنها به تماشاگران ایرانی در جام جهانی استفاده کند اما در کمال ناباوری بلیت‌های خریده شده توسط فدراسیون فوتبال در بازار سیاه نصیب تماشاگران مکزیکی بازی ایران و مکزیک شد. البته هیچ موقع معلوم نشد سرنوشت این پول‌ها چه شد! 

زمانی اکبر میثاقیان، سرمربی سابق ابومسلم، می‌گفت: در اول فصل و پیش از لیگ گاهی اوقات باید گوشی تلفن همراهم را خاموش کنم. آنقدر به من زنگ می‌زنند که نمی‌دانم چه کار کنم. از تهران آقایی به من زنگ زد و گفت: من یک بازیکن را از کشور نیجریه که در بارسلونا بازی کرده، به شما معرفی می‌کنم. شا باید حتما با او قرارداد ببندید.  

مبلغ قرارداد او باید بالای صد میلیون باشد و پنجاه میلیون آن هم باید به حساب من واریز شود. اگر این کار را نکردید دیگر عاقبتش با خودتان است! میثاقیان می‌گفت: به حرف این فرد توجه نکردم، اما نمی‌دانستم بی‌توجهی به این گفته چه تبعاتی دارد. به یکباره بعد از گذشت دو یا سه روز از دست رد زدن به خواست آن فرد، برگه اخراجم را دستم دادند.  

چند فصل قبل یکی از تیم‌های لیگ دسته اول کشور تا مرز صعود به دسته بالاتر رسید. قرار بود با یکی از تیم‌های شمالی برای برگزاری بازی پلی‌آف مسابقه دهند. قبل از شروع مسابقه زمین بازی کاملا خشک بود. بعد از این‌که دو تیم به رختکن رفتند، تیم میزبان برای بهره بردن از شرایط میزبانی آب فراوانی را روی زمین چمن جاری می‌کند. 
تیم میزبان که از این موضوع آگاه بوده، با کفش‌های مناسب بازی در زمین‌های خیس وارد میدان می‌شود، اما تیم میهمان بی‌خبر از همه ‌جا، وقتی به زمین می‌آید با زمین پر از آب روبه‌رو می‌شود. تیم میهمان آن بازی را باخت و از صعود به لیگ برتر بازماند.  
 بعد از این مسابقه تیم میهمان که از این شرایط ناراضی بود، شکایتی را به فدراسیون فوتبال تسلیم می‌کند. از بد حادثه کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال، حکم را به نفع تیم میهمان صادر می‌کند. مسئولان تیم میزان که از این شرایط نگران بودند، با یک کیف پر از پول که به قول راوی داستان بالغ بر هفتاد میلیون تومان تراول چک تا نخورده بود، به سراغ مدیرعامل تیم میزبان می‌رود و از او می‌خواهد از شکایتش صرف نظر کند.  

حتما ماجرای انتخاب «خاویر کلمنته، سرمربی اسپانیایی تیم ملی را به یاد دارید. پس از حضور کلمنته در ایران به یک باره همه جا شایع شد که وی یک مربی پروازی است. همان زمان در بسیاری از روزنامه‌های ورزشی به نقل از کلمنته نوشتند که او در ایران زندگی نمی‌کند و تنها ده روز قبل از هر مسابقه به ایران می‌آید تا هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرد.
این موضوع برای طرفداران فوتبال ایران زیاد خوشایند نبود. این موضوع سبب شد که مسئولان فدراسیون فوتبال از عقد قرارداد با این مربی صرف نظر کنند، اما در آن زمان هیچ کس نمی‌دانست هنگام عقد قرارداد کلمنته با نماینده فدراسیون فوتبال ایران در یکی از بندهای قرارداد وی، نوشته شده بود که کلمنته بدون اجازه فدراسیون فوتبال ایران، حق مصاحبه ندارد و در صورت تخلف از این بند، به ازای هر مصاحبه، مبلغی بالغ بر بیست هزار یورو جریمه می‌شود.  
بنابراین تمام مصاحبه‌هایی که از سوی کلمنته به چاپ رسید، دروغ بود، چراکه ویف، یک مربی حرفه‌ای بود. البته هیچ کس هم تا مدتها از ماجرای قطع همکاری کلمنته با ایران مطلع نشد. تنها بعد از گذشت چند ماه این واقعه بود که خبر رسید به علت پرداخت نشدن حق دلالی یکی از افراد ذی‌نفوذ در فدراسیون وی با استفاده از ارتباطش با برخی دوستان رسانه‌ای در روزنامه‌های ورزشی، این جنجال را به پا کرده و باعث فسخ قرارداد او شده است. مبلغ حق حساب آقای مربوطه بالغ بر شصت هزار یورو بوده است.  


پرویز سیار، داور پیش‌کسوت فوتبال ایران، چندی پیش، سخن از حضور برخی عناصر در جامعه داوری به میان آورد. او می‌گفت: در جمع داوران فوتبال برخی افراد هستند که ماکسیما سوار می‌شوند. آخر کدام داور است که با پول داوری بتواند ماکسیما سوار شود؟ صحبت‌های او واکنش‌های زیادی را در جامعه ورزش ایران به همراه داشت و همه در مقابل سیار جبهه گرفتند. البته در همین اثنا و به دور از حواشی برخی افراد که در این زمینه نامشان لکه‌دار شده بود از سوی مسئولان کنار گذاشته شدند تا بیشتر از این به جنجال دامن زده نشود. 

البته محمد فنایی، داور فینال جام جهانی 1994 آمریکا گفت: شاید برخی از این شایعات درست باشد، اما هیچ مدرکی برای اثبات آنها نیست. اگر واقعا کسی می‌تواند مدرک ارایه کند، باید زودتر وارد کار نشود. البته بگویم خود من هم چیزهای زیادی در این‌باره شنیدم، اما هیچ‌کدام از آنها به طور رسمی اثبات نشده‌اند.  

بازیکن 23 ساله‌ای که اکنون در یکی از تیم‌های تهرانی توپ می‌زند، حدود پنج سال پیش برای بازی در تیم پرسپولیس تست می‌دهد، حتی از نظر فنی تأیید می‌شود، اما چون پول مورد نظر مربی را پرداخت نمی‌کند، به یک نیمکت‌نشین محض تبدیل می‌شود و عاقبت پرسپولیس را ترک می‌کند. در آن زمان، یکی از مربیان قدیمی تیم‌های پایه که خودش سابقه بازی را در پرسپولیس ندارد، هدایت سرخپوشان را به عهده داشته است. 

یکی از داوران لیگ برتر از قول یکی دیگر تعریف می‌کرد که در فینال جام حذفی، چند سال پیش از دفتر یکی از نزدیکان رئیس سازمان تربیت بدنی با داور مورد نظر تماس می‌گیرند و به او می‌گویند نتیجه بازی باید به نفع تیم پایتخت‌نشین باشد، اما این داور بدون توجه به این حرف، قضاوتش را می‌کند و از بد حادثه تیم شهرستانی، فینال را می‌برد. بعد از مسابقه به سراغ داور مربوطه می‌روند و بعد از کلی سرزنش، عاقبت او حذف از لیگ است! او در نهایت مجبور به وداع با داوری می‌شود. 

در اواخر عمر یکی از مسئولان به فدراسیون فوتبال دستور داده می‌شود تحت هر شرایط، تیم آقای رئیس باید به لیگ برتر بیاید: اگر شما می‌خواهید به کارتان در این سمت ادامه دهید، باید این کار بشود. در نهایت برای این‌که آقای رئیس در سمتش بماند، به رئیس یکی از کمیته‌های فدراسیون دستورهایی می‌دهد. در آن زمان مسئول این کمیته که به این موضوع معترض بوده، از سمتش استعفا می‌دهد تا در نهایت کسی مسئولیت بپذیرد که به خواست آقای رئیس تن می‌دهد. البته این تیم به لیگ برتر آمد، اما سرانجام پس از گذشت یک فصل از حضور این تیم در لیگ برتر، به علت حضور دلال‌ها خیلی زود از لیگ برتر حذف شد. 

پسر، همسر، باجناق و پسرش، داماد خواهر و دیگر بستگان آمده‌اند تا او در این میدان تنها نباشد ... ورزش به طور خیلی ناگهانی،‌ زندگی یکی از خانواده‌های تهرانی را تحت تأثیر قرار داد. بعد از حضور پدر در عرصه ورزش و به ویژه فوتبال بود که خانواده دچار تغییر حالت بزرگی شد و بحث‌های کلان ورزشی به صورت ملموس، جای دیگر بحث‌ها را گرفت. پیش از این به دلیل فعالیت عمده خانواده در بخش ساختمان، ورزش هیچ حق و سهمی در بحث‌ها نداشت،‌ اما حضور ناگهانی پدر در ورزش و فوتبال به همان میزان، ورزش را تبدیل به مهمترین دغدغه فکری خانواده کرد. این‌گونه بود که پسر ارشد خانواده همراه با پدر، راهی اروپا شد تا از نزدیک شاهد بازی‌های فوتبال باشد. 
هر قدر که پسر و دختر کوچک خانواده نسبت به ورود به وادی فوتبال بی‌میل نشان می‌دادند. برادر بزرگتر گام‌های خود را در رکاب پدر محکمتر برمی‌داشت. در این زمان بود که دیگر دوستان هم وارد کار شدند. برادر بزرگتر که حالا از او به نام «مرد سایه» نام برده می‌شود، نخستین قدم بزرگ را برداشت. روزی که خرد جمعی در فوتبال به این نتیجه رسید که آقای ... بهترین گزینه برای رهبری تیم ملی است، شب سرنوشت‌سازی در خانه مرد سایه‌ای رقم خورد. در آن شب مرد سایه در مقام یک مخالف درآمد و ... را انتخاب مناسب تیم ملی ندانست.
دقیقا همان شب بود که نام دیگری به میان آمد. این حقیقت بعدها توسط یکی از نزدیکان پدر تأیید شد. این تصمیم در واقع، آغاز راهی جدید برای مرد سایه‌ای بود که پیش از این، تنها کار ساخت و ساز را تجربه کرده بود. او هنوز در این راه فعالیت دارد، اما در کنار آن ورزش را هم به یکی از دغدغه‌های زندگی‌اش تبدیل کرده است. هرچند فعالیت مرد سایه‌ای در ورزش زیاد هم پرسروصدا و پرحاشیه نیست، اما این‌که او روی تصمیمات بزرگ ورزشی می‌تواند تأثیری محسوس بر پدر داشته باشد، موضوعی انکارناپذیر است.  
پسر در این مدت، لابی‌های ورزشی خود را بسیار قوی‌تر از گذشته هم کرده و هیچ بعید نیست که امروز، در یکی از اصلی‌ترین بافت‌های ورزشی فعالیت کند، بی‌آن‌که اثری از حضور او احساس شود. او طرفدار دوآتشه یکی از دو تیم پایتخت‌نشین است و رابطه بسیار نزدیکی با سرمربی این روزهای این تیم دارد و تقریبا همه می‌دانند پروژه بازگشت دوباره او به سطح اول فوتبال را در لیگ برتر ایران او عملی کرده است. این در حالی است که پدر او طرفدار تیم دیگر است و گفته می‌شود همیشه درباره مسائل دو باشگاه پرطرفدار تهرانی با هم بحث‌های مؤثری دارند.  

صادق درودگر، مسئولکمیته بازاریابی سازمان لیگ که سال‌ها در کنار محمد دادکان در فدراسیون فوتبال حضور داشت و مسئول کمیته فوتسال بود، در گفت‌وگویی با «خراسان» درباره دخالت‌های برخی افراد در ورزش گفت: بازی داربی استقلال و پرسپولیس نمونه کامل دخالت‌های بیرونی در ورزش است. البته هیچ گاه مستقیم روی نتیجه بازی حرفی نمی‌زنند، ولی آنقدر به داور مسابقه توصیه می‌کنند که داور مجبور می‌شود از اول تا آخر مدام سوت بزند تا مسابقه را از دست ندهد. به قولی، می‌توان گفت که نتیجه مساوی داربی، یک توصیه اجباری شده است. 

«بیشتر فوتبالیست‌ها مشکل اخلاقی دارند، مگر این‌که خلافش ثابت شود». حدود چهار سال قبل سردار معروف فوتبال این حرف را در تمرین تیم ملی امید به یکی از خبرنگاران زد. او اول خبری را در مورد دستگیری یکی از بازیکنان تیم امید در یک پارتی شبانه داد و بعد گفت که بیشتر فوتبالیست‌ها سابقه گیر افتادن را در چنین مهمانی‌هایی دارند. «سه» همان بازیکنی است که در آن مهمانی شبانه دستگیر شد. او که در حال حاضر برای یک تیم پایتخت بازی می‌کند، بعد از آن اتفاق بارها به دلایل گوناگون به کلانتری رفت اما به واسطه شهرت خود و آشنایانی که داشت، بازداشت نشد. عجیب‏ترین کاری که این فوتبالیست معروف در این سال‌ها انجام داد، تهدید یک راننده خودرو با اسلحه کلت بود. چند سال قبل، زمانی که او در حال رانندگی با ماشین خود در اتوبان مدرس بود، با راننده یک خودرو دیگر «کل کل» کرد. هر دو برای درگیری فیزیکی کنار اتوبان پارک کردند و فوتبالیست معروف قبل از هر کاری اسلحه کلت خود را از ماشین بیرون آورد، اما همان زمان پلیس رسید و فوتبالیست معروف را بازداشت کرد.البته در بررسی‌های پلیس، مشخص شد که اسلحه ساچمه‌ای بوده، نه یک کلت واقعی. همین فوتبالیست معروف یک بار هم در کیش درگیر شد و با ضربات چاقو، طرف مقابل را زخمی کرد. 

فراز فاطمی که یکی از معدود فوتبالیست‌های اهل مطالعه ایران است، روزی در صحبت با یکی از دوستانش که از او به عنوان نمونه یک فوتبالیست باادب نام می‌برد، گفت: «ولی حیف که من هم یک فوتبالیستم». مهاجم سابق پرسپولیس و استقلال با این جمله واقعیت تلخ فوتبال ایران را به زبان آورد.  
فراز که خودش در فوتبال است و تمام چیزهایی را که به عنوان شایعه در مطبوعات چاپ می‌شوند، با چشم دیده، از اتفاقاتی حرف زد که شاید با دیدن مدارک مستند هم به سختی بشود باورشان کرد. شاید یکی از عجیب‌ترین اتفاقات خارج از عرف فوتبال ایران، کارهای یک مربی معروف باشد. این مربی معروف، بچه یکی از محله‌های پایین شهر تهران است که به لطف فوتبال، به ثروتی رسیده.  
او تا همین دو سال پیش، با یکی از دوستانش یک خانه مجردی حوالی میدان هفت تیر تهران اجاره کرده بود و برای این‌که در مهمانی‌های شبانه و مجالس عیش و نوش دستگیر نشود، تمام کارهای پنهانی خود را در آن خانه انجام می‌داد، اما بعد از دو سال ماجرا لو رفت و همه فهمیدند که مربی معروف فوتبال‌، خانه مجردی دارد. مربی تکذیب می‌کرد اما هر روز خبرش بیشتر پخش می‌شد. دیگر همه خودشان را آماده کرده بودند تا فیلمی از ورود این مربی به داخل خانه مجردی‌اش پخش شود که مشاوران آقای سرمربی به گوشش رساندند «اتفاقی در راه است». قرارداد خانه مجردی فسخ شد و مربی با دقت بیشتری خانه مجردی بعدی را انتخاب کرد، آنقدر دقیق که هنوز هیچ کس آدرس خانه جدید را پیدا نکرده.  

روزی یکی از بازیکنان معروف می‌گفت که در اردوی تیم، منتظر یکی از دوستان خود بوده. او با یکی از بازیکنان که زیاد به وضعیت ظاهری خود توجه می‌کرده، هم‌اتاق بوده. دوست بازیکن وارد هتل می‌شود، جلوی در اتاق می‌رود و بدون این‌که در بزند، برای این‌که دوست خود را غافلگیر کند، وارد اتاق می‌شود. 
اما با دیدن لوازم آرایش روی میز، شوکه می‌شود و فکر می‌کند که اتاق را اشتباه آمده. بیرون می‌رود، در را می‌بنند و یک دفعه از داخل همان اتاق، صدای دوست خود را می‌شنود. دوباره برمی‌گردد و این دفعه در می‌زند. دوستش در را باز می‌کند. وقتی که ماجرای ورودش به اتاق را تعریف می‌کند، بازیکن خجالت می‌کشد و بعد، هم‌اتاقی خود را که او هم از بازیکنان این تیم بوده، با انگشت نشان می‌دهد و می‌گوید که لوازم آرایش روی میز برای «ع» است. 
این بازیکن همیشه هنگام اردوهای تیم یک کیف حاوی لوازم آرایش همراه خود می‌برده تا خود را برای بازی‌های پخش زنده آماده کند. درباره حاشیه‌های این بازیکن احتمالا می‌شود کتابی نوشت. اما معروف‌ترین کار او، علمی بود که باعث شد این فوتبالیست فراری از ازدواج، با یک خانم بیوه چهل ساله ازدواج کند؛ خانمی که یک پسر دوازده ساله هم دارد. فوتبالیست کاری کرده بود که آن خانم توانسته بود حکم ممنوع‌الخروج بودن او را بگیرد. بعد برای باطل کردن این حکم شرط گذاشته بود که با او ازدواج کند. فوتبالیست هم چاره‌ای جز این نداشت. حدودا دو سال با هم زندگی کردند و حالا هم مراحل طلاق خود را پشت سر می‌گذارند. 
آقای ... یکی دیگر از مربیانی است که در سال‌های اخیر دستش رو شده. او طی چند سال مربیگری موفق در تیم‌شهرستانی حتی به مرز مربیگری در تیم‌های استقلال و پرسپولیس هم رسید، اما چنین افتخاری در کارنامه‌اش ثبت نشد. این مربی که سابقه زیادی در خیانت به خانواده خود دارد، حدود هفت ماه قبل تصمیم گرفت با خانم 23 ساله‌ای ازدواج کند، اما همسر او متوجه شد و از خانه قهر کرد و رفت. آقای مربی که تمام دارایی خود را به نام همسرش کرده بود، برای از دست ندادن ثروت خود مجبور شد مدارا و در ظاهر وانمود کند که رابطه‌اش قطع شده است.این مربی یکی از بدنام‌ترین مربیان فوتبال ایران است که حتی در مقطعی، صحبت از محرومیت مادام‌العمر او هم به میان آمد. او در روابط خود با یکی از بازیکنان مشکلات مالی زیادی دارد! او به یکی از باج‌گیرترین مربیان ایران شهره و فعالیت‌های غیرقانونی‌اش در ثبت قرارداد بازیکنان، ضرب‌المثل اهالی فوتبال است. 
 معروف‌ترین کلاهبرداری او در فوتبال به سالی برمی‌گردد که در یکی از باشگاه‌های متمول مربیگری می‌کرد. او اول فصل، سه بازیکن مسن را که سابقه بازی در تیم‌های استقلال و پرسپولیس داشتند، به باشگاه معرفی کرد تا با آنها قرارداد بسته شود. مجموع قرارداد این سه بازیکن، 750 میلیون تومان شد، اما مربی پانصد میلیون را برای خود برداشت و 250 میلیون باقی‌مانده را به آن سه بازیکن داد.   
در خور اشاره است این مربیان برای پول گرفتن از بازیکنان دو روش دارند.؛ یکی این‌که قبل از تأیید بازیکن از نظر فنی، از او قول می‌گیرند که در صورت عقد قرارداد، درصدی را از قراردادش برای خود بردارند. روش دوم که بیشتر در مورد بازیکنان قدیمی تیم به کار برده می‌شود، این است که از بازیکن پول می‌گیرند تا او را به زمین بفرستند. در بسیاری از موارد دیده شده که مربی حاضر است بازیکن تأثیرگذار و ستاره تیم خود را به این دلیل که باج نداده، روی نیمکت بنشاند. برخی سرپرستان، مدیران، معاونان و دیگر افرادی که دستی در فوتبال دارند هم از این کارها غافل نیستند. به قول یکی از مربیان «همه می‌خواهند حق خود را از این فوتبال بگیرند».

پاک‌ترین فوتبالیست‌ها، همان‌هایی هستند که فقط اهل دود هستند! البته نه آن گونه که فکرش را می‌کنید، دود برای فوتبالیست‌ها، غیر از چند مورد خاص، به قلیان و سیگار محدود می‌شود. یکی از فوتبالیست‌های موفق لیگ برتر که به دلیل سن زیاد بازی‌های خوبش مدتی سوژه مطبوعات بود فقط قلیان می‌کشد. این فوتبالیست واقعا یکی از پاک‌ترین فوتبالیست‌های ایران است. از نظر پاک بودن در زندگی هم شهره است و همه او را قبول دارند. 
البته فوتبالیست‌های دیگری هم هستند که فقط قلیان می‌کشند و این کار واقعا تنها عمل خارج از عرف آنهاست. البته قلیان کشیدن در حالت عادی اتفاق خاصی نیست اما زمانی که یک فوتبالیست این کار را انجام دهد کاری غیرمتعارف انجام داده است. با این حال، در بسیاری از سفره‌خانه‌ها دیده می‌شود که فوتبالیست‌ها مشتری ثابتند و حتی برخی از آنها روزی دو یا سه بار قلیان می‌کشند. حدودا شش ماه پیش در مطبوعات گزارشی از یک سفره‌خانه چاپ شد که هر روز پذیرای بیش از ده فوتبالیست معروف است. اتفاقا مدیریت این سفره‌خانه هم بر عهده یکی از بازیکنان سابق استقلال است. او توانسته با استفاده از روابطی که با فوتبالیست‌ها دارد، تعداد زیادی را از آنها جذب کند و هر روز میزبان آنها باشد. 
قلیان کشیدن البته در ورزشکاران دیگر رشته‌های ورزشی هم رایج و معمول است. یکی از قهرمان‌های سابق جهان، یکی از قلیان‌کش‌های حرفه‌ای است. او هر شب به سفره‌خانه‌ای می‌رود. سرمربی یکی از رده‌های تیم ملی کشتی هم از افرادی است که حداقل هفته‌ای دو، سه بار در سفره‌خانه‌ها دیده می‌شود  

دست‌های پشت پرده تنها محدود به فوتبال نیست. چندی پیش، یکی از خبرنگاران سمج که حسابی به پر و پای چند بسکتبالیست پیچیده بود، تهدید جانی شد.  
به او گفته بودند، اگر دنبال پرونده‌های دوپینگ بسکتبالیست‌ها باشی، پدر و مادرت باید جنازه‌ات را تحویل بگیرند. وقتی این تهدیدها به شکلی جدی رخ نمود، خبرنگار مورد نظر از ترس این‌که زندگی‌اش را از دست دهد، خود را از آن پرونده کنار کشید تا شاید آرامش یابد. 
البته تا مدتها پس از کناره‌گیری این خبرنگار از پرونده دوپینگ، هنوز مورد تهدید واقع می‌شد تا این‌که کم‌کم این ماجرا به فراموشی سپرده شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats