چندی پیش در برنامه ای در شبکه ی دوم سیما در برنامه ای با عنوان « کمی آنسوتر » در ساعت 19:40 ، مطالبی توسط یک زن مطرح شد که برایم بسیار جالب بود و به واقع بیانگر تضییع حقوق زنان در این کشور بود .
در این برنامه که به افتخارات و تلاشهای « خانم مخترع » پرداخته می شد ، وضعیت و خاطرات زندگی او مورد بررسی قرار گرفت .
« خانم مخترع » گفت که در دوران کودکی ، تا کلاس ششم درس خوانده و بدلیل اینکه پدرش ، فردی مذهبی بوده است ، اجازه ادامه تحصیل به وی داده نشد و بنا به اوامر پدر ، مجبور به ترک تحصیل شد .
« خانم مخترع » در بخش دیگری از سخنان خود می گوید که وقتی به سن 15 سالگی رسیدم ، شوهر کردم و در ادامه با تاکید و با لحن خاصی می گوید که « مرا شوهر دادند » . یعنی اینکه بدون اینکه دلم بخواهد و هیچگونه اختیاری و نظری داشته باشم ، ازدواج کردم .
« خانم مخترع » می گوید که شوهرش ، کادر نیروی هوایی ارتش بوده که او نیز به وی اجازه ی ادامه تحصیل نمی دهد و می افزاید که همچنان آرزویش در خصوص ادامه تحصیل ناکام می ماند .
سپس به جنگ و مسائل مرتبط با آن می پردازد و نیز موجی شدن شوهرش که سبب افزایش مشکلات او شده و از این پس ، او و دخترش نیز توسط شوهر موجی ، مورد ضرب و شتم قرار می گیرند .
اما او بالاخره روز از سایه پدر و شوهر خلاص می شود . این همان روزی است که او به دانشگاه راه پیدا می کند . و در رشته ی کامپیوتر به ادامه تحصیل می پردازد .
او هم استاد خیاطی است و هم در دانشگاه ، کامپیوتر را می آموزد .
این یک زن است .
کسی که در سایه ی مردان ، عمری در سایه بوده و فرصت ابراز وجود و شکوفایی استعدادهایش را نداشته است .
آیا این مردان ،
این کسانیکه اینگونه زنان را از حقوق انسانی شان محروم می کنند ،
می توانند نام دین را بر اعمالشان بگذارند ؟
پینوشت :
- برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید .
- با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو