۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

پرومته

مشعل پرومته را در دست دارم و با آن ،
همچون قهرمانان المپ به هرسو می تازم
و آتش در خیمه های سیاه ـ سی و سه خیمه سیاه ـ می افکنم ،
و دامن چادر سیاه شب را می سوزانم .
و آتش در دامنه یخ بسته ،
قله های برف گرفته ،
و رودهای فسرده می افکنم .
و دارم چه می کنم ؟
دنیا را به آتش می افکنم .
زمین را گوی مشتعلی چون خورشید می کنم.
جهانی از آتش می سازم ، از آتش ابراهیم ،
آتشی که بر او ، همه گل سرخ شد .
کوهستان ارناس دیگر جای ماندن نیست .
ای زئوس ، دیگر فرصتی نمانده است.
از این سرزمین کوچ کن !



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats