۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

نادره


 قسمت چهل و هفتم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : مکتوب فریدون
نادره عزیزم ! میکروب های بی رحم سل بالاخره جگرم را از بین برده ، مرا از پا در آوردند . حتی عشق و محبتی که به داشتم نتوانست مرا زنده نگهدارد . برخلاف میل و آرزوی خود از دنیا و مخصوصا از تو که از جان بیشتر دوست می دارم ، دست کشیده ، می روم . می دانم تو نسبت به من وفادار هستی . بعد از من محزون و دل شکسته خواهی شد . خود را از لذایذ جانی محروم خواهی کرد . زیرا تو را خوب می شناسم . اخلاق و روحیات تو را به خوبی فهمیده ام . ولی به آن عشق پاک و آن احساسات عالی هر دومان قسم می خورم که من ابدا مایل نیستم که تو بعد از من به جوانی و لذایذ دنیا پشت پا بزنی . بر عکس من می خواهم تو زندگانی را از سر گرفته با جوان نجیب ، خوش اخلاق و تندرستی شریک حیات باشی . 
عزیزم ! اعتراف می کنم که در حق تو ظلم کرده ام . دانسته و فهمیده تو را به آتش انداخته ، روز روشن را برای تو تاریک نمودم . چه باید کرد ؟! عشق و احساسات جوانی انسانهای بزرگ تر از من را به هر خیانتی وادار کرده و می کند . 
عزیزم ! من می دانستم که مرضم مهلک است . دیر یا زود باید از این جهان رخت بربندم . ولی جذبه ی عشق ، مرا به طرف تو کشانید و تو بدبختانه از عدم اطلاع ، قربانی عشق کورکورانه ی من شدی . دست نازنین خود را به دست من دادی . شاید هم مطلع بودی که من به این زودی ها باید بمیرم ، به حال من ترحم کرده ، نامزدی مرا پذیرفتی و نخواستی مرا از خود برنجانی . حالا که رفتنم محقق شده است ، دست التماس به دامنت زده و عفو گناه عظیم خود را از تو می خواهم . اگر حقیقتا دوستم داری بعد از خواندن این مکتوب مرا برای همیشه فراموش کن و در فکر زندگانی آتیه ، در خیال تشکیل فامیل و تربیت اطفال آینده ی خود باش . من از تو این را می خواهم . برای خاطر من و به نام عشق عقیم مانده ی من این آخرین تقاضای مرا پذیرفته روحم را از عذاب ابدی نجات بده . بگذار اقلا در دنیا این یک آرزوی من حاصل شده باشد . 
نادره عزیزم ! مادرم این مکتوب را در حالت احتضار خود به تو تحویل خواهد داد . تو وصیت های او را فراموش نکرده ، تقدیمی های او را بپذیر . ا تو را از جان خود بیشتر دوست می دارد . رحش از سعادت آینده ی تو شاد و مسرور خواهد بود . چن یقین دارم که بعد از من مدت طولانی زندگانی نخواهد کرد . لذا به واسطه ی او از تو تقاضا کردم که این مکتوب را بعد از فوت او باز کنی . 
عزیزم ! برای همیشه از تو وداع می کنم . از خدا سعادت و نیکبختی تو را همیشه خواستار خواهم بود . باز هم تکرار می کنم اگر ذره ای در قلب تو نسبت به من حس دوست داشتن بوده است ، حرف مرا پذیرفته ، برای همیشه فراموشم کن . 
خدا نگهدار . فریدون 

مطالعه ی مکتوب فوق در من اثر غریبی بخشید ، به همان علت تصمیم گرفتم به وصیت فریدون عمل کرده ، از گوشه نشینی بیرون آمده ، داخل جمعیت شده ، با مردم معاشرت کرده و در فکر آتیه ی خود باشم . زیرا وجدانم اطمینان کامل حاصل کرده بود که فقط روح فریدون به این واسطه از من راضی خواهد شد . بگذار داستان فریدون مانند یک خواب خوش و خیالی شیرین در گوشه ی قلبم مستور باشد . اتفاقا شب همان روز که این تصمیم را گرفته بودم ، فریدون را با قیافه ی بشاش در خواب دیدم . با احترام و ادب دستم را بوسیده گفت : 
عزیزم ! نادره . آمدم از تو وداع ابدی نمایم و بسیار راضی هستم که به وصیت من عمل نمودی . من و مادرم همیشه برای سعادت تو دعا خواهیم کرد. 
من خواستم حرف بزنم ، اما او از نظرم ناپدید گشته بود . سراسیمه از خواب بیدار شده ، برای استراحت روحش دعا کردم .


نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats