از ازدواج را می توان دلایل عدیده ای دانست ، اما در این مقاله قصد داریم به ۴ مورد شایع آن بپردازیم . ● ادامه تحصیلات در سطوح عالی از موانع عمده ای که در سر راه ازدواج بسیاری از جوانان مطرح است،
ادامه تحصیلات در سطوح عالی است
. اینکه این موضوع اساسا بتواند به عنوان مانعی برای دانشجویی و فن آموزی رخ نماید ، در خور تامل و بررسی است، ولی به نظر می رسد که شاید بتوان با قدری تدبیر و چاره اندیشی با آن به طور شایسته کنار آمد. ازدواج به لحاظ گوناگون عاطفی، اخلاقی، روانی و نیز جسمی نیاز جدی انسان است و استعدادهای مختلف عقلی و عاطفی او در سایه ی پیمان زناشویی شکوفا شده و به بار می نشیند ، موقعیت و شخصیت اجتماعی فرد به طور کامل با ازدواج شکل می گیرد ، احساس مسوولیت و تعهد اجتماعی در پرتو تشکیل خانواده در وجود انسان بیدار شده و رشد می یابد. با این وصف عاقلانه نیست، انسانی خود را از این همه ی مواهب و فواید محروم سازد و به بهانه های مختلف از آن سر باز زند. البته اگر کسی بتواند با مراقبت کامل، خود را از هر گونه تحریکات جنسی به دور داشته و همه ی حواس و توجه خود را به سوی تحصیل دانش معطوف سازد ، شاید کناره گیری از ازدواج مشکل جدی برای او به بار نیاورد ، ولی شخصی که از چنین تسلطی بر افکار و احساسات خود برخوردار نیست، عواقب دوری گزیدن از ان برای او بسیار زیان بار و گاهی هم شکننده و غیر قابل جبران خواهد بود. و لذا می توان در صورت احساس نیاز به ازدواج و تمایل به ادامه تحصیلات تا سطوح عالی، این کار را با یکی از طرق زیر دنبال کرد و به هر دو خواسته جامه عمل پوشید : ▪ طولانی بودن دوران عقد. ▪ گنجاندن شرط موافقت و همکاری شوهر برای ادامه تحصیل در عقد ازدواج. ▪ کنترل و جلوگیری از داشتن فرزند برای مدتی با توافق دو طرف. ▪ کمک و مساعدت والدین دو طرف. و بالاخره در پیش گرفتن زندگی همراه با قناعت و ساده زیستی. ● نبود خواستگار دلخواه در سنین بالاترسخت گیری در انتخاب به سرحد وسواس می رسد و به تدریج نکاتی ریز و غیر قابل اعتنا جای مهمی را به خود اختصاص می دهد و دستیابی به همسر مطلوب به آرزویی تبدیل می شود که به آسانی قابل تحصیل نیست. دختر و پسر، در آغاز دوران بلوغ و مدتی پس از آن به جهت قوت غریزه و ضعف اندیشه ، بیشتر در پی اطفای غریزه اند و کمتر به تشکیل خانواده و زندگی مشترک و چگونه بودن آن می اندیشند و لذا به ندرت در این باره و در خصوص ویژگی ها و اوصاف شریک زندگی خود به تامل و محاسبه می پردازند. به تدریج هر چه از سن بلوغ فاصله بیشتر می شود و قوای عقلی و فکری تقویت می گردد این گونه مسایل نیز در کنار پاسخگویی به نیاز جنسی در دایره ی محاسبات و آینده نگری انسان وارد می شود. هر چه بر مقدار این فاصله افزوده شود این موضوع نیز با شدت بیشتری، فکر و حواس او را به خود مشغول می سازد. البته این کار در جای خود خوب، پسندیده و لازم است و شاید بر اساس همین حکمت است که ازدواج دختران ـ که به جهت زودرس بودن بلوغ آنان، معمولا در سنین کمتر از پسران به وقوع می پیوندد و آنها تا آن زمان هنوز تجربه ی کافی برای زندگی و معاشرت زناشویی نیاموخته اند و از سوی دیگر اختیار طلاق نیز، جز در موارد معین، بر اساس حکمت و مصلحت، به آنها داده نشده است ـ باید با اجازه و موافقت پدر و ولی صورت پذیرد ، تا سرنوشت آینده و زندگی آنان با دوراندیشی و احتیاط پدر، که از تجربه و احاطه بیشتری نسبت به مسایل زندگی و ضروریات و لوازم آن برخوردار است، تامین شود و با نزدیک نگری و ناپختگی و پیروی از هوس، دست خوش تزلزل و ناکامی نگردد- ولی گاهی در سنین بالاتر این قضیه به سرحد وسواس می رسد و به تدریج نکاتی ریز و غیر قابل اعتنا جای مهمی را در این مجموعه به خود اختصاص می دهد و از باب ((هر آنچه شرطش افزون گردد وجودش حاکم می شود)) به تدریج دستیابی به چنین همسر مطلوبی به آرزویی تبدیل می شود که به آسانی قابل تحصیل نیست و تجربه نشان داده است که چنین انسانهایی پس از افول غریزه و سستی آن و فروکش کردن عواطف و احساسات پاک جوانی و غالبا نرسیدن به خواسته ی واقعی خود ، احساس ناکامی و شکست کرده و خود را از قافله ی زندگی انسانی عقب مانده می یابند. این نکته را باید توجه داشت که انسانهای معمولی خالی از عیب و نقص نیستند. هنر زندگی کردن در این نیست که زن و شوهر از هر جهت موافق و مطلوب هم بوده و هیچ نارسایی در وجودشان نباشد ، بلکه هنر زندگی در این است که با سرپنجه ی تدبیر، صفا، محبت و ایثار، نقایص و کمبودهای جزیی و قابل اغماض در هر یک از طرفین پوشیده شده و تحت الشعاع صفات، ویژگیها و شرایط اصلی و اساسی قرار گرفته و از ان چشم پوشی شود. قران کریم می فرماید: ((هن لباس لکم و انتم لباس لهن)); آنان[ زنان] پوشش شمایند و شما نیز پوششی برای آنان هستید.(۱) همچنان که لباس عیب بدن را می پوشاند زن و مرد نیز باید ساتر و حجاب عیوب هم باشند. و با عیب پوشی نسبت به یکدیگر به توافق و تفاهم واقعی و در پرتو آن به عشق و محبت نسبت به هم دست یابند. ● گریز از مسئولیت پذیری خانواده ، بهترین میدان عمل و رو به رویی با دشواری ها و مسایل جدی حیات است . بسیاری از اینکه پذیرش ازدواج و اقدام به تشکیل خانواده، همراه با قبول مسوولیتی بزرگ، در اداره ی زندگی، رفت و آمدها، ارتباطات جدید ، خواسته های همسر و احیانا برخی نزدیکان او و در نهایت بچه داری و تربیت فرزند است در هراسند و این قضیه گاهی آن چنان در دیدگاه شان دشوار و سنگین جلوه می کند که برخی اساسا از آن منصرف شده و یا با نگرانی و اضطراب به سوی آن قدم می گذارند. ولی باید توجه داشت که تا انسان مستقیما وارد عرصه زندگی نشود و با مشکلات آن درگیر نشود ، نمی تواند از خامی به در آید و به موجودی مفید تبدیل شود . خانواده ، بهترین میدان عمل و روبه رویی با دشواری ها و مسایل جدی حیات است . به گفته یکی از نویسندگان بزرگ عرب: ((گاهی نبرد از ضروریات زندگی به شمار می رود، زیرا اگر نبرد به طور مطلق در زندگی وجود نداشته باشد ، روح آدمی سست و بی حال می گردد همان طور که جسمش در صورت کناره گیری از حرکات سنگین رفته رفته کم طاقت و بی مایه می شود.))
(۱) همان نویسنده می گوید: ((خانواده تنها نیاز روانی برای زن و مرد نیست بلکه برای آن که کودکان نیز بر پایه محکمی تربیت شوند کمال ضرورت را دارد. جوان نورسیده ایامی را با غرور و راحت طلبی می گذراند و گمان می کند که علاقه ای به تولید نسل ندارد. گاهی این گمان با مرفه بودن وضع اقتصادیش نیز تقویت می یابد ولی زمانی نمی گذرد که یک شکاف وسیع در وجود خود و در زندگیش می بیند. شکافی که جز با گریه و شیون کودک نمی توان آن را با چیز دیگری پر کرد. در اینجا از گذشته پشیمان شده و بسی تاسف می خورد ، که چرا عمر کوتاه خود را با تولید نسل جبران نکرد و فرزندی نیاورد تا وجود او را در طی قرنها امتداد دهد. ممکن است فرض کنیم که مرد برای خود اندیشه یا کاری بتراشد که با سرگرم شدن به آن، از این ندای باطنی منصرف گردد ، ولی زن چه؟ آیا می تواند بدون کودک زندگی سعادتمند و خوشی داشته باشد؟ کودک در واقع جزیی از وجود زن است و از عصاره ی جانش یعنی از خون و سپس از شیر که آن هم از خون اوست، تغذیه می کند. همچنین کودک جزیی از سازمان روانی وی می باشد ، به طوری که اگر فرزند نیاورد پیش خود احساس می کند که ناقص است.))
(۲) ● مسایل معیشتی برخی از بانوان بر این باورند که همسر آینده ی آنان باید از هم اکنون، آنچه لازمه ی یک زندگی کامل و پیشرفته است را دارا باشد، شغل مناسب، درآمد خوب، مسکن شخصی، اتومبیل و امثال آن. البته داشتن امکانات زندگی، خود یک امتیاز و نقطه ی مثبت است ولی آیا می توان آن را تا حدی که تصمیم به اصل ازدواج را خدشه دار کند ، مهم به حساب آورد؟ توجه زیاد به مادیات ، ازدواج را مشکل می کند. قرآن کریم پس از دستور به ازدواج می فرماید: ((ان ی***وا فقرا یغنهم الله من فضله ...)); اگر آنان ـ که باید ازدواج کنند ـ تنگ دست باشند ،خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز خواهد ساخت.
(۳) بسیاری از خانواده ها در آغاز زندگی، از امکانات کافی برخوردار نبودند ولی پس از مدتی به وضعیت معیشتی خوب و مطلوبی رسیده اند. همچنان که عکس آن نیز بسیار است. چه بسا خانواده های برخورداری که در اثر یک حادثه از همه چیز ساقط شدند و حتی به کمک و مساعدت دیگران نیازمند گردیدند. بنابراین نه دارندگان، تامینی برای تداوم این وضع دارند و نه دست تقدیر مهر نداری را برای همیشه بر جبین ناداران نقش زده است. اسحاق بن عمار می گوید: ((به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حدیثی را مردم نقل می کنند آیا درست است یا نه؟ که مردی به حضور پیامبر گرامی شرف یاب شد و از نیازمندی خود به آن حضرت شکایت کرد. رسول خدا(ص) او را به ازدواج فرمان داد. بار دیگر آمد همان دستور را شنید و تا سه بار این قضیه تکرار شد. امام صادق(ع) فرمودند: این گزارش درستی است. سپس فرمود: روزی با زنان و عیال است.))
(۴) روایات دیگری نیز به همین مضمون از اهل بیت عصمت علیهم السلام رسیده است.
(۵) البته مقصود از این سخنان این نیست که تنها ازدواج برای بهبود وضعیت معیشت کافی است و هر کس بدین کار اقدام کند به ضرورت، وضع معاشش رو به بهبود می گذارد ، بلکه مقصود این است که در زنجیره ی علل و اسباب روزی، این موضوع جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است.
ادامه تحصیلات در سطوح عالی است
. اینکه این موضوع اساسا بتواند به عنوان مانعی برای دانشجویی و فن آموزی رخ نماید ، در خور تامل و بررسی است، ولی به نظر می رسد که شاید بتوان با قدری تدبیر و چاره اندیشی با آن به طور شایسته کنار آمد. ازدواج به لحاظ گوناگون عاطفی، اخلاقی، روانی و نیز جسمی نیاز جدی انسان است و استعدادهای مختلف عقلی و عاطفی او در سایه ی پیمان زناشویی شکوفا شده و به بار می نشیند ، موقعیت و شخصیت اجتماعی فرد به طور کامل با ازدواج شکل می گیرد ، احساس مسوولیت و تعهد اجتماعی در پرتو تشکیل خانواده در وجود انسان بیدار شده و رشد می یابد. با این وصف عاقلانه نیست، انسانی خود را از این همه ی مواهب و فواید محروم سازد و به بهانه های مختلف از آن سر باز زند. البته اگر کسی بتواند با مراقبت کامل، خود را از هر گونه تحریکات جنسی به دور داشته و همه ی حواس و توجه خود را به سوی تحصیل دانش معطوف سازد ، شاید کناره گیری از ازدواج مشکل جدی برای او به بار نیاورد ، ولی شخصی که از چنین تسلطی بر افکار و احساسات خود برخوردار نیست، عواقب دوری گزیدن از ان برای او بسیار زیان بار و گاهی هم شکننده و غیر قابل جبران خواهد بود. و لذا می توان در صورت احساس نیاز به ازدواج و تمایل به ادامه تحصیلات تا سطوح عالی، این کار را با یکی از طرق زیر دنبال کرد و به هر دو خواسته جامه عمل پوشید : ▪ طولانی بودن دوران عقد. ▪ گنجاندن شرط موافقت و همکاری شوهر برای ادامه تحصیل در عقد ازدواج. ▪ کنترل و جلوگیری از داشتن فرزند برای مدتی با توافق دو طرف. ▪ کمک و مساعدت والدین دو طرف. و بالاخره در پیش گرفتن زندگی همراه با قناعت و ساده زیستی. ● نبود خواستگار دلخواه در سنین بالاترسخت گیری در انتخاب به سرحد وسواس می رسد و به تدریج نکاتی ریز و غیر قابل اعتنا جای مهمی را به خود اختصاص می دهد و دستیابی به همسر مطلوب به آرزویی تبدیل می شود که به آسانی قابل تحصیل نیست. دختر و پسر، در آغاز دوران بلوغ و مدتی پس از آن به جهت قوت غریزه و ضعف اندیشه ، بیشتر در پی اطفای غریزه اند و کمتر به تشکیل خانواده و زندگی مشترک و چگونه بودن آن می اندیشند و لذا به ندرت در این باره و در خصوص ویژگی ها و اوصاف شریک زندگی خود به تامل و محاسبه می پردازند. به تدریج هر چه از سن بلوغ فاصله بیشتر می شود و قوای عقلی و فکری تقویت می گردد این گونه مسایل نیز در کنار پاسخگویی به نیاز جنسی در دایره ی محاسبات و آینده نگری انسان وارد می شود. هر چه بر مقدار این فاصله افزوده شود این موضوع نیز با شدت بیشتری، فکر و حواس او را به خود مشغول می سازد. البته این کار در جای خود خوب، پسندیده و لازم است و شاید بر اساس همین حکمت است که ازدواج دختران ـ که به جهت زودرس بودن بلوغ آنان، معمولا در سنین کمتر از پسران به وقوع می پیوندد و آنها تا آن زمان هنوز تجربه ی کافی برای زندگی و معاشرت زناشویی نیاموخته اند و از سوی دیگر اختیار طلاق نیز، جز در موارد معین، بر اساس حکمت و مصلحت، به آنها داده نشده است ـ باید با اجازه و موافقت پدر و ولی صورت پذیرد ، تا سرنوشت آینده و زندگی آنان با دوراندیشی و احتیاط پدر، که از تجربه و احاطه بیشتری نسبت به مسایل زندگی و ضروریات و لوازم آن برخوردار است، تامین شود و با نزدیک نگری و ناپختگی و پیروی از هوس، دست خوش تزلزل و ناکامی نگردد- ولی گاهی در سنین بالاتر این قضیه به سرحد وسواس می رسد و به تدریج نکاتی ریز و غیر قابل اعتنا جای مهمی را در این مجموعه به خود اختصاص می دهد و از باب ((هر آنچه شرطش افزون گردد وجودش حاکم می شود)) به تدریج دستیابی به چنین همسر مطلوبی به آرزویی تبدیل می شود که به آسانی قابل تحصیل نیست و تجربه نشان داده است که چنین انسانهایی پس از افول غریزه و سستی آن و فروکش کردن عواطف و احساسات پاک جوانی و غالبا نرسیدن به خواسته ی واقعی خود ، احساس ناکامی و شکست کرده و خود را از قافله ی زندگی انسانی عقب مانده می یابند. این نکته را باید توجه داشت که انسانهای معمولی خالی از عیب و نقص نیستند. هنر زندگی کردن در این نیست که زن و شوهر از هر جهت موافق و مطلوب هم بوده و هیچ نارسایی در وجودشان نباشد ، بلکه هنر زندگی در این است که با سرپنجه ی تدبیر، صفا، محبت و ایثار، نقایص و کمبودهای جزیی و قابل اغماض در هر یک از طرفین پوشیده شده و تحت الشعاع صفات، ویژگیها و شرایط اصلی و اساسی قرار گرفته و از ان چشم پوشی شود. قران کریم می فرماید: ((هن لباس لکم و انتم لباس لهن)); آنان[ زنان] پوشش شمایند و شما نیز پوششی برای آنان هستید.(۱) همچنان که لباس عیب بدن را می پوشاند زن و مرد نیز باید ساتر و حجاب عیوب هم باشند. و با عیب پوشی نسبت به یکدیگر به توافق و تفاهم واقعی و در پرتو آن به عشق و محبت نسبت به هم دست یابند. ● گریز از مسئولیت پذیری خانواده ، بهترین میدان عمل و رو به رویی با دشواری ها و مسایل جدی حیات است . بسیاری از اینکه پذیرش ازدواج و اقدام به تشکیل خانواده، همراه با قبول مسوولیتی بزرگ، در اداره ی زندگی، رفت و آمدها، ارتباطات جدید ، خواسته های همسر و احیانا برخی نزدیکان او و در نهایت بچه داری و تربیت فرزند است در هراسند و این قضیه گاهی آن چنان در دیدگاه شان دشوار و سنگین جلوه می کند که برخی اساسا از آن منصرف شده و یا با نگرانی و اضطراب به سوی آن قدم می گذارند. ولی باید توجه داشت که تا انسان مستقیما وارد عرصه زندگی نشود و با مشکلات آن درگیر نشود ، نمی تواند از خامی به در آید و به موجودی مفید تبدیل شود . خانواده ، بهترین میدان عمل و روبه رویی با دشواری ها و مسایل جدی حیات است . به گفته یکی از نویسندگان بزرگ عرب: ((گاهی نبرد از ضروریات زندگی به شمار می رود، زیرا اگر نبرد به طور مطلق در زندگی وجود نداشته باشد ، روح آدمی سست و بی حال می گردد همان طور که جسمش در صورت کناره گیری از حرکات سنگین رفته رفته کم طاقت و بی مایه می شود.))
(۱) همان نویسنده می گوید: ((خانواده تنها نیاز روانی برای زن و مرد نیست بلکه برای آن که کودکان نیز بر پایه محکمی تربیت شوند کمال ضرورت را دارد. جوان نورسیده ایامی را با غرور و راحت طلبی می گذراند و گمان می کند که علاقه ای به تولید نسل ندارد. گاهی این گمان با مرفه بودن وضع اقتصادیش نیز تقویت می یابد ولی زمانی نمی گذرد که یک شکاف وسیع در وجود خود و در زندگیش می بیند. شکافی که جز با گریه و شیون کودک نمی توان آن را با چیز دیگری پر کرد. در اینجا از گذشته پشیمان شده و بسی تاسف می خورد ، که چرا عمر کوتاه خود را با تولید نسل جبران نکرد و فرزندی نیاورد تا وجود او را در طی قرنها امتداد دهد. ممکن است فرض کنیم که مرد برای خود اندیشه یا کاری بتراشد که با سرگرم شدن به آن، از این ندای باطنی منصرف گردد ، ولی زن چه؟ آیا می تواند بدون کودک زندگی سعادتمند و خوشی داشته باشد؟ کودک در واقع جزیی از وجود زن است و از عصاره ی جانش یعنی از خون و سپس از شیر که آن هم از خون اوست، تغذیه می کند. همچنین کودک جزیی از سازمان روانی وی می باشد ، به طوری که اگر فرزند نیاورد پیش خود احساس می کند که ناقص است.))
(۲) ● مسایل معیشتی برخی از بانوان بر این باورند که همسر آینده ی آنان باید از هم اکنون، آنچه لازمه ی یک زندگی کامل و پیشرفته است را دارا باشد، شغل مناسب، درآمد خوب، مسکن شخصی، اتومبیل و امثال آن. البته داشتن امکانات زندگی، خود یک امتیاز و نقطه ی مثبت است ولی آیا می توان آن را تا حدی که تصمیم به اصل ازدواج را خدشه دار کند ، مهم به حساب آورد؟ توجه زیاد به مادیات ، ازدواج را مشکل می کند. قرآن کریم پس از دستور به ازدواج می فرماید: ((ان ی***وا فقرا یغنهم الله من فضله ...)); اگر آنان ـ که باید ازدواج کنند ـ تنگ دست باشند ،خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز خواهد ساخت.
(۳) بسیاری از خانواده ها در آغاز زندگی، از امکانات کافی برخوردار نبودند ولی پس از مدتی به وضعیت معیشتی خوب و مطلوبی رسیده اند. همچنان که عکس آن نیز بسیار است. چه بسا خانواده های برخورداری که در اثر یک حادثه از همه چیز ساقط شدند و حتی به کمک و مساعدت دیگران نیازمند گردیدند. بنابراین نه دارندگان، تامینی برای تداوم این وضع دارند و نه دست تقدیر مهر نداری را برای همیشه بر جبین ناداران نقش زده است. اسحاق بن عمار می گوید: ((به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حدیثی را مردم نقل می کنند آیا درست است یا نه؟ که مردی به حضور پیامبر گرامی شرف یاب شد و از نیازمندی خود به آن حضرت شکایت کرد. رسول خدا(ص) او را به ازدواج فرمان داد. بار دیگر آمد همان دستور را شنید و تا سه بار این قضیه تکرار شد. امام صادق(ع) فرمودند: این گزارش درستی است. سپس فرمود: روزی با زنان و عیال است.))
(۴) روایات دیگری نیز به همین مضمون از اهل بیت عصمت علیهم السلام رسیده است.
(۵) البته مقصود از این سخنان این نیست که تنها ازدواج برای بهبود وضعیت معیشت کافی است و هر کس بدین کار اقدام کند به ضرورت، وضع معاشش رو به بهبود می گذارد ، بلکه مقصود این است که در زنجیره ی علل و اسباب روزی، این موضوع جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو