۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

هر کس نزد خود 1



 قسمت سوم
کتاب « نادره »



پس از خاتمه ی شب نشینی ، میرزا مهدی از منزل حاجی قاسم بیرون آمده ، با درشکه به منزل یکی از دوستان رفته ، بدون اتلاف وقت و در کمال فراغت مشغول استراحت شد . زیرا او از جمله اشخاصی بود که خود را با افکار و مالیخولیای طولانی خسته نمی کنند . فکرهاشان عملی ، افکارشان ساده ، خیالاتشان منطقی بوده ، کارهایشان قبل از وقت سنجیده و نتایج عملیاتشان پیش از اقدام و شروع ، پیش بینی می شود .
او راجع به تصمیمات شب نشینی نیز بر طبق اخلاق خود رفتار نمود . زیرا می دانست که شرکت و وصلت با حاجی عبدالصمد و حاجی قاسم نفوذ و اعتبار تجارتی او و برادرانش را بیش از پیش زیادتر و محکم تر خواهد نمود . فهمیده بود که فقط به این وسیله مطالبات سوخته وصول خواهد شد . مطمئن بود که با سرمایه مشترک از احتکار ارزاق ، استفاده هنگفتی تحصیل خواهد کرد و نیز می دانست که پسرش آقا داداش از داشتن عروس متمول خرسند خواهد بود . بنابراین فکری باقی نمانده بود که در اطرفا آن ، وقت خود را تلف نماید . فقط لازم بود هرچه زودتر به اصفهان برگشته به عملی کردن تصمیمات خود شروع کند .
اما منزل حاجی عبدالصمد پر دور نبود . او در خانه جمشید خان عضو وزارت خارجه منزل کرده بود که مانند منزل حاجی قاسم در خیابان چراغ برق بود . بنابراین با وجود خستگی و غلبه ی خواب و جثه ی فربه ، پیاده راه افتاد و بعد از ده دقیقه به مقصد رسیده ، وارد اتاق شده ، سیگاری آتش زده ، روی تخت خواب دراز کشید . ولی نتوانست قبل از بررسی تصمیمات متخذه در شب نشینی به خواب رود . افکار گوناگونی در مغزش پیدان و محو می شد و این وضع آنقدر ادامه یافت تا زمانی که توانست افکار خود را کنترل نموده و مستقیما به تجزیه و تحلیل صحبت های انجام شده در شب نشینی بپردازد .
تاسیس شرکت تجارتی آن هم با این سرمایه کار بزرگیست . هر کار بزرگ هم سرمایه و وسایل بزرگ لازم دارد . اروپایی ها و آمریکایی ها فقط به خاطر چنین سرمایه های بزرگ و مشترکی است که به چنین ترقیاتی نائل شده اند . ما هم امتحان می کنیم . چند تومانی به این کار تخصیص می دهیم . شاید خدا خواست کار را از پیش بردیم . اما مساله ی وصلت کار مشکلی است . تصور نمی کنم نادره با آن خیالات بالا بلندش ، داماد ندیده و نشناخته را بپذیرد . هرچند احمد آقا فرنگی مآب و تحصیل کرده و متجدد است . اما بدبختانه چهل سال دارد . اگر او یک نفر جوان 25 ساله بود ، کار بسیار سهل و آسان می شد . نه خیر ، این دفعه دیگر نباید به او اجازه داده شود به بهانه های مختلف نامزد تحصیل کرده و متمول را رد کند . باید از حقوق پدری استفاده کرد و به قبول چنین ازدواجی مجبورش ساخت . میرزا مهدی خوب می گفت . دخترهای متجدد اول کار ، مشکل پسند و بلند پرواز می شوند ولی با مرور زمان و به تدریج مانوس شده ، رام می گردند . بلی نادره هم بعد از چندی رام شده ، احمد آقا را دوست خواهد داشت . من که قضیه ی تاهل خود را فراموش نکرده ام . همین دو سال قبل ، مگر من در خصوص مه جبین همین ملاحظات را نداشتم ؟ مگر از عشق و محبت او نسبت به خودم مظنون نبودم ؟ حالا چه شده است ؟ مگر او حالا مرا دوست ندارد ؟ مگر او از من ناراضی است ؟ هرچند ما بین من و احمد آقا توفیر زیاد است . من چیز دیگرم ، او چیز دیگر . من می توانم قلب زن ها را به آسانی به طرف خود مایل کنم ، ولی گمان نمی کنم احمد آقا مهارت مرا داشته باشد . در هر صورت باید قبلا نادره را حاضر کرد . خوب یادم آمد . بهتر است همین فردا ایران خانم را ببینم و او را وادار کنم به واسطه ی مکتوب ، نادره را تشویق و ترغیب نماید . حتما نادره حرف او را رد نخواهد کرد . حالا دیگر اشکالی در بین نخواهد بود . خوب پیدا کردم . تدبیری بهتر از این نمی شود .
به این منوال حاجی عظیم الجثه ، ساده لوح ، به هوش و ذکاورت خود آفرین ها گفته ، پتوی تابستانی را به سر کشیده ، به خواب عمیقی فرو رفته و به زودی خرناس سامعه خراش او بلند می شود .
اما حاجی قاسم بیشتر از همه از پیش آمد غیرمترقبه ی فوق الذکر خرسند بود . زیرا برای رسیدن به مقاصد سودآورش وسیله ی مناسبی فراهم شده بود که با استفاده از آن می توانست ، از قحطی آینده منافع بزرگی عاید خود سازد .
یعنی آذوقه موجود در مرکز و شهرهای بزرگ دیگر را در انبارهای خود تمرکز داده ، به این وسیله بازار غله را به انحصار خود در آوردهو با میل خود به هر قیمتی که بخواهد به فروش برساند . گذشته از آن وصول طلب مهم ، همراه با تصرف قریه ی احمد آقا هم برای این حاجی گوژپشت ارزش فراوانی داشت . مضافا این که قوم و خویشی با فامیل احمد آقا نیز به همه ی این موفقیت ها اضافه می شد و به همین جهت وقتی که حاجی مزبور همه این ها را روی هم حساب می کرد و ارزش آن را می سنجید ، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید . بنابراین لازم بود هرچه زودتر موضوع وصلت دختر و پسر خود را حلاجی نموده و ببیند بهتر است کدامیک از دخترها را به نامزدی پسر میرزا مهدی در آورده و کدامیک از پسرها را نامزد ازدواج با دختر احمد آقا و داشتن چنین عروس خوشگلی بنماید .
البته جلب رضایت مادرها هم در این میان کار چندان ساده ای نبود . بنابراین باید قبلا برای هر یک از آنها دلایل و بهانه های قانع کننده و قابل قبولی پیدا کند . عجالتا هر چه فکر می کرد جز طفره رفتن راه حل دیگری به عقلش نمی رسید . از این رو پیش خود گفت :


حتما میرزا علمدار در این فاصله ، اندرون را از این ماجرا مطلع ساخته و بنابراین اگر من خود م را به آن ها نشان بدهم ، به آسانی دست بردار نخواهند بود . ضمن این که شب جمعه هم هست و در چنین شرایطی صلاح در این است که امشب را نزد کلثوم گذرانده و فردا با فراغت خاطر برای این مساله راه حل مناسبی بیندیشم . علی الخصوص که در حمام انسان بهتر از سایر جاها می تواند فکر کند .
خدا مخترع حمام را رحمت کند . چه خوب فکر کرده است ، انسان چه قدر از آب گرم لذت می برد ؟ چه جای خلوت و راحتی است ، برای فکر کردن ! چه کار خوبیست مشت و مال ؟ واقعا قدیمی ها خوب گفته اند که بهترین چیزهای دنبا عبارت است از پول ، زن جوان و خوشگل و حمام گرم . شکر می کنم خدا را که هر سه را به حد وفور به این بنده گنه کار ارزانی داشته است .
خلاصه دامنه ی خیالات حاجی قاسم وقتی به انتها رسید که کوچه های کج و معوج سنگلج را پیموده ، پشت آب انبار معیر به منزل زوجه و محبوبه ی جوانش کلثوم خانم رسیده بود . قبل از در زدن به یادش آمد که بهتر است وقت را هم داشته باشد . لذا ساعت جیبی نقره ای خود را از توی جلد ترمه ی آن بیرون آورده ، جلو فانوس گرفته ، خم شد و با آن چشم های ریز به عقربه های آن نگاه کرد . ساعت دو بعد از نصفه شب را نشان می داد. آنگاه ساعت را با عجله ی تمام به جیب گذاشته مشغول در زدن شد .
در مرتبه ی اول و دوم جوابی نیامد . حاجی عصبانی شده ، این بار به شدت هر چه تمامتر در را تکان می داد . در همین هنگام صدای افتادن چیز سنگینی شنیده شد که حاجی خیال کرد از خراب شدن دیوار بر اثر به لرزه در آمدن در است ، از این رو با عجله چند قدم عقب رفت . درست در همان زمان ، شخصی که عبای خود را بر سر کشیده بود ، مانند برق از مقابل حاجی دور شد ، در خم کوچه از نظر ناپدید شد .
دیر بازشدن در ، صدای افتادن چیزی سنگین ، پیدا شدن شخص ناشناس ، همگی چیزهای مشکوکی بودند ، ولی حاجی از بی خوبی گیج تر و از هوس دیدار زن جوان خود مدهوش تر از آن بود که چنین نشانه هایی او را به شک انداخته و به فکر کردن در اطراف آن ها بپردازد . علاوه بر آن طولی نکشید که صدای خواب آلود عمه خانم به گوش او رسید که می گفت :
کیه داره این وقت شب در را می شکنه ؟ چه خبره ؟
پس از این که حاجی آقا با چند سرفه ممتد خود را معرفی کرد ، در باز شد و حاجی وارد حیاط شده ، با اشاره سر سلام عمه خانم را جواب گفت و جویای حال کلثوم گردید .
عمه خانم پس از تعارفات معمول جواب داد که برادر زاده اش قدر کسل است . شاید سرما خورده باشد ! تا مدتی هر چه می کرد خوابش نمی برد ، تا این که یک ساعت پیش آسپرین خورده ، حالا عرق کرده و خوابیده است .
حاجی به عمه خانم شب بخیر گفته ، با قدم های آهسته و بی صدا روانه ی اتاق کلثوم خانم شد.
در این جا ما نمی توانیم بگوییم که به هنگام ورود حاجی ، خانم جوان او حقیقتا خوابیده یا برای اغفال شوهر پیرش خود را به خواب زده بود .
از گزارش آنچه پس از آن بین این شوهر پنجاه ساله و زن بیست ساله اش اتفاق افتاد نیز صرفنظر می کنیم . همین قدر می توانیم بگوییم که حاجی شب را با خوشی و مسرت به سر بده ، صبح بسیار زود با رضایت کامل از تاق زوجه ی جوان خود بیرون آمده ، به قصد غسل جمعه و ادای فریضه صبح راهی حمام شد.



نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats