۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

شعری از شهیاد قنبری


دل رویا گرفته چه کابوسی مگه نه ؟
نه خورجینی نه اسبی نه فانوسی مگه نه ؟
نه گلدسته نه محراب نه ناقوسی مگه نه ؟
بر این تخت شکنجه نه طاووسی مگه نه ؟
در این خواب بد بد من و تو خوب خوبیم
من و تو شرق و غربیم شمالیم و جنوبیم
چه تصویر غریبی همه بی سر مگه نه؟
یکی شده با زمین بال کفتر مگه نه؟
گل قالی سر دار پلاسیده مگه نه؟
سر چل گیس قصه تراشیده مگه نه؟
نترس از این سیاهی تو شبتابی مگه نه ؟
نترس از مرگ دریا خود آبی مگه نه ؟
هنوز دست تو تنها خود سازه مگه نه ؟
با تو جمعه ی دلگیر چه دلبازه مگه نه ؟
صدای تو بی پایان سرآغازه مگه نه ؟
خواب این شرم شرقی چقد نازه مگه نه ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats