۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

نادره

 قسمت چهل و سوم
کتاب « نادره »
عنوان فصل : سومین مکتوب نادره
ایران عزیزم ! مدتی است از لاهیجان مراجعت کرده ایم . حال مادرم نسبتا خوب شده است . در خصوص فریدون و مناسبات ما در یکی از مکتوب هایم برای شما نوشته بودم . حالا دیگر خوب یا بد کار بر طبق میل و مشورت شما انجام گرفت . در آخرین سیاحت موقعی که در وسط کوه بالای تپه باصفایی که منظره ی آن را برای شما دفعات شرح داده ام ، نشسته بودیم . نمی توانم بگویم با چه حالت و به چه شرمساری ، او عشق خود را اظهار کرد و دست ازدواج مرا تقاضا نمود . من طوری که می دانید منتظر این پیشنهاد بودم . لذا جواب مثبت دادم . عصر همان روز شمس الملوک خانم نزد پدر و مادر من آمده ، رسما خواستگاری نمود . پدرم با کمال خوشحالی راضی شد . حالا که این مکتوب را می نویسم انگشتری عروسی را در انگشت دارم . 
عزیزم ! این هم یک دوره از گردش روزگار ویک منظره از مناظر زندگانی است . من در تهیه ی عروسی هستم . 
فریدون و والده اش نیز به رشت مراجعت کرده اند . من او را یک روز در میان در منزل خودمان می بینم . عشق و علاقه ی غریبی به این جوان علیل و ضعیف پیدا کرده ام . عزیزم ! او حقیقتا مریض است . و مرض خطرناکی هم داد . او مسلول است . حالا دیگر از من پنهان نمی کند و به من می گوید « به زندگانی خود اطمینان ندارم . می ترسم که به زودی به فراق و جدایی ابدی محکوم می شویم . از تو شرمنده و خجلم . نمی دانم چرا کورکورانه عشق خود را اظهار و اسمم را به روی تو گذاشتم . در صورتی که یقین دارم به زودی رفتنی خواهم بود » 
ایران . قربانت بروم ! آیا می دانید که این حرف ها برای یک دختر مالیخولیایی مثل من چه قدر وحشتناک است و در عین حال چه قدر او را در نظرم بزرگ می نماید . از این وضعیت ناگوار هم می ترسم و هم لذت می برم . لذت می برم برای اینکه او در مقابل چشمم مانند یک فرشته ، مثل یک قهرمان رمانتیک عالیست . می ترسم برای این که او را می بینم که مثل شبح خیالی از دستم می رود . آه ! ایران جانم ! در عین بدبختی بسیار خوشبخت و سعادتمند هستم . زیرا او را به اندازه ی پرستش دوست می دارم . 
ایران عزیزم ! خواهش می کنم خودت و نادره کوچولو در حق فریدون دعا کنید . زیرا قلبم بسیار ناراحت است . او سخت مریض می باشد . لب های قشنگ شما و دهن کوچک نادره را می بوسم .



نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats