۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

دستان خلاق

نخستین روزی که رئیس جمهور آمریکا ، آبراهام لینکلن برای سخنرانی افتتاحی خود وارد مجلس سنا شد ، تنها در میانه ی مجلس ، یک از اشراف ثروتمند از جای برخاست . او رو به رئیس جمهور کرد و گفت « آقای لینکلن ، فراموش نکنی که پدرت برای اعضای خانواده ی من ، کفش می ساخت » آنگاه همه ی سناتورها خندیدند و آبراهام لینکلن را دست انداختند . 
اما آبراهام لینکلن و آن آقایان از جنس متفاوتی بودند . لینکلن رو به آن مرد کرد و گفت : « آقا ، من می دانم که پدرم در خانه ی شما کار می کرده و برای خانواده ی شما کفش می ساخته است . او برای شما و نیز برای خیلی از افرادی که در این محل حضور دارند ، کفش ساخته است . زیرا هیچکس ترفندهای او را در ساخت کفش نمی دانست . او یک صنعتگر خلاق بود . کفش های او ، فقط یک کفش نبود . او روحش را در ان کفش ها می ریخت . من از شما می پرسم . آیا هیچکدام از شما شکایتی دارد ؟ چرا که من نیز نحوه ی ساخت کفش را بلدم و اگر کسی شکایتی دارد ، می توانم یک جفت کفش دیگر برایش بسازم . ولی تا جایی که من به خاطر دارم هیچکس ، هرگز هیچگونه شکایتی از کفش های پدرم نداشته است . او یک نابغه بود . او یک مبتکر بزرگ بود . و من به داشتن چنین پدری افتخار می کنم . همه ی سناتورها ، هاج و واج مانده بودند . هیچکس نمی توانست بفهمد که آبراهام لینکلن چگونه آدمی است . او ساخت کفش را به یک هنر بدل کرد . به یک خلاقیت . و او به این موضوع افتخار می کرده است . چرا که پردش آنچنان کار می کرد که حتی یک نفر از کار او شکایت نداشته است . 
مهم نیست که شما چه کاری انجام می دهید . 
مهم این است که آنچه که انجام میدهید ، مطابق سلیقه ی ما ، با دیدگاه و با عشق شما انجام شود . 
آنگاه به هر چیز که دست بزنید ، تبدیل به طلا خواهد شد .



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو

Free counter and web stats