بالش آهسته نهد بر زیرم
تا بخندد به رخش انجیرم
زیپ شلوار مرا باز كند
وسط پای مرا ناز كند
به لب آهسته زند پستانم
تا ببیند كه چقدر می دانم
ذكر آهسته نهد بر در من
تا بلرزد همگی پیكر من
من زمین چنگ زنم از سر درد
او چو سردار كه مشغول نبرد
من همی داد زنم آهسته
او ذكر را بنهد تا دسته
اینچنین مرد مرا می باید
كه پس و پیش مرا دریابد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو