امروز یکی از دوستام از زنجان بهم اس ام اس داد که تو هنوز مجردی ؟ منم بهش اس ام دادم که آره .
دوباره اس ام اس داد که بیا برات زن بگیرم . اس ام اس دادم که نمی خوام .
اس ام اس داد که شماره باباتو بده که برات زن بگیرم .
این بنده خدا ، الان دومین باره که این حرفو با اس ام اس می گه . یه بارم چند ماه پیش گفته بود .
دوباره اس ام اس داد که بیا برات زن بگیرم . اس ام اس دادم که نمی خوام .
اس ام اس داد که شماره باباتو بده که برات زن بگیرم .
این بنده خدا ، الان دومین باره که این حرفو با اس ام اس می گه . یه بارم چند ماه پیش گفته بود .
دو سال پیش هم ، حضوری بهم گفته بود که یکی رو می شناسه که می خواد به من معرفی کنه . می گفت که دختر خوبیه . به هر حال ، چون من اصلا قصد ازدواج نداشتم و یا اینکه معیارهای عشقولانه ی من برای زندگی چیز دیگه ای بود و اصلا زن سفارشی نمی خواستم و دنبالشم نبودم ، قبول نکردم .
بهرحال الان بعد از اون همه مدت ، دوباره منو غافلگیر کرد با این حرفش .
اما اون بنده خدا خبر نداره که عنقریب ما یه خانوم گل ناز مهربونو میاریم خونمون.
می خوام یهو غافلگیرش کنم .
باید یه بار با خانومم ، یهو برم خونشون .
پینوشت :
- برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید .
- با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
بازدیدکننده ی گرامی ، از اینکه بنده رو مفتخر به دریافت نظرات ارزشمند خودتون می کنید ، متشکرم . حسین حقگو