چه امید بندم در این زندگانی
که در نا امیدی سر آمد جوانی
.
سر آمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی
.
بنالم ز محنت همه روز تا شام
بگریم ز حسرت همه شام تا روز
.
تو گیی سپندم بر این آتش طور
بسوزم از این آتش آرزوسوز
.
بود کاندرین جمع نا آشنایان
پیامی رساند مرا آشنایی ؟
.
شنیدم سخن ها ز مهر و وفا ، لیک
ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
.
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
.
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
کا از یاد یاران فراموش باشم
.
ندانم در آن چشم عابد فریبش
کمین کرده آن دشمن سیه کیست ؟
.
ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
چنین دل شکاف و جگر سوز از چیست ؟
.
ندانم در آن زلفکان پریشان
دل بی قرار که آرام گیرد ؟
.
ندانم که از بخت بد ، آخر کار
لبان که از آن لبان کام گیرد ؟
شعر از دکتر علی شریعتی
که در نا امیدی سر آمد جوانی
.
سر آمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی
.
بنالم ز محنت همه روز تا شام
بگریم ز حسرت همه شام تا روز
.
تو گیی سپندم بر این آتش طور
بسوزم از این آتش آرزوسوز
.
بود کاندرین جمع نا آشنایان
پیامی رساند مرا آشنایی ؟
.
شنیدم سخن ها ز مهر و وفا ، لیک
ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
.
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
.
چو یاری مرا نیست همدرد ، بهتر
کا از یاد یاران فراموش باشم
.
ندانم در آن چشم عابد فریبش
کمین کرده آن دشمن سیه کیست ؟
.
ندانم که آن گرم و گیرا نگاهش
چنین دل شکاف و جگر سوز از چیست ؟
.
ندانم در آن زلفکان پریشان
دل بی قرار که آرام گیرد ؟
.
ندانم که از بخت بد ، آخر کار
لبان که از آن لبان کام گیرد ؟
شعر از دکتر علی شریعتی
پینوشت :
- برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید .
- با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .
- اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو