قسمت هفدهم مختارنامه جذابیتی بیشتر از همه ی قسمت های قبلی داشت .
تاثیرگذارترین بخش این قسمت از نظر من ، صحنه ای بود که مادر وهب ، سر فرزندش را به سوی شمر پرتاب کرده و فریاد می زند که چیزی را که در راه خدا داده، پس نمی گیرد .
نحوه ی پخش صدای مادر وهب ، بسیار تاثیرگذار بود . صدایی که واقعا تنم را به لرزه در آورد و اشک را از چشمانم جاری ساخت .
صحنه ای رشادت و دلاورمردی یکایک حاضرین در جمع اصحاب حسین را نشان داد .
آنچه که به وهب مربوط می شد ، از ابتدا تا انتها سرشار از رشادت و دلاوری بود . صحنه ای سراسر حماسی .
صحنه ای افتخار آفرین .
آنجا که زن وهب می خواهد امام حسین را ضامن تزویج با شوهرش در روز عقبی نماید ، بسیار زیبا و تاثیرگذار بود . صحنه ای از یک عشق متعالی زمینی که به آسمان پیوند می خورد . صحنه ای که روابط عاشقانه ی یک رزم آور را نشان می دهد .
سپس صحنه ای که وهب در برابر لشکر شمر ، به هنرنمایی رزمی می پردازد نیز ، بسیار زیباست . جایی که تسلط وهب به فنون رزمی ، لشکر شمر را به هراس می اندازد.
مسیحی بودن وهب نیز نقطه ی برجسته ی دیگری است و نحوه ی شیعه شدنش .
جنگی نابرابر و نامتقارن شکل می گیرد . شمر که قول داده بود رزم تن به تن را به اجرا در آورد ، در برابر جنگ آوری وهب ، چاره را در عهد شکنی دیده و لشکر را به محاصره ی دسته جمعی وهب ، امر کرده و جنگ ، نابرابرانه ترین وجهه ی خود را نشان می دهد .
در تمام لحظات نبرد ، همسر و مادر وهب ، این رزم نابرابر و رشادتهای دلاورانه و حماسی وهب را به تماشا نشسته و نگاهی افتخار آمیز و مغرورانه به این نبرد نابرابر دارند .
علیرغم اینکه تعداد شمریان زیاد است ، اما جنگ آوری وهب ، همه ی آنان را به درک واصل می کند . تبرها و نیزه ها و شمشیرها ، حریف وهب نمی شوند . تا جایی که تیراندازان ، وهب را زخمی می کنند . اما وهب زخمی ، همچنان از لشکر شمر ، تلفات می گیرد . اثرات زخم های مکرر تیراندازان ، وهب را از پا انداخته و زمینگیر کرده ، اما سپاهیان شمر ، از جنازه ی او نیز می ترسند . سپاه شمر ، روحیه ی خود را از دست داده ، و اگر وهب ، در جنگ شکست خورده اما توانسته در عملیات روانی خود ، این سپاه بزرگ مزدور را کاملا مغلوب خود سازد .
شمر دستور مصلوب کردن وهب را می دهد . اینجا تلفیق مسیحیت و اسلام است . یک مسیحی که پیش مرگ امام حسین می شود . یکی از زیباترین صحنه های این فیلم است . وهب که از مسیحیت به اسلام گرویده و فدایی حسین شده ، به جرم این عاشقی ، از سوی شقی ترین افراد ، همچون حضرت مسیح به صلیب کشیده می شود . او را به همان وضعی در می آورند که به قول شمر ، مسیحیان به آن باور دارند .
و اوج مظلومیت سپاه حسین و اوج قساوت و نامردی سپاه شمر ، سربریدن جنازه ی وهب و هدیه کردن آن به مادر وهب است . آنجا که مادر وهب ، با لباسی که کاملا از سایر زنان متمایز است ، در گوشه ای نشسته و برای فرزندش عزاداری می کند . و پاسخ جانانه ی مادر وهب به سپاه شمر .
و مختار به کوفه وارد می شود . و از این پس ، به لحظه های شیرین انتقام ، نزدیک تر می شویم .
پینوشت :
- برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید .
- با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو