۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

در محضر ترک

با عرض سلام

این شعر رو یکی از دوستای ترکم گفته

این شعر از زبان یک ترک خطاب به تهرانی هاست

« در محضر ترک »

ای هرزه گیاه باغ ایران

ای روبه سرزمین شیران

بازی ننمای با دم شیر

هر چند به دست اوست زنجیر

توهین ننما به قوم و کیشم

کز هر جهتی من از تو بیشم

در محضر ترک ادب نگه دار

سر خم کن و حرمت و ادب دار

ما با ادبیم ، با ادب باش

وز بی ادبی ، گزیده لب باش

ما ترک غیور و قهرمانیم

ما سرور مردم جهانیم

ما ملت قهرمان ترکیم

ما زاده ی سرزمین گرگیم

پا چون به حریم ما گذارید

ساکت شده ، پارس کم نمایید

روی تو اگر کمی حیا داشت

اندیشه ی تو اگر صفا داشت

گر احمق و بی حیا نبودی

درمانده و بینوا نبودی

در خانه ی دل تو را چو کس بود

فرمایش شهریار بس بود

اما چه کنم که بی حیایی

تو مظهر جور و جفایی

خود ، بند ادب گسسته خواهی

خود ، حرمت خود شکسته خواهی

ای مظهر هر فساد و پستی

هان ، حرمت عارفان شکستی

بنگر که چه بی اصالتی تو

بی حرمت و بی لیاقتی تو

در اوج کلاس ، بی کلاسی

تو وصله ی زشت یک لباسی

حیف است بگویمت خری تو

تهرانی لوس و انتری تو

آویزه ی گوش کن از این پس

هر دور و زمان و پیش هر کس

زین بعد به هر کجا رسیدی

هر جا که نشان ز ترک دیدی

برخیز و وفای خود نشان ده

در محضر ترک ، دم تکان ده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats