این مقاله را توصیه می کنم که حتما به طور کامل بخوانید .
این مقاله توسط آقای عماد آبشناس تهیه و در سایت الف منتشر شده بود .
این مقاله توسط آقای عماد آبشناس تهیه و در سایت الف منتشر شده بود .
سایت الف یک فراخوان راه اندازی کرد که در آن نظر خوانندگان سایت در مورد گستاخی های امارات و چه باید کرد را پرس و جو کرد. دوست داشتم در این فراخوان شرکت داشته باشم اما دیدم یک نظر کوتاه ممکن است جوابگو نباشد پس مقاله ای را در این زمینه تهیه نمودم. اول بررسی کنیم که این رفتار اماراتی ها از کجا نشات می گیرد. ظرف چند قرن اخیر فقط در جنگ تحمیلی بود که ایران قسمتی از خاک خود را از دست نداد وگرنه تاریخ نشان داده که ایرانی ها همینطور سرزمین های خود را طی مدت های متمادی از دست داده اند که آخرین آن استان بحرین ایران بود. منطق جهان امروزی با انسانیت و روحانیت و عقلانیت ویا حق و حقوق کاری ندارد بلکه با زر و زور و زدوبند و نامردی می چرخد امری که متاسفانه ما سالهاست داریم از آن دوری میکنیم و راه و رسم موجود در جهان را می خواهیم عوض کنیم. بر کسی پوشیده نیست که عرب های امارات پشیزی توانمندی چه در زمینه رفتاری چه در زمینه کرداری چه در زمینه پنداری از خود ندارد و همه این مسایل گرو اربابان انگلیسی و آمریکایی است. و در واقع پشت پرده رفتار اماراتی ها آمریکا و انگلیس هستند. در تاریخ هم همیشه هم با بهبود روابط ایران با آمریکا و انگلیس نوچه های آنها خاموش شده اند و با دگرگونی رابطه ایران با آمریکا و انگلیس اینها باز دم در آورده اند. اگر به یاد داشته باشیم آمریکا همین شگرد را در رابطه با عراق توسط کویت اجرا کرد. پس قبل از هر اقدامی ما باید پشت پرده های این مساله را بررسی کنیم. حال باید بررسی کنیم که اماراتی ها چگونه دم دار شدند و چرا می توانند دم درازی کنند. رشد امارات در واقع مرهون چند مورد بیش نیست.
اول: درآمد نفتی این کشور بوده که مثل دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس آنها هم درآمد نفتی دارند. دوم: باز کردن فضایی بنام دبی به سوی دروازه های جهانی می باشد. مورد دوم تاثیر بیشتری بر جایگاه امارات تا مورد اول دارد حتی در خیلی از کشورهای دنیا نام ابوظبی شناخته شده نیست ودبی معروف تر و آشناتر از ابوظبی می باشد. دلیل رشد دبی مرهون چند مورد می باشد. اول: جنگ داخلی لبنان که جایگاه بیروت را به عنوان مرکز ترانزیت و مالی خاور میانه از بین برد و دبی جای آن را گرفت. دوم: انقلاب اسلامی و جنگ ایران وعراق و محاصره ایران بود. بر اثر انقلاب اسلامی و مصادره های اموالی که در بدو انقلاب انجام شد تعداد زیادی از سرمایه داران ایرانی سرمایه های خود را به دبی بردند و کار تجارت خود را در آنجا راه اندازی نمودند همچنین در زمان جنگ ایران وعراق تعداد زیادی از تجار دو کشور از یک طرف و معاودین عراقی (عراقی های ایرانی الاصل که صدام حسین آنها را از عراق اخراج کرد) به دبی رفتند و کسب و کار خود را در آنجا راه اندازی کردند. همچنین به دلیل محاصره اقتصادی ایران مخصوصا توسط ایالات متحده آمریکا دبی به محلل تجاری ایران و یا به گفته اقتصاد دانان پایگاهی جهت پولشویی و کالا شویی ایرانی ها تبدیل شد (منظور این است که ایرانی ها برای صادرات و واردات خود از واسطه ای به نام دبی استفاده کردند تا مبدا و مقصد کالاها و پول هایی که برای خرید این کالا ها ارائه می شود از ایران به دبی تغییر یابد و بتوانند تحریم ها را دور بزنند) سوم: پایان اجاره هنگ کنگ و باز پس گیری آن توسط چینی ها بود که منجر شد مدیران و تاجران انگلیسی و اوروپایی و آمریکایی در صدد پیدا کردن پایگاه امن تری برای کار خود باشند و سرزمین بی صاحب تری از دبی برای آنها وجود نداشت پرا که کافی است عیش و نوش عرب های بادیه نشین را تامین کنند تا آنها دیگر به فکر چیز دیگر نباشد (طبق گفته لورانس عرب – عرب ها را سیر نگه دارید دیگر کاری نمی کنند) چهارم به دلیل شرایط و قوانین اسلامی در داخل ایران وسهولت آن در کشورهای اطراف دبی در امارات و آنتالیا و استامبول در ترکیه و جدیدا ارمنستان و آذربایجان و تایلند به خواستگاه ایرانیانی تبدیل شده که می خواهد از قوانین و مقررات اسلامی دور شوند. علی الخصوص بی حجابی و... خوب برای اینکه بخواهیم با این چالشها مقابله کنیم چند راه بیش نداریم. اولین راه تمکین به آمریکا و انگلیس و ارتقای سطح روابط دوستانه و صمیمانه با این دو کشور می باشد که لزوم آن ورود به جرگه نوچگی آمریکا می باشد. به این ترتیب تقریبا همه مشکلات ما با دیگر کشورها حل خواهد شد اما خوب دیگر باید دستمال به دست منتظر ارباب آمریکایی باشیم که راه و رسم زندگی ما را ترسیم کند. قطعا هم اعتراف به رژیم صهیونیستی و پشت کردن به اعراب فلسطینی در راس خواسته های آنها است چرا که همه می دانیم آمریکا توسط فراماسونها و لابی های صهیونیستی اداره می شود نه توسط ملت و مردم آمریکا. انگلیس هم که وضعیت آن مشخص است و سیاستمداران انگلیسی خود اذعان دارند که انگلیس به اسباب بازی آمریکایی ها تبدیل شده. در واقع انگلیس و دیگر کشورهای اوروپایی هم توسط همان تشکل های فراماسونری و لابی های صهیونیستی اداره می شوند و هر کدام به نوبه خود نقشی دارند که توسط این تشکل ها برای آنها تدوین می گردد و ملزم به اجرای این نقشه ها می باشند. راه میانه نیز آن است که سیاستمداران ما مقداری از سیاست های تند خود بر علیه اسرائیل بکاهند تا نظر آمریکا و انگلیس را جلب کنند. چون به اذعان خود آنها مشکل آنها با ایران فقط بر سر تلاش ایران برای نابودی اسرائیل می باشد. عرب ها مثلی دارند که می گوید:"دستی که زورت به آن نمی رسد را ببوس و دعا کن بشکند" و فعلا نیز خیلی از آنها از سیاست رفتار بر اساس همین مثال تبعیت می کنند. این هم راهکاری است می توان سیاست های کشوری در زمینه لزوم نابودی اسرائیل و ... را تغییر داد و ادعا کرد که ایران مشکلی با اسرائیل ندارد و مثلا هر چه فلسطینی ها و اسرائیلی ها توافق کنند به ما ربطی ندارد و تا زمانی ایران را از این گردانه چالش زا خارج کرد تا ایران بتواند نفسی بکشد. راهکار دیگر آن است که بیروت و استامبول را جایگزین دبی کنیم و هر آنچه در دبی داریم به سمت بیروت واستامبول ببریم که البته به نظر من باز بیروت برای ایرانی ها نظر به نفوذی که در آن دارند خیلی بهتر از استامبول می باشد چون هر چه باشد ترک ها تمایلات بیشتری به اوروپا و آمریکا دارند و خیلی نباید دل به رفتار های چند ماه اخیر آنها بست. در یک چشم به هم زدن ممکن است همه چیز در آنکارا به هم بریزد و روز از نو روزی از نو. راهکار دیگر آن است که یکی از جزایر ایرانی مثل کیش یا قشم را به جزیره ای کاملا آزاد از قوانین و مقررات داخلی ایران تبدیل کرد بگونه ای که ایرانی هایی که می خواهند تفریح هایی خارج از ضوابط و مقررات داخلی داشته باشند به آنجا بروند و دیگر به سمت و سوی دبی و یا جای دیگر نروند. می دانم این گفته بنده مقداری ثقیل به نظر می آید اما باید بپذیریم چه چنین نیازی در جامعه هست و پس از سی سال انقلاب هنوز که هنوز است ما نتوانسته ای این معضل را در مملکت خود حل و فصل کنیم. در ضمن بنده التزام به حجاب و اسلامی را که مثلا در لبنان و یا ترکیه که قوانین و مقررات اسلامی در آن حاکم نمی باشد دیده ام در ایران ندیده ام هر کس به عقیده و کیش خود رفتار می کند. حد اقل به دلایل سیاسی هم که شده از خروج سرمایه ها و تماس فرهنگی مردمان داخل با خارج جلوگیری کنیم. و حتی در برخی شرایط نیاز هم نیست که هرگونه تفریح نا سالم در آن منطقه آزاد فراهم شود. خیلی ها فقط به امکان بی حجاب بودن یا اختلاط زن ومرد و حضور در یک کنسرت هم راضی هستند کما اینکه در داخل کشور هم با وجود قوانین و مقررات اسلامی و سخت گیرانه نه حجاب صحیح رعایت می شود و نه کنسرت هایی که اجرا می شود طبق قوانین و مقررات اسلامی می باشد. قطعا نیز در این مناطق آزاد می بایست شرایط اقتصادی و تجاری ای را فراهم کرد که دیگر کسی نیاز نداشته باشد به جای دیگری برای خرید کالا برود. همه می دانیم که بیشتر کالاهای موجود در داخل قاچاق می باشد. پس چرا سرمان را زیر برف می کنیم و اجازه می دهیم سودش به جیب تجار امارات و یا ترکیه و یا... برود. خوب شرایط منطقه آزاد را بگونه ای تدوین نمایید که کالاهای وارده به این مناطق آزاد فوق العاده ارزانتر از دبی بشود نه اینکه تبدیل به ایستگاه تجار دبی شود. همچنین در فرودگاه ها و بنادر کشور بر ورود کالا علی الخصوص مسافری از دبی و کشورهای دیگر سخت گیری شدیدی به عمل آید و برای مسافرین به مناطق آزاد و ورود کالا از آن طریق حتی تسهیلاتی هم ایجاد شود تا تجارت چمدانی به سمت و سوی مناطق آزاد داخلی سوق پیدا کند. حتی من پیشنهاد می کنم عوارض ورود کالا به مناطق آزاد را به صفر رساند تا ضمن دور زدن محاصره های اقتصادی همه تشویق شوند خرید های خود را از مناطق آزاد انجام دهند. همچنین می بایست ورود کالا به مناطق آزاد با منشاء ثانویه مثل دبی را منع کرد تا خود مناطق آزاد کشور به ایستگاه های ثانویه تبدیل گردند. و حتی می توان بانک داری آزاد و رازداری بانکی که در سوئیس و بیروت متعارف است در این منطقه آزاد راه اندازی نمود و همه بانک های جهان را دعوت نمود تا شعباتی در این منطقه آزاد داشته باشند. سیاست ایران باید فقط مبتنی بر رشد علمی و اقتصادی باشد و همه سیاست های دیگر را باید تا وقتی که ایران به اوج قدرت علمی و اقتصادی نرسیده زیر خاکستر نگه داشت. امروزه کشوری اقتدار دارد که در زمینه فن آوری و اقتصادی حرف اول را بزند. اینهمه که فکر می کنیم ایران ثروت مند است و در آمد دارد باید توجه داشته باشیم که بودجه کل ایران به اندازه یک ابر کمپانی آمریکایی نیست پس بگردید و ریشه مشکل اصلی را پیدا کنید. اینگونه نیست که ما سیاست های مبارزه جویانه خود را علنا بیان کنیم و دیگران به ما اجازه رشد بدهند. و در شرایطی که ما از نظر اقتصادی و علمی در جایگاهی برای رویارویی و ایستادگی با آنها نیستیم نباید خواستگاه های مذهبی و ایده آلی خود را بیان کنیم. تشیع بیش از یک هزار و چهارصد سال زیر خاکستر منتظر ماند تا امام خمینی (ره) انقلاب خود را برپا کرد و به شیعه به اولین کشور خود رسید اگر هول بزنیم همان اول کار ریشه حکومت اسلامی و تشیع زده خواهد شد. می بینید که یهودی ها دو هزار سال صبر کردند تا اولین پایگاه خود را پیدا کنند و وقتی دیدند ریشه آن در حال خشکیدن است سیاست های علی خود مبنی بر رسیدن به کشوری از نیل تا فرات را مجددا به زیر خاکستر بردند تا جایگاه و پایگاه خود را تثبیت کنند و سپس به سوی جایگاه بعدی حرکت کنند. می دانم برخی ممکن است بنده را به تبعیت از آقای مشاعی متهم کنند اما باید بگویم در برخی از شرایط مجبور هستیم دیدگاه های خود را مقداری واقع گرا کنیم تا الگو گرا. من خود خیلی از این چیز ها را قبول ندارم اما واقعیت همین است.
اول: درآمد نفتی این کشور بوده که مثل دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس آنها هم درآمد نفتی دارند. دوم: باز کردن فضایی بنام دبی به سوی دروازه های جهانی می باشد. مورد دوم تاثیر بیشتری بر جایگاه امارات تا مورد اول دارد حتی در خیلی از کشورهای دنیا نام ابوظبی شناخته شده نیست ودبی معروف تر و آشناتر از ابوظبی می باشد. دلیل رشد دبی مرهون چند مورد می باشد. اول: جنگ داخلی لبنان که جایگاه بیروت را به عنوان مرکز ترانزیت و مالی خاور میانه از بین برد و دبی جای آن را گرفت. دوم: انقلاب اسلامی و جنگ ایران وعراق و محاصره ایران بود. بر اثر انقلاب اسلامی و مصادره های اموالی که در بدو انقلاب انجام شد تعداد زیادی از سرمایه داران ایرانی سرمایه های خود را به دبی بردند و کار تجارت خود را در آنجا راه اندازی نمودند همچنین در زمان جنگ ایران وعراق تعداد زیادی از تجار دو کشور از یک طرف و معاودین عراقی (عراقی های ایرانی الاصل که صدام حسین آنها را از عراق اخراج کرد) به دبی رفتند و کسب و کار خود را در آنجا راه اندازی کردند. همچنین به دلیل محاصره اقتصادی ایران مخصوصا توسط ایالات متحده آمریکا دبی به محلل تجاری ایران و یا به گفته اقتصاد دانان پایگاهی جهت پولشویی و کالا شویی ایرانی ها تبدیل شد (منظور این است که ایرانی ها برای صادرات و واردات خود از واسطه ای به نام دبی استفاده کردند تا مبدا و مقصد کالاها و پول هایی که برای خرید این کالا ها ارائه می شود از ایران به دبی تغییر یابد و بتوانند تحریم ها را دور بزنند) سوم: پایان اجاره هنگ کنگ و باز پس گیری آن توسط چینی ها بود که منجر شد مدیران و تاجران انگلیسی و اوروپایی و آمریکایی در صدد پیدا کردن پایگاه امن تری برای کار خود باشند و سرزمین بی صاحب تری از دبی برای آنها وجود نداشت پرا که کافی است عیش و نوش عرب های بادیه نشین را تامین کنند تا آنها دیگر به فکر چیز دیگر نباشد (طبق گفته لورانس عرب – عرب ها را سیر نگه دارید دیگر کاری نمی کنند) چهارم به دلیل شرایط و قوانین اسلامی در داخل ایران وسهولت آن در کشورهای اطراف دبی در امارات و آنتالیا و استامبول در ترکیه و جدیدا ارمنستان و آذربایجان و تایلند به خواستگاه ایرانیانی تبدیل شده که می خواهد از قوانین و مقررات اسلامی دور شوند. علی الخصوص بی حجابی و... خوب برای اینکه بخواهیم با این چالشها مقابله کنیم چند راه بیش نداریم. اولین راه تمکین به آمریکا و انگلیس و ارتقای سطح روابط دوستانه و صمیمانه با این دو کشور می باشد که لزوم آن ورود به جرگه نوچگی آمریکا می باشد. به این ترتیب تقریبا همه مشکلات ما با دیگر کشورها حل خواهد شد اما خوب دیگر باید دستمال به دست منتظر ارباب آمریکایی باشیم که راه و رسم زندگی ما را ترسیم کند. قطعا هم اعتراف به رژیم صهیونیستی و پشت کردن به اعراب فلسطینی در راس خواسته های آنها است چرا که همه می دانیم آمریکا توسط فراماسونها و لابی های صهیونیستی اداره می شود نه توسط ملت و مردم آمریکا. انگلیس هم که وضعیت آن مشخص است و سیاستمداران انگلیسی خود اذعان دارند که انگلیس به اسباب بازی آمریکایی ها تبدیل شده. در واقع انگلیس و دیگر کشورهای اوروپایی هم توسط همان تشکل های فراماسونری و لابی های صهیونیستی اداره می شوند و هر کدام به نوبه خود نقشی دارند که توسط این تشکل ها برای آنها تدوین می گردد و ملزم به اجرای این نقشه ها می باشند. راه میانه نیز آن است که سیاستمداران ما مقداری از سیاست های تند خود بر علیه اسرائیل بکاهند تا نظر آمریکا و انگلیس را جلب کنند. چون به اذعان خود آنها مشکل آنها با ایران فقط بر سر تلاش ایران برای نابودی اسرائیل می باشد. عرب ها مثلی دارند که می گوید:"دستی که زورت به آن نمی رسد را ببوس و دعا کن بشکند" و فعلا نیز خیلی از آنها از سیاست رفتار بر اساس همین مثال تبعیت می کنند. این هم راهکاری است می توان سیاست های کشوری در زمینه لزوم نابودی اسرائیل و ... را تغییر داد و ادعا کرد که ایران مشکلی با اسرائیل ندارد و مثلا هر چه فلسطینی ها و اسرائیلی ها توافق کنند به ما ربطی ندارد و تا زمانی ایران را از این گردانه چالش زا خارج کرد تا ایران بتواند نفسی بکشد. راهکار دیگر آن است که بیروت و استامبول را جایگزین دبی کنیم و هر آنچه در دبی داریم به سمت بیروت واستامبول ببریم که البته به نظر من باز بیروت برای ایرانی ها نظر به نفوذی که در آن دارند خیلی بهتر از استامبول می باشد چون هر چه باشد ترک ها تمایلات بیشتری به اوروپا و آمریکا دارند و خیلی نباید دل به رفتار های چند ماه اخیر آنها بست. در یک چشم به هم زدن ممکن است همه چیز در آنکارا به هم بریزد و روز از نو روزی از نو. راهکار دیگر آن است که یکی از جزایر ایرانی مثل کیش یا قشم را به جزیره ای کاملا آزاد از قوانین و مقررات داخلی ایران تبدیل کرد بگونه ای که ایرانی هایی که می خواهند تفریح هایی خارج از ضوابط و مقررات داخلی داشته باشند به آنجا بروند و دیگر به سمت و سوی دبی و یا جای دیگر نروند. می دانم این گفته بنده مقداری ثقیل به نظر می آید اما باید بپذیریم چه چنین نیازی در جامعه هست و پس از سی سال انقلاب هنوز که هنوز است ما نتوانسته ای این معضل را در مملکت خود حل و فصل کنیم. در ضمن بنده التزام به حجاب و اسلامی را که مثلا در لبنان و یا ترکیه که قوانین و مقررات اسلامی در آن حاکم نمی باشد دیده ام در ایران ندیده ام هر کس به عقیده و کیش خود رفتار می کند. حد اقل به دلایل سیاسی هم که شده از خروج سرمایه ها و تماس فرهنگی مردمان داخل با خارج جلوگیری کنیم. و حتی در برخی شرایط نیاز هم نیست که هرگونه تفریح نا سالم در آن منطقه آزاد فراهم شود. خیلی ها فقط به امکان بی حجاب بودن یا اختلاط زن ومرد و حضور در یک کنسرت هم راضی هستند کما اینکه در داخل کشور هم با وجود قوانین و مقررات اسلامی و سخت گیرانه نه حجاب صحیح رعایت می شود و نه کنسرت هایی که اجرا می شود طبق قوانین و مقررات اسلامی می باشد. قطعا نیز در این مناطق آزاد می بایست شرایط اقتصادی و تجاری ای را فراهم کرد که دیگر کسی نیاز نداشته باشد به جای دیگری برای خرید کالا برود. همه می دانیم که بیشتر کالاهای موجود در داخل قاچاق می باشد. پس چرا سرمان را زیر برف می کنیم و اجازه می دهیم سودش به جیب تجار امارات و یا ترکیه و یا... برود. خوب شرایط منطقه آزاد را بگونه ای تدوین نمایید که کالاهای وارده به این مناطق آزاد فوق العاده ارزانتر از دبی بشود نه اینکه تبدیل به ایستگاه تجار دبی شود. همچنین در فرودگاه ها و بنادر کشور بر ورود کالا علی الخصوص مسافری از دبی و کشورهای دیگر سخت گیری شدیدی به عمل آید و برای مسافرین به مناطق آزاد و ورود کالا از آن طریق حتی تسهیلاتی هم ایجاد شود تا تجارت چمدانی به سمت و سوی مناطق آزاد داخلی سوق پیدا کند. حتی من پیشنهاد می کنم عوارض ورود کالا به مناطق آزاد را به صفر رساند تا ضمن دور زدن محاصره های اقتصادی همه تشویق شوند خرید های خود را از مناطق آزاد انجام دهند. همچنین می بایست ورود کالا به مناطق آزاد با منشاء ثانویه مثل دبی را منع کرد تا خود مناطق آزاد کشور به ایستگاه های ثانویه تبدیل گردند. و حتی می توان بانک داری آزاد و رازداری بانکی که در سوئیس و بیروت متعارف است در این منطقه آزاد راه اندازی نمود و همه بانک های جهان را دعوت نمود تا شعباتی در این منطقه آزاد داشته باشند. سیاست ایران باید فقط مبتنی بر رشد علمی و اقتصادی باشد و همه سیاست های دیگر را باید تا وقتی که ایران به اوج قدرت علمی و اقتصادی نرسیده زیر خاکستر نگه داشت. امروزه کشوری اقتدار دارد که در زمینه فن آوری و اقتصادی حرف اول را بزند. اینهمه که فکر می کنیم ایران ثروت مند است و در آمد دارد باید توجه داشته باشیم که بودجه کل ایران به اندازه یک ابر کمپانی آمریکایی نیست پس بگردید و ریشه مشکل اصلی را پیدا کنید. اینگونه نیست که ما سیاست های مبارزه جویانه خود را علنا بیان کنیم و دیگران به ما اجازه رشد بدهند. و در شرایطی که ما از نظر اقتصادی و علمی در جایگاهی برای رویارویی و ایستادگی با آنها نیستیم نباید خواستگاه های مذهبی و ایده آلی خود را بیان کنیم. تشیع بیش از یک هزار و چهارصد سال زیر خاکستر منتظر ماند تا امام خمینی (ره) انقلاب خود را برپا کرد و به شیعه به اولین کشور خود رسید اگر هول بزنیم همان اول کار ریشه حکومت اسلامی و تشیع زده خواهد شد. می بینید که یهودی ها دو هزار سال صبر کردند تا اولین پایگاه خود را پیدا کنند و وقتی دیدند ریشه آن در حال خشکیدن است سیاست های علی خود مبنی بر رسیدن به کشوری از نیل تا فرات را مجددا به زیر خاکستر بردند تا جایگاه و پایگاه خود را تثبیت کنند و سپس به سوی جایگاه بعدی حرکت کنند. می دانم برخی ممکن است بنده را به تبعیت از آقای مشاعی متهم کنند اما باید بگویم در برخی از شرایط مجبور هستیم دیدگاه های خود را مقداری واقع گرا کنیم تا الگو گرا. من خود خیلی از این چیز ها را قبول ندارم اما واقعیت همین است.
اولا نوشته شمارو تایید میکنم و با شما موافقم
پاسخحذفدوما آقای مشاعی و جسارتشو تایید میکنم و با ایشون هم موافقم
سوما دبی به هر حال مال ماست اکثر جمعیتش ایرانی هستن پس دولت امارات باید بیشتر از ما نگران باشه
بعد هم به نظرم اگه شمال ایران تبدیل به یک منطقه آزاد بشه خیلی هیجان انگیز تره...
این که بگیم امارات مال ماست ، یه خواب و خیاله .
پاسخحذفبهتره واقع بین باشیم ، ما مال خودمون سفت نگه داریم ، نیازی نیست امارات مال ما باشه .
باید پذیرفت که با ادامه ی روند جاری ، دبی ، شاهراه ارتباطی و مالی جهان خواهد شد .
دبی مثه زن هرزه ای می مونه که همه ی مردای گردن کلفت هواشو دارن . و ایران مثه یه زن شرافتمنده که حاضره کلفتی کنه ، اما افتخارات اون زن هرزه رو نداشته باشه .