۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

نادره


 قسمت پنجاه
کتاب « نادره »
عنوان فصل : کنجکاوی احمد آقا 
شرح زندگانی نادره از این به بعد به داستانی مربوط می شود که ما آن را از شب نشینی کذایی حاجی قاسم آقا شروع کرده ، در طی شرح آن حاجی مزبور را بعد از بیرون آمدن از منزل زن جوانش کلثوم خانم ، در حمام مشغول غسل جمعه ، میرزا مهدی اصفهانی را در اصفهان ، آقا داداش او را در تهران منزل احمد آقا منتظر هوشنگ خان ، مهرانگیز دختر احمد آقا را در یکی از مهمانخانه های معتبر رشت ، احمد آقا و حاجی عبدالصمد را در منزل حاجی عبدالصمد و نادره و مه جبین خانم را پشت پرده در تماشای داماد « احمد آقا » ترک کرده بودیم . 
حالا با اجازه ی قارئین محترم ، داستان مزبور را از مذاکره ی حاجی عبدالصمد و احمد آقا شروع می کنیم . 
احمد آقا بعد از سلام و تعارفات رسمی و شرح مفصلی در اطراف تصمیمات خود گفت : 
حاجی آقا ! شما که دوست صمیمی من هستید و به جای برادر بزرگ من می باشید ، تا اندازه ای هم از اخلاق و عادات من اطلاع دارید . بنابراین باید بدانید که در این سن و وضعیت ممکن نیست من بتوانم دختر جوانی را به عقد خود در آورده ، سبب بدبختی او بشوم . وانگهی حالا دیگر من تمولی ندارم که بتوانم دختر جوانی را طوری که لازم و لایق شئونات اوست اداره نمایم . علاه بر این هنوز معلوم نیست که عاقبت کار من به کجا خواهد کشید . لذا خواهشمندم انگشتری را که به عنوان انگشتری نامزدی از من گرفته به شما داده اند ، مرحمت فرموده عودت دهید . چون که به آن انگشتری علاقه ی مخصوصی نیز دارم . آن یادگار الیزابت عزیزم می باشد . خواهشمندم این تقاضای عاجزانه را به نام رفاقت و دوستی قدیمی بپذیرید . 
حاجی عبدالصمد از شنیدن شرح وضعیت ناگوار دوست خود بسیار متاثر شده ، می دانست با چه زبانی به او تسلی بدهد . فقط این قدر موفق شد که بگوید : 
دوست عزیزم ! از شنیدن این خبر بسیار متاسف هستم . ولی از روی صداقت و صمیمیت به شما قول می دهم در این پیشامد ناگهانی هر قسم کمک و معاونت که از دستم بر آید مضایقه نکنم . اما راجع به انگشتری اجازه بفرمایید با نادره نیز مشورت بکنم . او در این قبیل کارها تصور می کنم از ما مجرب تر است . شما نادره را یک دختر کوچک ساده لوح تصور نکنید . 
آه ! حاجی اقا ! کار ما دیگر از مشورت گذشته است . مشکلی که مردها در اصلاح و حل آن عاجز باشند دخترهای جوان چه از دستشان بر می آید ؟ طوری که شنیده ام حاجی زاده ، باهوش ، تحصیل کرده و قابل همه گونه تمجید است . عقیده ی شخصی من هم همین بوده است . زیرا ( الولد سرابیه ) گفته اند .شما خودتان قلب ساده و وجدان پاکی دارید . همیشه مایلید به مردم خوبی بکنید . البته فرزندتان هم شبیه خودتان خواهد بود . در این هیچ شبهه ای ندارم . اما کار من از مشورت و مصلحت گذاری گذشته است . این قبیل مشورت ها برای من مثل نوش دارویی است بعد از مرگ سهراب . من باید هر چه زودتر از ایران خارج شوم و تصمیم من قطعی است . 
حاجی عبدالصمد گفت : 
با وجود این من مجبورم در این خصوص با نادره مذاکره کنم . از شما فقط پنج دقیقه مهلت می خواهم . 
بعد از این حرف حاجی منتظر جواب احمد آقا نشده ، با تعجیل از اتاق بیرون رفته ، بعد از پنج دقیقه مراجعت نموده ، گفت : 
به هر ترتیبی هست باید خواهش من را پذیرفته فردا ناهار را به همراهی مهرانگیز خانم به اینجا تشریف بیاورید . حالا امتحان بکنیم . شما را که با زور نمی شود نگهداشت و یا تصمیم قطعی تان را بهم زد . چند ساعت دور هم می نشینیم . بعد مطابق دلخواه خودتان رفتار نمایید . 
احمد آقا تحت تاثیر کنجکاوی بالاخره تسلیم شد . در حالتی که پیش خود می گفت : 
ببینم پدری به این هیکل ، دختری که این قدر ملاحظه می کند و میل دارد حتما با من داخل مذاکره بشود چه شکلی و چه کاره است . چه جور حاجی را وادار کرده است که او را مجرب تر از خود بداند . لذا بنا به ملاحظات فوق گفت : 
عیب ندارد . برای خاطر شما مسافرتمان را تاخیر انداخته ، فردا ظهر شرفیاب می شویم . عجالتا خدانگهدار .



نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats