۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

نادره

 قسمت ششم
کتاب « نادره »
شرکت چیز خوبیست !
قوت و اتحاد در اتحاد و یگانگی است . 
دنیای متمدن فقط به واسطه ی تشریک مساعی است که روز به روز به ترقیات محیر العقول نائل آمده . 
ایرانی فقط به واسطه ی نفاق و عدم تشریک مساعی است که روز به روز عقب تر می رود . 
این ها همه صحیح و غیر قابل تردید است . 
اما باید فهمید مقصد آقایان از تشکیل شرکت و تشریک مساعی چه می باشد ؟ 
راهی که چنین شرکتی پیش خواهد گرفت کدام است ؟ 
بلی ! شرکت عناصر نفع پرست برای احتکار ، برای سوء استفاده از قحطی و بدبختی عمومی ، برای مکیدن آخرین قطره ی خون یک مشت مردم لخت و گرسنه ، این است روح شرکت میرزا مهدی ها و حاج قاسم ها که می خواهند به این واسطه از وضعیت ناگوار من نیز استفاده کنند . 
میرزا مهدی که تا دیروز از شنیدن اسم من بیزار بود ، امروز خود را دایه ی مهربان تر از مادر نشان داده ، می خواهد بگوید که دلش به حال من می سوزد . در صورتیکه همه ی حقه بازی ها ، همه برای وصول طلب نامشروع و تمام برای استفاده از بیچارگی من است . 
افکار و خیالات فوق برای احمد آقا بسیار ناگوار و تلخ بود . بیچاره بدون این که ملتفت باشد ، هر دقیقه به سرعت قدم های خود افزوده و متصل سیگار می کشید ، خود را مذمت نموده می گفت : 
چرا به دعوت میرزا مهدی به خانه ی حاجی قاسم رفته ؟ برای چه حرف های آن ها را گوش داده ؟ چرا وقتی که اسم دخترش به میان آمد از مجلس خارج نشد؟ لعنت بر این محیط کثیف ! تف بر این اخلاق فاسد ! عجب عنصر پستی هستم ؟ چه قدر بی عرضگی به خرج دادم . بلی بالاخره مغلوب و مقهور شده ، از عالم علوی اخلاق به دنیای رذل نفع پرستی سقوط کردم ! برای منافع مادی ، پرنسیب های اخلاقی و حتی فرزند دلبند خود را از دست دادم . مهرانگیز عزیزم را قربانی راه تجارت کرده ، نمی دانم به کی ها و به چی ها فروختم . نمی دانم همسری که او را به کنیزی خواهد گرفت چه شکلی است . دارای چه اخلاق و چه معلوماتی است . کور است . کچل است . چلاق است . مانند پدرش ناقص الخلقه و قوزیست . بالاخره چه کاره است ؟ نه خیر ! هیچکدام از این پیشنهادهای ایشان را نباید پذیرفت . مخصوصا شوهر دادن مهرانگیز را . این کار از من ساخته نیست . آخر چه طور می توانم بگویم که مهرانگیز بدون اطلاع تو ، بدون مشورت با تو ، تو را نامزد مرد ناشناسی کرده ام ؟ آیا نخواهد گفت : 
چرا این کار را کردی ؟ مگر از من سیر شده بودی ؟ از عهده ی نگهداری و مخارجم بر نمی آمدی ؟ آیا برای تو وجود من یک نان خور زیادی بود ؟ آیا برای تو بار گران و تحمل ناپذیری بودم ؟ واقعا اگر دست های نازنین خود را به گردنم حلقه کرده ، چشم های آسمانی رنگ خود را به چشمم دوخته ، بپرسد که بابا جان مگر فراموش کرده ای که مادرم وقت بدرود گفتن زندگانی مرا به تو امانت سپرده است ، آیا من بیچاره در مقابل حرکات معصورم آن فرشته ی آسمانی قادر به جواب و حرف زدن خواهم بود ؟ طفلک گمان می کند که من او را از تمام موجودات ، حتی از جان خود هم بیشتر دوست دارم . حالا در مقابل این ظلم و جنایت اخلاقی نخواهد گفت : 
بابا جان ! تو تا به حال مرا اغفال کرده و هزار مرتبه دروغ گفته ای که تو را از تمام موجودات بیشتر دوست دارم ؟ ایا حق با او نخواهد بود ؟ آیا با این اخلاق لیاقت پدری یک دختر معصوم مثل مهرانگیز را دارا خواهم بود ؟ نه ! به خدا و به تمام مقدسات عالم قسم می خورم که من به اندازه دهها هزار فرسنگ از این قبیل اخلاق رذیله فاصله دارم . من آدم خودخواه و منفعت پرستی نبوده و نیستم . من فرزند دلبند خود را دوست می دارم . من یک موی او را با تمام دارایی دنیا عوض نخواهم کرد . گدایی ، عملگی ، حمالی می کنم اما به این ننگ تاریخی تن در نخواهم داد . 










نام کتاب : نادره
نگارش : جعفر پیشه وری (1271-1326)
به کوشش : محمود مصور رحمانی ، صفدر تقی زاده
مدیر اجرایی : سرور فرهی
لیتوگرافی : تارنگ
صحافی : ایران زمین
شابک : 0-04-7920-964
تیراژ : 3000
قیمت : 5000 تومان
انتشارات گوینده
چاپ اول : زمستان 1383



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به « نادره » در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی « نادره » کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats