بقا و یا از هم پاشیدگی یک رابطه به تک تک افرادی بستگی دارد که در آن رابطه قرار گرفته اند. شاید مسئله ای که در نظر یکی از طرفین به عنوان قاتل بالفطره رابطه قلمداد می شود، در نظر طرف مقابل چالش بزرگی به حساب نیاید.
مثلاً مبحث خیانت را در نظر بگیرید. اکثر روابط با خیانت نابود می شوند، اما با این حال روابطی هم وجود دارند که وقتی یکی از طرفین متوجه می شود شریک زندگی اش در خارج از رابطه به دنبال ارضای نیاز های خود می باشد، بیش از پیش به زندگی مشترک خود اهمیت می دهد و ارتباط آنها استحکام بیشتری پیدا کند.
چند روز پیش دختر خانمی در رادیو مشغول صحبت کردن بود؛ او می گفت بقای ارتباط آنها به این مطلب بستگی دارد که همسرش بتواند تمام سوال هایی که در مورد او پرسیده می شود را درست پاسخ دهد. شما را نمی دانم اما اگر من از همان ابتدا و پیش از ازدواج از شوهرم انتظار داشتم که تمام علایق و نیازهای مرا بداند، ارتباط ما در همان ابتدا نابود شده بود. اگر یک چنین انتظاراتی داشتم، زندگی مشترک ما برای 20 سال دوام پیدا نمی کرد.
اگر یکی از طرفین روز تولد و یا سالگرد خاصی را فراموش کند، باز هم احتمال از بین رفتن زندگی زناشویی وجود دارد. مسئله ای که حائز اهمیت می باشد طرز برخورد دو نفر در تمام روزهای سال است، نه یکی دو روز خاص در کل سال. همانطور که مشاهده می کنید دلایل از هم پاشیده شدن بنیان های خانوادگی متفاوت است و این امر مستقیماً به شخصیت و خصوصیات اخلاقی دو نفری که در ارتباط قرار گرفته اند، بستگی دارد. در برخی مواقع زمان وقوع اتفاقات هم مهم است.
یکی از بزرگترین قاتل های هر رابطه ای خیانت است. بسیاری از افراد در حال کشمکش و تقلا برای درک مقوله ی "خیانت" هستند. تلاش برای بازگرداندن اعتماد یکی از سخت ترین کارها در روابط است.
سوء استفاده و آزار و اذیت هم چیزی نیست که بتوان راحت از آن گذشت. هیچ کس نباید در معرض هیچ گونه آزار و اذیت فیزیکی، احساسی و یا اقتصادی قرار بگیرد. تنها پیشنهاد من به کسانی که مورد سوء استفاده قرار می گیرند خروج از ارتباط است، حتی اگر سوء استفاده ضمنی و موقتی باشد. آزار و اذیت های موقتی هم غیر قابل قبول هستند و به مرو زمان بد و بدتر می شوند. شما در صورتی می توانید به رابطه ادامه دهید که فرد رفتار خود را 100% ترک کرده باشد. بسیاری از افراد قول می دهند که کارهای غیر اخلاقی خود را کنار بگذارند، اما مطمئن باشید که باز هم آنرا تکرار می کنند؛ مگر اینکه شما یک موضع محکم گرفته و به شدت در مقابل آنها بایستید.
عدم توانایی در برقراری ارتباط کلامی و ناتوانی در مکالمه مناسب هم به عنوان یکی دیگر از قاتل های روابط به شمار می رود. بسیاری از زندگی های زناشویی به دلیل عدم وجود درک متقابل و عدم توانایی کافی در برقراری ارتباط کلامی سودمند از میان رفته اند. زوج ها باید یاد بگیرند که چگونه می توانند به حرف های یکدیگر گوش بدهند. با اتکا به این شیوه بسیاری از روابط خوب از خطر مرگ نجات پیدا خواهند کرد.
اعتماد در هر رابطه ای مهم است. اگر اعتمادی در کار نباشد زنده نگه داشتن ارتباط دشوار و تقریباً غیر ممکن است. خیانت، قمار، شرابخواری، اعتیاد، و تنگناهای اقتصادی همه و همه به عنوان دلایل محکمی برای اعتماد نکردن به شریک زندگی محسوب می شوند. زندگی مشترک معمولاً تنها به این دلیل دوام پیدا می کند که هر دو طرف به هم اعتماد داشته باشند، به راحتی از اشتباهات یکدیگر بگذرند، ببخشند و فراموش کنند. تا زمانیکه نتوانید گذشته ی خود را فراموش کنید، توانایی نگاه کردن به آینده را پیدا نمی کنید.
حسادت زمانی ایجاد می شود که یکی از طرفین همچنان با خواستگارهای قبلی ارتباط داشته باشد. همچنین زمانیکه پای "فرزند" به زندگی باز شود این حالت پدید می آید. در این شرایط زندگی خوب دو نفره گذشته از میان می رود. در برخی موارد نمی توان منبع ایجاد حسادت را از میان برد. شاید بتوانید ارتباط خود را با دوستان و یا خواستگارها کم کنید اما نمی توانید فرزندتان را از پنجره بیرون بیندازید. رفع حسادت بر می گردد به نحوه ایجاد ارتباط کلامی مناسب. طرفین باید مشکلات خود را با یکدیگر در میان بگذارند و در مورد آن با هم بحث کنند و دلایل ایجاد حسادت را تشخیص داده و با هم راه حلی برای برطرف کردن آن پیدا کنند.
معمولاً زیاد اتفاق می افتد که فضای رمانتیک و عاشقانه ی ابتدایی هر ارتباط قدرت تشخیص افراد را از آنها می گیرد. و به مثابه آن نمی توانند تشخیص صحیحی در مورد این مطلب که از زندگی و از شریکشان چه می خواهند داشته باشند. چه تعداد از خانم ها تن به ازدواج می دهند بدون اینکه در مورد این مسئله که بچه می خواهند یا نمی خواهند با همسرانشان صحبت می کنند. خیلی لازم است که طرفین رک و راست حرف های خود را به یکدیگر بزنند. زمانیکه جاه طلبی ها و بلند پروازی های یکی از افراد با دیگری همخوانی نداشته باشد و طرف دیگر انتظارات متفاوتی از زندگی داشته باشد آنوقت مشکلات بسیار زیاد دیگری هم پیدا می شوند. اینجاست که بازی شما در زمین دلخواه تبدیل به شرکت در بازی فاجعه آفرین زندگی می شود. زوجین می بایست به طور کامل صادق باشند: هم قبل از ازدواج و هم بعد از ازدواج؛ تا مطمئن شوند که کلیه ی آرزوها و خواسته هایشان برآورده می گردد.
مسائل مالی فشار بسیار زیادی را بر روابط وارد می آورند. برخی از زن و شوهرها به جای اینکه بنشینند و مشکلات پایه ای خود را حل نمایند تنها به دلیل مسائل و مشکلات مالی از هم جدا می شوند. تحقیقات آماری گویای این مطلب هستند که پس از جدایی مسائل مالی برای افراد اهمیت اولیه را ندارند. چند وقت پیش در یک برنامه تلویزیونی زوجی را نشان می دادند که مدت 15 سال نزد مادر و پدرشان زندگی کرده بودند تا نهایتاً موفق به خرید خانه شده بودند. به نظر من شرایط آنها طوری بوده که حتماً فشار زیادی را تحمل می کردند. این را هم باید اضافه کنم که آنها 3 فرزند داشتند و اولین بچه خیلی زود به دنیا آمد و به همین دلیل خانم ترک کار کرد مجبور به مراقبت از او شد. با خودم فکر می کردم که اگر کمی دیرتر صاحب فرزند می شدند و هر دو برای خرید خانه تلاش می کردند، بهتر نبود؟ با این وجود آنها حتی از این شرایط سخت هم به راحتی بیرون آمدند و به اهداف خود رسیدند. اما چند تا زوج را می شناسید که با این وضعیت موفق به حفظ رابطه ی زناشویی خود می شوند؟
شاید کمی عجیب باشد، اما تعداد بسیار زیادی از افراد متاهل هستند که احساس تنهایی می کنند به ویژه زمانی که همسرشان مجبور باشد ساعات زیادی را کار کند و دور از خانه باشد. اگر همسرشان پس از اتمام ساعات کاری به باشگاه، و یا خانه ی دوستان هم برود که فشار بیشتری بر روی طرف مقابل وارد می گردد. به هر حال باید تعادل میان مدت زمان کار، تنهایی، و با هم بودن برقرار باشد.
کمبود صمیمت باعث میشود که یکی از طرفین احساس کند دیگری او را به اندازه کافی نمی خواهد، دوستش ندارد و برایش بی ارزش است. حتی اگر زن و شوهر به جایی رسیده باشند که ارتباط جنسی هم نداشته باشند، هنوز راههای دیگری برای نجات رابطه وجود دارد. آنها می توانند کارهایی مثل بوسیدن، نوازش کردن، و در آغوش گرفتن را امتحان کنند. هنگامیکه صمیمت به طور کامل از میان می رود، طرفین احساس می کنند که طرف مقابل خواهان آنها نیست و به همین دلیل در جای دیگری به دنبال جبران این محبت می گردند.
بسیاری از افراد تصور می کنند که ارتباط زناشویی آنها زمانیکه تصور می کنند برای همسرشان خاص ترین فرد روی زمین نیستند تمام می شود. وقتی دو نفر وارد یک ارتباط جدی می شوند، تا حدی از فضای عاشقانه و رمانتیک ابتدای آشنایی کاسته می شود. دیگر خبری از دسته گل های رمانتیک، شام های دو نفره در بهترین رستوران ها، و گفتگوهای صمیمی پایان ناپذیر نخواهد بود. بچه هم که وارد رابطه می شود دیگر شرایط به طور کلی تغییر پیدا خواهد کرد. به همین دلیل به جای اینکه در این شرایط یکمرتبه روانه دادگاه خانوادگی شوید، سعی کنید مدت زمان بیشتری را در کنار هم سپری کنید و دوران خوش گذشته را باز آفرینی نمایید.
یکی دیگر از دلایل برهم خوردن ازدواج های چندین و چند ساله ازدواج بچه ها و رفتن آنها از خانه است. این زوج ها آنقدر زود صاحب فرزند شده اند که عمده وقت خود را بر روی بزرگ کردن بچه ها متمرکز نموده اند. زمانیکه بچه ها بزرگ شدند و خانه را ترک گفتند، زن و شوهر با هم احساس غریبگی می کنند، و نمی دانند که باید در کنار هم چه کاری انجام دهند. هنگامیکه بچه ها بزرگتر می شوند زوج ها باید سعی کنند که زمان بیشتری را در کنار هم بگذرانند، از با هم بودن لذت ببرند و زندگی دو نفره جدیدشان را امتحان کنند.
بی توجهی به خود هم می تواند یکی دیگر از دلایل بر هم خوردن روابط باشد به ویژه اگر فرد پیش از ازدواج خوش تیپ بوده باشد. بسیاری از افراد هستند که بعد از ازدواج بیش از اندازه احساس راحتی می کنند و هیچ تلاشی برای زیبا کردن خود نمی کنند.
این لیست مختصری بود از مسائلی که ممکن است اساس زندگی مشترک را بر هم بزنند. همانطور که افراد متفاوت هستند، زندگی های مشترک هم متفاوت هستند و اگر یکی از موارد ذکر شده در لیست بالا باعث بهم خوردن یک رابطه شود لزوماً دلیل برهم خوردن ارتباط دیگری هم نیست. بهترین راه برای نجات هر رابطه ای این است که دلیل مشکلات را پیدا کره و آنها را مرتفع سازید. البته شرط اول در این راه اراده و میل باطنی برای حل مشکل است.
برای نجات هر رابطه گفتگو و برقراری ارتباط کلامی مناسب ضروری است. اگر با تمام وجود بخواهید رابطه ی خود را حفظ کنید مطمئن باشید که می توانید این کار ا انجام دهید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو