حالا دیگر ، همه ی حیوانات بجز موزز ، همان کلاغ سیاه اهلی که روی تیرک چوبی پشت در عقبی خوابیده بود ، آمده بودند . وقتی که میجر دید که همه ی آنها جای مناسبی برای خود پیدا کرده و راحت نشسته اند و با دقت منتظر شروع صحبت های او هستند ، گلویش را صاف کرد و شروع کرد :
« رفقا ، شما در باره ی خواب عجیبی که شب گذشته دیده ام ، شنیده اید . ولی بعدا به این خواب می پردازم . ابتدا چیز دیگری برای گفتن دارم . رفقا ، فکر نمی کنم بیش از چند ماه دیگر در بین شما باشم ، و قبل از مرگم ، احساس می کنم وظیفه دارم تجربیات و دانش فراوانی را که بدست آورده ام ، به شما منتقل کنم . من عمر درازی داشته ام ، من مدت زمان زیادی را برای اندیشیدن داشته ام . زمانی که تنها در آخورم دراز می کشیدم و فکر می کردم . به نظرم اکنون می توانم بگویم که به حقیقت زندگی روی زمین ، همچنین هر حیوانی که حالا زندگی می کند ، آگاهی دارم . این همان چیزی است که دوست دارم از آن برایتان سخن بگویم .
رفقای من ، حقیقت زندگی ما چیست ؟ بگذارید موضوع را بشکافیم . زندگی ما کوتاه ، و سرشار از سختی و فلاکت است . ما بدنیا می آییم ، غذایی بخور و نمیر به ما می دهند تا از گرسنگی نمیریم ، و هر کدام از ما که توانایی کار کردن داشته باشد ، مجبور است تا زمانی که توان دارد ، کار کند . و مهمتر اینکه هر زمان که نیروی کار مفیدمان به پایان رسید ، ما را به بیرحمانه ترین وجه ، سلاخی می کنند . هیچ حیوانی در انگلستان از یک سالگی به بعد ، رنگ خوشبختی و آسایش را نمی بیند . هیچ حیوانی در انگلستان ، آزاد نیست . زندگی یک حیوان ، صرفا فلاکت و بردگی است و این ، عین حقیقت است .
ولی آیا این ، حقیقت آفرینش است ؟ آیا این شرایط بخاطر این است که زمین هایمان آنقدر نامرغوب است که نمی تواند یک زندگی شایسته و آبرومند را برای ساکنین آن مهیا کند ؟ نه ، رفقا ، هزار بار نه ! انگلستان ، زمینی حاصلخیز و آب و هوایی خوب دارد . زمینی که استعداد تامین غذایی فراوان برای حیواناتی بسیار بیشتر از آنچه اکنون در آن ساکنند را دارد . فقط همین مزرعه ی ما می تواند یک دوجین اسب ، بیست گاو و صدها گوسفند را تامین کند ، به گونه ای که همه ی آنها در آسایش و سرفرازی زندگی کنند . چیزی که اکنون ، حتی در تصور ما نمی گنجد . پس چرا زندگی ما اینطور فلاکت بار است ؟ زیرا تقریبا همه ی دسترنج ما توسط آدمیزاد دزدیده می شود . آری رفقا ، این پاسخ همه ی دردهای ماست . همه چیز در یک کلمه خلاصه می شود : انسان . انسان ، تنها دشمن واقعی ماست . انسان را از صحنه حذف کنید ، و ریشه ی اصلی گرسنگی و بیگاری را برای همیشه ، نابود کنید .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو