۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

نیروی انتظامی قاطع ما

میثم تولائی در آخرین مطلب وبلاگ خود به نام "مسئولیت و سازندگی" در مطلبی تحت عنوان "اینجا ایران، تهران و تو..." نوشته است:

اینجا ایران است. شما در پایتخت ایران یعنی تهران زندگی می‌کنید. صبح را مانند تمام روزهای دیگر آماده رفتن به محل کار، دانشگاه، مدرسه و یا هر جای دیگری که مقصد نام دارد می‌شوید اما امروز شما دو اتفاق را شاهد خواهید بود که یکی تکراری است و دیگری برای شما تازگی دارد.

پرده اول (اتفاق اول):
از درب مترو مصلی خاج می‌شوید و به خیابان شهیدان قنبرزاده می‌رسید، بازهم مانند هر روز این خیابان را تا "خرمشهر" پیاده طی می‌کنید و باز هم در راه ماموران راهنمایی و رانندگی را می‌بینید که خیابان سه بانده قنبرزاده را مانند تنگه هرمز و شاید هم  یا کانال سوئز کرده و نزدیک به 7 یا 8 مامور با 2 اتومبیل در حال شکار و برخورد قاطع! با متخلفین هستند که جرمشان، پلاک اتومبیلشان است، اگر امروز زوج باشد، فردها متخلف‌اند و اگر فرد باشد، زوج‌ها متخلف‌، اینجا خلاف هم نسبیت بردار است!

امروز نمی‌خواهی مثل هر روز تنها شاهد رفتار مجرم‌گونه مامورین با رانندگان باشی برای همین جلو می‌روی و با سلام و عرض ادب تمام! امر به معروف را شروع می‌کنی و می‌گویی: طبق قانون مجاز به بستن راه مردم نیستید و این عمل شما مثل برخورد با جانیان است و مانند یک شکارچی رفتار کردن صحیح نیست.
تو تهدید به بازداشت می‌شوی...

پرده دوم (اتفاق دوم):
ساعت 20 و سی دقیقه شب است. اذان دقایقی بعد از ساعت 18 گفته شده است. این‌بار راه برگشت را مترو شهید بهشتی انتخاب می‌کنی و خودت را از خیابان خرمشهر به قنبرزاده  و از قنبرزاده به شهید بزرگوار بهشتی می‌رسانی. 2 نفر از دوستانت هم تو را در این مسیر همراهی می‌کنند و هر سه نفر شما با کیف‌های حامل لپ تاپ خسته از فعالیت روزانه راهی منزل هستید.

چند ده متر تا مترو شهید بهشتی فاصله است که می‌بینی سه موتور اندکی جلوتر از شما توقف می‌کنند و خیلی عادی به شما سه نفر خیره می‌شوند. روی هر کدام از موتورها 2 انسان ورزیده جلوس کرده و البته قیافه‌هایشان به دکتر و مهندس نمی‌خورد!

قدری جلوتر هر 6 نفر قمه‌ها و چاقوهایشان را زیر گلوی شما گذاشته و یا در جایی میان آسمان و زمین در حال چرخاندن آن‌ها هستند. شما مستاصل و بی‌مامن هستید و ناچار به قبول و پذیرش درخواست معقولانه آنان می‌شوی! که البته چاشنی فحش را به همراه داشت و خدا را شکر جیغ و داد زنان و دختران اجازه شنیدن این الفاظ را به کسی نمی‌داد، وسایل و زندگی‌ات را به آنان می‌سپاری و دعای خیرت را بدرقه راهشان می‌کنی!

دقایقی بعد، مردم تو را مجاب می‌کنند که با پلیس 110 تماس بگیری و تو با علم به این کار که فایده‌ای ندارد این کار را انجام می‌دهی. پلیسی که قرار است به قول سردار رادان هیمنه نیروی انتظامی را به رخ دزدان و قاتلان بکشد.

ناامیدانه تماس می‌گیری و در عین استرس و وحشت می‌گویی: سلام، من و دو دوستم... و در پایان این را هم اضافه می‌کنی که توقع اعزام نیرو نداری و تنها در باب اطلاع رسانی تماس گرفته‌ای.

آن آقایی که احتمالا در یک ساختمان گرم و راحت دارد به تلفن شما پاسخ می‌دهد، می‌گوید: شما سرجایتان باشید، من نیرو اعزام می‌کنم تا صورت جلسه کنند، حتما همان جا بمانید، آدرستان دقیقا کجاست؟

 20 دقیقه می‌گذرد و لرزش ناشی از سرما بر رعشه ناشی از ترس و استرس مضاف می‌شود. باز با "110" تماس می‌گیرید و شرح ماوقع می‌کنید و باز وعده اعزام نیرو را می‌شنوید.

10 دقیقه دیگر می‌گذرد.

برای بار سوم...

20 دقیقه دیگر می‌گذرد.

و این بار برای دفعه چهارم و پنجم تماس می‌گیرید اما کسی صدای شما را نمی‌شنود، فقط صدایی سرد و بی‌روح از پشت گوشی در برابر این گفته شما که روزنامه‌نگار هستید، می‌گوید: خب، پس سیاسی هستید برای همین شما را...
تو در راه خانه و در تاکسی نشسته‌ای، با شماره‎‌‌ای 5 رقمی یا کمتر و بیشتر، در هر صورت غیر استاندارد با شما تماس می‌گیرند و احتمالا قیافه‌ای حق به جانب -چون صدایش گواه بود- به شما می‌گوید: آقا الآن نیروی ما اومده بهشتی، 
چرا شما نیستید؟!

و شما متحیر از این سرعت عمل یک ساعت و 10 دقیقه‌ای نیروی انتظامی می‌مانید چه بگویید.

من، میثم تولایی، تمام این اتفاقات روز گذشته برایم پیش آمد و هنوز هیچ شکایتی و هیچ صورتجلسه‌ای از شب گذشته توسط نیروی انتظامی و دستگاه قضایی برایمان تنظیم نشده است.


منبع : سایت الف
پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats