ترفیع

امروز ، پس از اینکه هفت ماه از تاریخ ترفیع قانونی من می گذره ،
بالاخره آقایون مراجع نظارتی ، اجازه دادند که ما ترفیع بگیریم .
بالاخره ، صلاحیت ما تایید شد .
بالاخره ، ما تا حدودی مسلمون شناخته شدیم .
ولی فقط تا حدودی .
بالاخره ما تا حدودی برای سازمان مفید دونسته شدیم .
بالاخره پس از هفت ماه کش و قوس ، و جنگ نابرابر و ناعادلانه ، تقریبا حق به حقدار رسید .
و اونایی که می خواستن که من برم و پیششون التماس کنم که تو رو خدا منو ببخشین ، تیرشون به سنگ خورد .
آخه بابا جون ، حسین حقگو نظر می کند به وجه الله .
اینا چیه
این ترفیع و این دم و دستگاه واسه من به اندازه ی یه دوزاری هم ارزش نداره .
یه زمانی ، حقوقی که می دادن برام ارزش داشت و برای نگهداشتنش تلاش می کردم .
اما دیگه واسه همینم تلاش نمی کنم .
من فقط کارمو می کنم
فقط تلاشمو می کنم
زندگیمو می کنم
و با اون چیزی هم که فکر کنم ناحقه ، مبارزه می کنم .
آره
بهرحال ترفیع گرفتم
یکی از همکارام بهم یه ربع سکه ی بهار آزادی داد .
سه نفر دیگه هم با هم یه پتوی دونفره ی گلبافت برام گرفتن .
یکی دیگه از همکارا هم امروز ترفیع گرفت ( البته چون این آقا کاملا مسلمون و مسجد برو و حرف گوش کن بود ، چند روز قبل از ترفیع قانونیش ، ترفیع گرفت )
منم ده هزار تومان به این همکارمون دادم .
بله دیگه
الان نه سال و هشت ماه از تاریخ استخدام من می گذره .