آبتين : نام پدر فريدون پادشاه پيشدادي
آتوسا : قدرت و توانمندي - دختر کورش وزن داريوش اول
آفر : آتش - ماه نهم سال شمسي
آفره دخت : دختر آتش - دختري که در ماه آذر به دنيا آمده است .
آذرنوش: شيرين و دل انگيز
آذين : زيور، طاق نصرة، تزئين ، آرايش
آراه : نام فرشته موکل روز بيست و يکم ازماه پنجم درآئين زردشت
آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، اميد
آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانيان - پهلوان کمانگير ايراني در لشگرمنوچهر
آرشام : بسيار قوي - پدر بزرگ داريوش بزرگ هخامنشي
آرمان : آرزو - خواهش - اميد
آرمين : آرام گرفتن - پسر کيقباد پادشاه پيشدادي
آرميتا: آرامش يافته ، کلمه اي زردشتي است
آريا فر: دارنده شکوه آريائي
آريا : آزاده نجيب - يکي از پادشاهان ماد - مهمترين نژاد هند و اروپائي
آريا مهر : دارنده مهر ايران - از سرداران داريوش سوم
آرين : سفيد پوست آريائي
آزاده : دلير و بي باک ، رها
آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق
آزرمدخت : يکي از ملکه هاي ساساني
آزيتا : آزاده
آناهيتا : الهه آب
آهو: شاهد ، معشوق، يکي از همسران فتحعلي شاه قاجار
آيدا : شاد، ماه - نام تذکمنب
اتسز : لاغر و استخواني - از پادشاهان خوارزم
اختر : ستاره ، علم ، درفش
ارد : خير وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت - نام چند تن از پادشاهان اشکاني
ارد شير : شير زيبا - اردشير بابکان بنيانگذار سلسله ساسانيان
اردوان : نام پادشاهان معروف اشکاني
ارژن : درختي با چوب بسيار سخت و محکم - نام کردي
ارژنگ : آرايش - کتاب ماني نقاش - ديوي که رستم در هفتخوان اورا کشت
ارسلان : شير، دلير و شجاع - نام پادشاه سلجوقي
ارغوان : نام درختي با گل و شکوفه هاي سرخ رنگ
ارمغان : هديه ، تحقه ، سوغات
ارنواز: نوازش شده اهورا - دختر جمشيد شاه پيشدادي
اروانه : نام گلي کوهي است - نامي کردي
استر : ستاره - بردارزاده مردخاي وزن خشايارشاه
اسفنديار : پاک آفريده شده - پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
اشکان : منسوب به اشک - بنيانگذار سلطنت پارتها
اشکبوس : پهلوان کوشاني که به کمک افراسياب آمد، اما به دست رستم کشته شد
افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکايت گذشتگان
افسون : سحر و جادو ، حيله و تزوير
افشين : با همت .
اميد : انتظار ، آرزو
انوش ( آنوشا ) : استوار و جاويد - دخترمهرداد ششم
انوشروان : دارنده لوح جاويدان - لفب خسرو اول پادشاه ساساني
اورنگ : عقل و کياست ، تخت پادشاهي
اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز
اوستا : نام کتاب آسماني زردشت
اهورا : صاحب ، فرمانرواي دانا
اياز : بزرگ و پاينده - نام غلام ترک سلطان محمود غزنوي
ايران : محل زندگي آريائيها
ايراندخت : دختر ايران
ايرج : ياري دهنده آريائيها - پسرفريدون ، پادشاه و پهلوان ايراني
ايزديار : کشي که خداوند يار اوست
بابک : پدر کوچک ، جد اردشير ، پسر ساسان
باپوک : کولاک ، نامي کردي
باربد : پرده دار ، موسيقي دان و نوازنده دربار خسرو پرويز
بارمان : لايق - نام سردار افراسياب
بامداد : پگاه ، سپيده دم - نام پدر مزدک
بامشاد : کسي که در سحرگاهان شاد است - نوازنده مشهور دربار ساسانيان
بانو : خانم ، ملکه ، لقب آناهيتا الهه نگهبان آب
بختيار : خوشبخت ، خوش اقبال - استاد رودکي در موسيقي
برانوش : مهندس رومي که پل شوشتر را در زمان شاپور ساساني
برديا : پسر کورش و برادر کمبوجيه
برزو : بلند قامت - پسر سهراب و نوه رستم دستان
برزويه : طبيب مشهور انوشيروان و مترجم کليله ودمنه از هندي به پهلوي
برزين : بلند و تنومند - ازپهلوانان ايران - نام پسر گرشاسب
برمک : از وزيران ساساني - نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
بزرگمهر : خورشيد بزرگ - نام وزير دانشمند انوشروان ساساني
بنفشه : گلي رنگارنگ و زينتي با عمر نسبتا طولاني
بوژان : رشد کرده - نامي کردي
بهار : شکوفه و گل - سه ماه اول سال شمسي
بهادر : شجاع
بهارک : بهار کوچولو
بهاره : بهاري
بهتاش : خوب ومانند
بهداد : نيک آفريده شده
بهرام : پيروز ، ايزد پيروزي درآئين زردشت ، لقب برخي از پادشاهان ساساني
بهديس : خوش رنگ ، خوشگل
بهرخ : زيبا چهره ، قشنگ
بهرنگ : خوش رنگ
بهروز : خوشبخت ، نيکبخت
بهزاد : نيک نژاد - مينياتوريست مشهور صفويان - نام اسب سياوش
بهشاد : خوشحال وشاد
بهمن : نيک انديش - برف انبوه که از کوه فرو ريزد - جانشين اسفنديار
بهناز : خوش ناز، باناز ، طناز
بهنام : نيک نام
بهنود : سلامت ، عافيت
بهنوش : کسي که نيک مينوشد
بيتا : بي همتا ، بي مانند
بيژن : ترانه خوان ، جنگجو - پسر گيو و دلداده منيژه
پارسا : پاکدامن ، زاهد
پاکان : پاکها - نامي کردي
پاکتن : نيکو چهر پاکيزه تن
پاکدخت : دختر پاک
پانته آ : همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هديه کردند امانپذيرفت
پدرام : آراسته ، نيکو ، شاد
پرتو : روشن ، تابش
پرشنگ : تابش ، آتشپاره
پرتو : روشن ، تابش ، فروغ
پرستو : پرنده مهاجر
پرويز : پيروز - لقب خسرو دوم ، پادشاه ساساني
پرديس : بهشت ، باغ و بستان
پرهام : ازاشخاص بسيار ثروتمند در زمان بهرام گور
پژمان : افسرده ، غمگين
پژوا : بيم و هراس
پرنيا : پارچه حرير
پشنگ : ميله آهني - نام پدرافراسياب
پروانه : حشره اي زيبا که خود را به شعله مي زند
پروين : ثريا ، ستارگان کوچک نزديک به هم
پري : فرشته ، جن ، همزاد
پريچهر : زيبا روي - نام زن جمشيد شاه
پريدخت : دختر پري ، همسر سام نريمان و مادر زال
پريسا : همچون پري
پرناز: پري ناز دار
پريوش : پري روي ، فرشته روي
پريا : کبوتر بال شکسته اي که به دنبال آشيانه مي گردد.
پوپک : هدهد
پوران : جانشين ، يادگار
پوراندخت : نام دختر خسروپرويز
پوريا : پهلوان محمد خوارزمي ملقب به پورياي ولي
پولاد : آهن سخت و کوبيده ، نام پهلوان ايراني زمان کيقباد
پويا : رونده و دونده - نامي کردي
پونه : گياهي خوش عطر و بو که در کنار جويها مي رويد.
پيام : الهام ، وحي ، پيغام
پيروز: کامياب ، فاتح ، نام چند نفر از پادشاهان ساساني
پيمان : عهد ، قول وقرار - عنوان اسامي مردان در فارسي دري
تابان : تابنده ، منور
تاباندخت : دختر تابناک
تاجي : تاجدار ، نام و عنواني در فارسي دري
تارا : ستاره
تاويار : آتشبان - نامي کردي
ترانه : زيبا و صاحب جمال ، سرود ، نغمه
تناز : نازنين ، با ناز و کرشمه - نامي کردي
توران : نام دختر خسروپرويز - سرزمين تور
توراندخت : دختري از توران
تورج : دلاور ، يکي از سه پسر فريدون شاه
تورتک : خروس صحرايي ، قرقاول
توفان : باد سخت
توژال : برف اندک - نامي کردي
تير داد : داده تير ، اشک دوم پادشاه اشکاني
تينا : گل ، نامي کردي
تينو : تشنه ، نامي کردي
خب ،
بازم اسمهای دیگه ای رو می دونین ؟
اسمهای محلی ؟
اگه اسمهای ایرونی و محلی رو میدونین که اینجا نیست ، توی بخش نظرات بنویسین .
آتوسا : قدرت و توانمندي - دختر کورش وزن داريوش اول
آفر : آتش - ماه نهم سال شمسي
آفره دخت : دختر آتش - دختري که در ماه آذر به دنيا آمده است .
آذرنوش: شيرين و دل انگيز
آذين : زيور، طاق نصرة، تزئين ، آرايش
آراه : نام فرشته موکل روز بيست و يکم ازماه پنجم درآئين زردشت
آرزو : کام ، مراد ، معشوق ، اميد
آرش: درخشان ، آفتاب ، جد بزرگ اشکانيان - پهلوان کمانگير ايراني در لشگرمنوچهر
آرشام : بسيار قوي - پدر بزرگ داريوش بزرگ هخامنشي
آرمان : آرزو - خواهش - اميد
آرمين : آرام گرفتن - پسر کيقباد پادشاه پيشدادي
آرميتا: آرامش يافته ، کلمه اي زردشتي است
آريا فر: دارنده شکوه آريائي
آريا : آزاده نجيب - يکي از پادشاهان ماد - مهمترين نژاد هند و اروپائي
آريا مهر : دارنده مهر ايران - از سرداران داريوش سوم
آرين : سفيد پوست آريائي
آزاده : دلير و بي باک ، رها
آزرم : شرم ، مهر ، محبت ، عشق
آزرمدخت : يکي از ملکه هاي ساساني
آزيتا : آزاده
آناهيتا : الهه آب
آهو: شاهد ، معشوق، يکي از همسران فتحعلي شاه قاجار
آيدا : شاد، ماه - نام تذکمنب
اتسز : لاغر و استخواني - از پادشاهان خوارزم
اختر : ستاره ، علم ، درفش
ارد : خير وبرکت ، فرشته نگهبان ثروت - نام چند تن از پادشاهان اشکاني
ارد شير : شير زيبا - اردشير بابکان بنيانگذار سلسله ساسانيان
اردوان : نام پادشاهان معروف اشکاني
ارژن : درختي با چوب بسيار سخت و محکم - نام کردي
ارژنگ : آرايش - کتاب ماني نقاش - ديوي که رستم در هفتخوان اورا کشت
ارسلان : شير، دلير و شجاع - نام پادشاه سلجوقي
ارغوان : نام درختي با گل و شکوفه هاي سرخ رنگ
ارمغان : هديه ، تحقه ، سوغات
ارنواز: نوازش شده اهورا - دختر جمشيد شاه پيشدادي
اروانه : نام گلي کوهي است - نامي کردي
استر : ستاره - بردارزاده مردخاي وزن خشايارشاه
اسفنديار : پاک آفريده شده - پسر گشتاسب که بدست رستم کشته شد
اشکان : منسوب به اشک - بنيانگذار سلطنت پارتها
اشکبوس : پهلوان کوشاني که به کمک افراسياب آمد، اما به دست رستم کشته شد
افسانه : داستان ، سرگذشت ، حکايت گذشتگان
افسون : سحر و جادو ، حيله و تزوير
افشين : با همت .
اميد : انتظار ، آرزو
انوش ( آنوشا ) : استوار و جاويد - دخترمهرداد ششم
انوشروان : دارنده لوح جاويدان - لفب خسرو اول پادشاه ساساني
اورنگ : عقل و کياست ، تخت پادشاهي
اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز
اوستا : نام کتاب آسماني زردشت
اهورا : صاحب ، فرمانرواي دانا
اياز : بزرگ و پاينده - نام غلام ترک سلطان محمود غزنوي
ايران : محل زندگي آريائيها
ايراندخت : دختر ايران
ايرج : ياري دهنده آريائيها - پسرفريدون ، پادشاه و پهلوان ايراني
ايزديار : کشي که خداوند يار اوست
بابک : پدر کوچک ، جد اردشير ، پسر ساسان
باپوک : کولاک ، نامي کردي
باربد : پرده دار ، موسيقي دان و نوازنده دربار خسرو پرويز
بارمان : لايق - نام سردار افراسياب
بامداد : پگاه ، سپيده دم - نام پدر مزدک
بامشاد : کسي که در سحرگاهان شاد است - نوازنده مشهور دربار ساسانيان
بانو : خانم ، ملکه ، لقب آناهيتا الهه نگهبان آب
بختيار : خوشبخت ، خوش اقبال - استاد رودکي در موسيقي
برانوش : مهندس رومي که پل شوشتر را در زمان شاپور ساساني
برديا : پسر کورش و برادر کمبوجيه
برزو : بلند قامت - پسر سهراب و نوه رستم دستان
برزويه : طبيب مشهور انوشيروان و مترجم کليله ودمنه از هندي به پهلوي
برزين : بلند و تنومند - ازپهلوانان ايران - نام پسر گرشاسب
برمک : از وزيران ساساني - نام اجداد و نگهبانان آتشکده بلخ
بزرگمهر : خورشيد بزرگ - نام وزير دانشمند انوشروان ساساني
بنفشه : گلي رنگارنگ و زينتي با عمر نسبتا طولاني
بوژان : رشد کرده - نامي کردي
بهار : شکوفه و گل - سه ماه اول سال شمسي
بهادر : شجاع
بهارک : بهار کوچولو
بهاره : بهاري
بهتاش : خوب ومانند
بهداد : نيک آفريده شده
بهرام : پيروز ، ايزد پيروزي درآئين زردشت ، لقب برخي از پادشاهان ساساني
بهديس : خوش رنگ ، خوشگل
بهرخ : زيبا چهره ، قشنگ
بهرنگ : خوش رنگ
بهروز : خوشبخت ، نيکبخت
بهزاد : نيک نژاد - مينياتوريست مشهور صفويان - نام اسب سياوش
بهشاد : خوشحال وشاد
بهمن : نيک انديش - برف انبوه که از کوه فرو ريزد - جانشين اسفنديار
بهناز : خوش ناز، باناز ، طناز
بهنام : نيک نام
بهنود : سلامت ، عافيت
بهنوش : کسي که نيک مينوشد
بيتا : بي همتا ، بي مانند
بيژن : ترانه خوان ، جنگجو - پسر گيو و دلداده منيژه
پارسا : پاکدامن ، زاهد
پاکان : پاکها - نامي کردي
پاکتن : نيکو چهر پاکيزه تن
پاکدخت : دختر پاک
پانته آ : همسر آرتاداس که مادها او را به کورش هديه کردند امانپذيرفت
پدرام : آراسته ، نيکو ، شاد
پرتو : روشن ، تابش
پرشنگ : تابش ، آتشپاره
پرتو : روشن ، تابش ، فروغ
پرستو : پرنده مهاجر
پرويز : پيروز - لقب خسرو دوم ، پادشاه ساساني
پرديس : بهشت ، باغ و بستان
پرهام : ازاشخاص بسيار ثروتمند در زمان بهرام گور
پژمان : افسرده ، غمگين
پژوا : بيم و هراس
پرنيا : پارچه حرير
پشنگ : ميله آهني - نام پدرافراسياب
پروانه : حشره اي زيبا که خود را به شعله مي زند
پروين : ثريا ، ستارگان کوچک نزديک به هم
پري : فرشته ، جن ، همزاد
پريچهر : زيبا روي - نام زن جمشيد شاه
پريدخت : دختر پري ، همسر سام نريمان و مادر زال
پريسا : همچون پري
پرناز: پري ناز دار
پريوش : پري روي ، فرشته روي
پريا : کبوتر بال شکسته اي که به دنبال آشيانه مي گردد.
پوپک : هدهد
پوران : جانشين ، يادگار
پوراندخت : نام دختر خسروپرويز
پوريا : پهلوان محمد خوارزمي ملقب به پورياي ولي
پولاد : آهن سخت و کوبيده ، نام پهلوان ايراني زمان کيقباد
پويا : رونده و دونده - نامي کردي
پونه : گياهي خوش عطر و بو که در کنار جويها مي رويد.
پيام : الهام ، وحي ، پيغام
پيروز: کامياب ، فاتح ، نام چند نفر از پادشاهان ساساني
پيمان : عهد ، قول وقرار - عنوان اسامي مردان در فارسي دري
تابان : تابنده ، منور
تاباندخت : دختر تابناک
تاجي : تاجدار ، نام و عنواني در فارسي دري
تارا : ستاره
تاويار : آتشبان - نامي کردي
ترانه : زيبا و صاحب جمال ، سرود ، نغمه
تناز : نازنين ، با ناز و کرشمه - نامي کردي
توران : نام دختر خسروپرويز - سرزمين تور
توراندخت : دختري از توران
تورج : دلاور ، يکي از سه پسر فريدون شاه
تورتک : خروس صحرايي ، قرقاول
توفان : باد سخت
توژال : برف اندک - نامي کردي
تير داد : داده تير ، اشک دوم پادشاه اشکاني
تينا : گل ، نامي کردي
تينو : تشنه ، نامي کردي
خب ،
بازم اسمهای دیگه ای رو می دونین ؟
اسمهای محلی ؟
اگه اسمهای ایرونی و محلی رو میدونین که اینجا نیست ، توی بخش نظرات بنویسین .
تی تی:شکوفه(اسم گیلانی)
پاسخ دادنحذفگیل آوا:یه چیزی تو مایه های گیل دتر
جالب بود مرسی...
اهورا نام خدا در دین زرتشته
پاسخ دادنحذفاسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفآرنگ، نام کوهی در اشکورات.
ارغش (ارگاش)، اسم تاريخی، از شاهان باستانی گيلان.
اسفار، اسم تاريخی، از سرداران.
اسفان، » »
اسوار، اسفار
اشاکيد، اسم تاريخی، از شاهان باستانی
اشتاد، اسم تاريخی.
افرا، از درختان چنگلی.
افراشته، شاعر معروف گيلکیسرا.
آلندا، اسم تاريخی، از شاهان باستانی.
امينا، امين (با تلفظ رايج در قديم)
انوز، اسم تاريخی، از فرمانروايان گيلان.
اُوجا، از درحتان، جواب و پاسخ.
اوخان، پژواک، انعکاس صدا.
ايجگره، فرياد.
ايلشام، اسم تاريخی، از سرداران.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفبازان، اسم تاريخی، از سرداران.
باو ، اسم تاريخی، سلسله باونديان مأخوذ از آن است.
باوند، اسم تاريخی، از شاهان باستانی.
بکران، از سرداران مرداويج زياری.
بنجاسپ، از سرداران.
بُندار، از سرداران. نام شاعر معروف.
بويه، پدر موسس سلسله البويه.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفپادوسبان، اسم تاريخی. سلسله پادوسبانان منسوب به آن است.
پاموج، راهپيما. همپا.
پشنگ، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
پليام (پليم)، گياهی که در اطراف رشت «شوند» گويند.
پورديل، آدم با دل و جرأت.
پورگيل، اسم تاريخی، از سرداران.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفتالجين، اسم تاريخی، از سرداران.
تام، آرام، ساکت.
تجاسب، از فرمانروايان. سلسله تجاسپی مأخوذ از ان است.
تکيدار، اسم تاريخی، از سرداران.
توکا، پرندهای از انواع کاکلیها.
توکالی، قله کوه.
تيدا، اسم تاريخی، از سرداران.
تيرمَزَن، اسم تاريخی.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفجانگول، بدنی که چون گل است.
جستان، اسم تاريخی، سلسله جستانيان مأخوذ از ان است.
جوانگول، گل شاداب، جوانی که چون گل است.
جيمرو، سرخرو. آتشينرخ. [جيم در لغت يعنی جرقه و اخگر آتش.]
جيگلی، فرياد. [ژِگِله، در گويش بيهپيشی به معنی جيغ است.]
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفچارخو، از پرندهگانی که کنار نيزار زندهگی میکنند.
چيران، اسم مکان
چيکا، پرندهای است.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفخُجيران، خوبها.
خورزاد، اسم تاريخی، از شاهان پادوسبانی.
خورکيا، اسم تاريخی، از شاهان کيايی.
خورگام، اسم مکان.
خوندش، پژواک، انعکاس صدا. [بايد از مصدر خؤندن (خواندن) باشد. خؤندهگی: آواز]
خيلو، اسم تاريخی.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفدابو، اسم تاريخی، سلسله دابوان يا دابويه مأخوذ از آن است.
دابويه، اسم تاريخی، پسر گاوباره از شاهان باستانی گيلان.
داتا، از شاهان باستانی، معاصر کورش کبير.
داره، داس مخصوص درو برنج، سلاح هميشهگی دهقانان شمال.
دامون، جنگل
دردان، اسم تاريخی، از سرداران.
دُرفک، يکی از بلندترين کوههای گيلان.
دفراز، تکيهگاه.
دکيه، اسم تاريخی.
دلفک، درفک
دوباج، اسم تاريخی. از فرمانروايان گيلان.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفرشاموج، اسم تاريخی، از سرداران.
روخان، رودخانه.
روزمان، اسم تاريخی، از سرداران.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفزربين، سرو کوهی.
زرمان، اسم تاريخی، از سرداران.
زرهوا، » »
زريزاد، » »
زمانا، زمان (با تلفظ رايج در قديم) [البته معادل گيلکی زمان، زمات يا زِمِت است که هنوز هم مورد استفاده قرار میگيرد.]
زهار، فرياد
زيار، اسم تاريخی، نام سلسله آلزيار مأخوذ از آن است.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفسالوک، اسم تاريخی، از فرمانروايان.
سرخاب، » »
سليم، از پرندهگان.
سوخرا، اسم تاريخی.
سورخانی، نام رودخانهای بين گيلان و مازندران.
سوريل، اسم تاريخی، از سرداران.
سيالَک، پرسياوشان، گياه دارويی.
سياهگيل، اسم تاريخی.
سيلاک، بارندهگی زياد.
ژيوير، فرياد.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفشاهميران، اسم تاريخی.
شراگيم، اسم تاريخی.
شرفشاه، شاعر عارف و گيلکیسرای قرن هشتم هجری.
شرمزن، اسم تاريخی.
شروين، اسم تاريخی.
شيراسفار، اسم تاريخی، از سرداران.
شيراسوار، ="شيراسفار.
شيرديل، شجاع با دل شير.
شيرزيل، اسم تاريخی، قرن چهارم هجری.
شيرَج، اسم تاريخیع از سلسله کاکوان.
شيرود، نام رودی در تنکابن، اسم مکان.
شيرويه، اسم تاريخی.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذففاراب، اسم مکان، يکی از بلوک عمارلو.
فرخان، اسم تاريخی.
فرشوازگر، اسم تاريخی، لقب گيلبنگيلانشاه.
فولوق، يک گل آتش.
فيروزان، اسم تاريخی، از فرمانروايان گيلان.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفقارن، اسم تاريخی، از ملوک باستانی شمال.
قاينا، قانع، متقاعد.
قهران، اسم تاريخی.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفکادوس، اسم تاريخی، از اقوام باستانی گيلان.
کارکيا، اسم تاريخی، از القاب سلسله کيايی. [کي، به معنی بزرگ و فرمانروا بود، کارکيا اضافه مقلوب به معنی کارفرما است که بعدها در گيلان به جای شاه بهکار میرفته است.]
کارن، قارن.
کاسک، اسم تاريخی.
کاکو، اسم تاريخی، سلسله کاکوان يا کاکويه مأخوذ از آن است. اسم کوهی در اطراف سياهکل.
کاکوان، اسم تاريخی، سلسله کاکوان.
کاکوشاه، اسم تاريخی.
کاکوی (کاکويه)، اسم تاريخی از سلسله کاکوان.
کاکی، اسم تاريخی، از سرداران، پدر ماکان.
کالنجار، اسم تاريخی، نام غريبشاه معروف.
کالی، از شاهان.
کاليجار، از القاب آل بويه.
کامرو، اسم تاريخی، از بزرگان قرن پنجم هجری.
کردويه، اسم تاريخی، از سرداران.
کوبار، باران کوه.
کورتکين، اسم تاريخی، از سرداران.
کورموش، » »
کوشيار، اسم تاريخی، کوشيار ديلمی، منجم معروف و صاحب آوزاه گيلانی.
کوشيج، اسم تاريخی، نام سلسله.
کوکبان، اسم تاريخی، از سرداران.
کيا، اسم تاريخی، نام سلسله کيايی مأخوذ از اميرکيا است. [رجوع کنيد به کارکيا]
کياشر، اسم تاريخی، از امرای موشايی يا کوشيج.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفگشتام، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
گورگيل، اسم تاريخی، پسر گيلانشاه.
گوریگير، اسم تاريخی.
گوکيان، اسم تاريخی، از ديالمه.
گولاز، افتخار، مباهات.
گيل، قوم گيل.
گيلاک، گيلک
گيلانشاه، اسم تاريخی، از شاهان باستانی.
گيلداد، اسم تاريخی.
گيلو، گيل
گيليده، اسم تاريخی، پدر بويه.
گيلهلو، گیل.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفلاهيج، نام لاهيجان مأخوذ از آن است.
لياشير، اسم تاريخی، از سرداران.
ليشا، اسم تاريخی، از سرداران.
ليشام، اسم تاريخی، قرن سوم هجری.
ليما، اسم کوهی در حوزه تنکابن.
لونک، اسم مکان، اسم آبشار (نيمه راه سياهکل-ديلمان) [البته نام درست اين آبشار، نه لونک فارسیشده! بلکه لونِیْ Loney میباشد]
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفماز، نام کوهی ميان گيلان و مازندران.
مازيار، اسم تاريخی، سردار معروف و ملی.
ماکان، اسم تاريخی، سردار معروف.
ماکرد، اسم تاريخی.
ماناد، اسم تاريخی، پسر جستان از سلسله جستانيان.
ماناذر، اسم تاريخی.
ماندار، اسم تاريخی، از سرداران.
مرتيا، اسم تاريخی، از سرداران.
مرداويج، اسم تاريخی، از شاهان زياری.
مرزبان، اسم تاريخی، از شاهان باستانی گيلان [در واقع تمام مناطق گيلکنشين، چه گيلان و چه مازندران]
مشيز، اسم تاريخی، از سرداران.
موتا، از شاهان باستانی گيلان. [سردار سپاه ديلم در مواجهه با هجوم اعراب به سرزمين کاسپیه، که گرچه در آن جنگ کشته شد، اما عراب نيز موفق به فتح سرزمين گيلکان نشدند.]
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفنسپر، از انواع پرندهگان جنگلی خوشآواز
نوبوله، ساقه جوان درخت.
نودار، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
نومود، برازنده، درخور، جلوه.
نيما، نام کوهی در شمال (يوش مازندران)، نام کوچک علی اسفندياری (نيما يوشيج) [«نيما يوشيج» نمامی کاملا گِلِکی است. نيم، نام کوهی است در مازندران و يوش نيز نام محل تولد نيما است که با پسوند نسبت «يج» به «يوشيج» (در فارسی: اهل يوشيج) تبديل شده است.]
نيماکه، بزرگ و ريشسفيد. [نيماکه، در گويش بيهپيش، شريک و مورد تعاون نيز معنی میدهد. نيماکهگی: تعاون. شرکت.]
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفوالای، تلاطم.
وردان، اسم تاريخی، از سرداران.
ورنا، نام باستانی و کهن گيلان. [در اوستا از سرزمين کاسپی بدين نام ياد شده است.]
وشمگير، از شاهان زياری. [صورت گيلکی اصيل اين اسم وُشومگير است. وُشوم، همان بلدرچين فارسی است. وشومگير، پادشاه معروف آل زيار علاقه فراوانی به شکار اين پرنده داشت.]
ولکين، اسم تاريخی.
ونداد، »
ونداسفان، »
وهادان، »
وَهرَز، اسم تاريخی، فاتح يمن در زمان انوشيروان.
وهسودان، از شاهان سلسله جستانی.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفهروسندان، اسم تاريخی، از سلسله پادوسبانان.
هزارَسف، اسم تاريخی. [شباهت زيادی با هزاراسپ (دارنده هزاراسب)، لقب ضحاک دارد]
هوسم، اسم مکان، نام قديم رودسر.
اسامی پسرانه گیلکی
پاسخ دادنحذفياور، کمک و همراه در امر کشت و زرع و هر کار ديگر.
ياجين، دندانههای اره و داس.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفآبچين، کاغذهای شفاف و بسيار نازک رنگی.
اَرسو، اشک (غم و شادی)
آکوله، از انواع برنج.
اليزه، اسم مکان، محلی در رودبار.
آمله، دختر اشتاد ديلمی که بنای شهر آمل منسوب به اوست.
آموج، آموخته، خوگرفته.
آمولای، پروانه.
انگاره، تهيه و تدارک.
اياز، شبنم.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفبرفانک، پرندهای از انواع سهره.
برفانو، برفانک
برفين، برفانک
بیبی، کرم ابريشم.
بينه، گياه معطر، نعنا.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفپاپلی، پروانه.
پامچال، گل معروف.
پَرزَه، آهو.
پورسو، پرنور.
پيتونَک، پونه، گياه معطر.
پيندِره، گياه دارويی، پنيرک.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفتاگيره، از سبزیهای صحرايی و خورشتی.
تال، از گیاهان شبيه به نیلوفر.
تاله، هوس، ميل.
تايه، ابريشم تابيده.
ترمی، مه
تلايه، صبح خيلی زود.
تورنگ، قرقاول.
تونْگْ، النگو، از انواع درختان شمال.
تونگوله (تونگولی)، تلنگر.
تیتی، گل، شکوفه.
تیشين (تیشينا)، مال تو.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفچاپلا، کف زدن از روی شادمانی.
چرين، از پرندهگان.
چمپا، از انواع برنج، خوشبو.
چولی، چکاوک.
چيره، چهره، رخسار.
چيری، از انواع سهره.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفخوجير، خوب.
خورتاو، مشرق، زمين رو به آفتاب.
خورتو، »
خورته، »
خوریسو، اسم تاريخی، خواهر اميره ساسان گسکری فرمانروای گيلان. معشوقه و همسر شرفشاه دولايی، شاعر گيلکیسرای قرن 8 ه.ق. نور و اشعه خورشيد.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفدوجين (دوجينا)، دستچين، انتخاب. [الف پايانی دوجين، به احتمال زياد پسوند نسبت است. «ا» يکی از پسوندهای معروف نسبت در گيلکی است.]
ديلزنش، مطابق ميل و دلخواه.
ديلسوج، دلسوز
ديلسوجه، »
ديلمای، زن ديلمانی.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفراپا، منتظر.
رافا، »
راکه، چوب نازک و قابل انعطاف، ترکه.
رمش، پرچين اطراف مزارع و باغها.
روجا، ستاره.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفزرج، کبک.
زرکا، از انواع مرغان آبی.
زفه، جوانه درختان.
زيبه، از پرندهگان.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفساره، ستاره.
سِچومه، سياهچشم.
سَلَمبار، چشمهای گوارا در اشکورات.
سوجان، سوزان.
سونه، توت وحشی.
سيتکا، مرغ مينا.
سيتی، سار.
سیده، اسم تاريخی، زن فخرالدوله بويهای و خواهر شهرياربن قارن.
سيکيه، از پرندهگان صحرايی.
سيمبر، ميدان دلگشا و مصفا.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفشامار، ملکه، بهترين مادر.
شاناز، اسم تاريخی، شاهزاده خانمی از آلبويه.
شرويندخت، اسم تاريخی.
شوروم، مه صبحگاهی.
شوماهان، اسم تاريخی.
شیشک، ستاره پروين.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذففازومّا، نوعی رقص، حرکات زيبای پيش از کشتی گيلهمردی.
فرنگ، سنجاقک.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفکاس مار، مادر (دختر) زاغ چشم.
کاکوله، از پرندهگان.
کرماج، نوعی گل پامچال که در اطراف درفک میرويد.
کياتاج، از اسماء تاريخی.
کیشين (کیشينا)، مال که؟
کيشيم، از مرغان دريايی.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفگولچيره، گلچهره.
گولناز، نوعی گل، گلی که نازنين و زيباست.
گِئسه، گيسو.
گِئشه، عروس. [عروسک نيز]
گيلا، مخفف گيلان، گيل (دختر)
گيلار، از انواع مرغان دريايی.
گيلان، گيلان
گيلانتاج، تاج سر گيلان.
گيلاندخت، دختر گيلان.
گيلسو (گيلیسو)، روشنايی گيل (دختر)
گيلی، دختر گيلک.
گيليار (گيلیيار)، يار گيل، همسر گيل.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفليجار، نيزار، محل رويش نی.
ليرو، گلی زردرنگ با ساقه بلند و بسيار معطر (اشکورات)
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفمارخو، دوستدار مادر، متکی به مادر.
ماسو، روشنايی ماه.
مانگهديم، ماهرو، ماهرخ
مرجانی، گل مريم.
مرخه، دانهها و مهرههای رنگی و تزيينی.
مريمگوله، گل مريم.
منگهتاو، مهتاب.
مورجانه، جوانه.
مورواری، مرواريد.
ميجام، اسم تاريخی، زن ماکان (به روايت ابناسفنديار)
ميجان، جان من.
ميجنک، مژگان.
ميجی، مژگان.
ميشيم، بنفشه وحشی.
مليجه، گنجشک.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفنأجه، آرزو.
نازِگول، نازگل
نسا (نسو)، جنگل هميشه سايه، سمت رو به سايه. [Nasaa يا Nasum در لغت به معنی جهت جغرافيايی حنوب میباشد.]
نوشْکْ، از پرندهگان کناره مرداب و نيزار.
نيلو، اسم مکان، اشکورات.
نيناکی، مردمک چشم.
نينای، عروسک.
اسامی دخترانه گیلکی
پاسخ دادنحذفوارنبو، از گياهان معطر و دارويی، بادرنگبويه.
وارش، باران.
واهيلا، بیقرار، بیتاب، رسوا.
وسمار، مادر (دختر) بس است. آخرين دختر باشد.
ووشه، خوشه.
وزگه، جوانه.
هَرای، گريه، فغان.
هيلَک، تکمههای فلزی که زنها به پيراهن خود میدوزند.
ياکند، اسم تاريخی، دختر فرخان کوچک (به روايت ابن اسفنديار)
يالمَند، تيرکمان، قوس قزح.