یك موی تو ، به صد الاغ من می ارزد
بهلول پای پیاده بر راهی می گذشت . قاضی
شهر او را دید و گفت:
شنیده ام " الاغت سقط شده " و تو را تنها گذارده
است!
بهلول گفت:
تو زنده باشی. یك موی تو به صد تا الاغ من می ارزد .
خلیفه شدن بهلول
هارون الرشید از بهلول پرسید: دوست داری خلیفه
باشی؟
بهلول گفت: نه.
هارون پرسی:
چرا؟
بهلول گفت: از آن رو كه من به چشم خود تا به حال
" مرگ سه خلیفه " را دیده ام ، ولی تو كه خلیفه ای ،
" مرگ دو بهلول " را ندیده ای.
دست و پا زدن بهلول
بهلول را دیدند بر بالای تپه ای نشسته و دست و پا
همی زد.
پرسیدند : تو را چه می شود كه دست و پا همین زنی؟
گفت:
نا گهان در " فكر " فرو رفته ام ، دست و پا می زنم
تا از" آن بیرون آیم . "
( عحبا كه این بهلول ما ، آگاه هم بوده است از این :
" مباحث روان شناختی." )
تشییع جنازه قاضی
قاضی شهر فوت كرد و جمعیت انبوهی به
تشییع آمده بودند . كسی بهلول را گفت: زمان
تشییع جنازه بهتر است آدم در جلوی تابوت قرار
گیرد یا عقب تابوت؟
بهلول گفت: جلو یا عقب تابوت فرقی ندارد ،
باید سعی كرد:
" توی تابوت قرار نگرفت؟ ."
دوستی بهلول
روزی هارون الرشید از بهلول پرسید:
" دوست ترین " مردم نزد تو چه كسی است؟
بهلول گفت: همان كسی كه شكم مرا سیر كند.
هارون گفت: اگر من شكم تو را سیر كنم ،
مرا دوست داری؟
بهلول پاسخ داد: دوستی به:
" نسیه و اگر " نمی شود.
فلسفه كفشهای بهلول
بهلول روزی به مسجد رفت و از ترس آن كه
مبادا كفش هایش را بدزدند یا با دیگری عوض
شود ، آنها را زیر لباد ه اش پیچید و در گوشه ای
نشست.
شخصی كه كنارش بود چون بر آمدگی زیر بغل او
را دید گفت:
به گمانم كتاب پر قیمتی در بغل داری؟ چه نوع كتابی
است؟
بهلول گفت: كتاب فلسفه .
غربیه پرسید: از كدام كتاب فروشی خریده ای؟
بهلول گفت:
از كفاشی خریده ام .
دیوانه كشتن هارون الرشید
روزی هارون الرشید از كنار گورستان می گذشت .
بهلول و " علیان " مجنون را دید كه با هم نشسته اند
و سخن میرانند. خواست با ایشان مطا یبه كند. دستور
داد هر دو را آوردند.
گفت : من امروز" دیوانه " می كشم. جلاد را طلب كن.
جلاد فی الفور حاضر شد با شمشیر كشیده. و علیان را
بنشاند كه گردن زند.
گفت : ای هارون چه می كنی؟
هارون گفت : امروز" دیوانه " می كشم.
گفت علیان : سبحان االه ، ما در این شهر:
" دو دیوانه " داریم،
تو" سوم " شدی . تو ما را بكشی ،
" چه كسی تو را بكشد؟ ."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو