۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

همسر باهوش

زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز.. وای خدای من، خیلی درست کردی.. حالا برش گردون.. زود باش. باید بیشتر کره بریزی.. وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم؟؟ دارن می سوزن. مواظب باش. گفتم مواظب باش! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی کنی.. هیچ وقت!! برشون گردون! زود باش! دیوونه شدی؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی؟؟؟ یادت رفته بهشون نمک بزنی. نمک بزن... نمک...
زن به او زل زده و ناگهان گفت: خدای بزرگ چه اتفاقی برات افتاده؟! فکر می کنی من بلد نیستم یه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامی گفت: فقط می خواستم بدونی وقتی دارم رانندگی می کنم، چه احساسی دارم..



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

تفاوت گفتاری پسر و دختر

تفاوت گفتاری پسر و دختر در پای تلفن و بعد از آن

گفتگوی دو دختر پای تلفن: سلام عشقم، قربونت برم. چطوری عسل؟ فدات شم... می بینمت خوشگم... بوس بوس بوس

گفتگوی دو پسر پای تلفن: بنال... بوزینه مگه نگفتی ساعت چهار میای؟ د گمشو راه بیفت دیگه کره خر

بعد از قطع کردن تلفن :

دخترها: واه واه واه !!! دختره ایکپیریه بی فرهنگ چه خودشم میگیره اه اه اه انگار از دماغ فیل افتاده حالمو بهم زد

پسرها: بابا عجب بچه باحالیه این ممد خیلی حال میکنم باهاش خیلی با مرامه




پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

فردوسی زیانکار بود !!!

این متن رو توی اینترنت خوندم . 
متنی که تا بحال نه شنیده بودم و نه خونده بودم و واقعا برام عجیب بود . 
فردوسی برای من ، فردی ستودنی و قابل احترامه . 
هیچوقت فکر نمی کردم که شهید مطهری ، اینجوری راجع به فردوسی بزرگ نظر بده . 
حالا این مطلب رو اینجا گذاشتم که شما هم بخونین و نظرتونو اگه خواستین بگین . 

مرتضی مطهری درباره فردوسی ،شاعر بزرگ ایرانی که زبان پارسی را زنده کرده است میگوید : فردوسي مردي زيانكار بود.زنده‌ كردن‌ لغات‌ فارسي‌ باستاني‌، برگشت‌ از تعاليم‌ قرآن‌ است‌. اینهمه‌ سر و صدا برای‌ عظمت‌ فردوسی‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌، و دعوت‌ خارجیان‌ از تمام‌ کشورها برای‌ احیاءِ شاهنامه‌، و تجلیل‌ و تکریم‌ از این‌ مرد خاسر زیان‌ بردۀ تهیدست‌ برای‌ چیست‌؟! برای‌ آنست‌ که‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ که‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سی‌سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دینارهای‌ سلطان‌ محمود غزنوی‌ به‌ باد داده‌ و
شاهنامۀ افسانه‌ای‌ را گرد آورده‌ است‌


پايگاه علوم و معارف اسلام.قسمتهايي
از كتاب نورملكوت قرآن - تاليف آيت الله مطهري/ جلد چهارم





پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

جوک

پَ نه پَ !
------------------------------
تو رستوران پیشخدمتو صدا کردم ... میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده!
میگه مرده؟
پَ نه پَ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی !
------------------------------
یارو زده روح الله داداشی رو کشته، حالا گرفتنش میگه حالا چی میشه اعدامم
میکنن؟؟
میگن پ نه پ میری مرحله بعد باید محراب فاطمی روهم بکشی
------------------------------
تو خیابون داریم راه میریم ... دوتا گربه داشتند جفت گیری میکردن ...
دوستم پرسید... وااااا دارن جفت گیری میکنن ؟!
پَ نه پَ پدر پیرشو کول کرده داره میبره دکتر
------------------------------
به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام ...
میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پَ نه پَ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست !
------------------------------
ماشينه تا شيشه جمع شده ... يه نفر اون بغل افتاده پارچه سفيد روش كشيدن ...
یارو داره رد میشه ... ميگه مرده؟
پَ نه پَ تصادف خستش كرده خوابيده
------------------------------
ایستک خوردیم شیشه هاش رو کابینت گذاشته ...
دوستم شب اومده می گه ایستک خوردید؟
پَ نه پَ شیشه خالی خریدیم به هم تجاوز کنیم !
------------------------------
هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم ...
آمپولارو دادم به پرستاره ...میگه آمپول بزنم؟
پَ نه پَ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!
------------------------------
تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه ...
یارو زده به شیشه میگه آقا شما هم می‌خوای گاز بزنی‌؟
پَ نه پَ من می‌خوام لیس بزنم
------------------------------
روی نیمکت توی پارک، روزنامه دستمه... اومده میگه... روزنامه میخونی؟
پَ نه پَ سبزی خریدم نمیدونم لای کدوم صفحه گذاشتم
------------------------------
سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون گفتم مرسی آقا ...
می گه پیاده می شین؟
پَ نه پَ خواستم بین مسیر یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد
------------------------------
دندونم بد جوری درد میکرد ... دستمو گذاشته بودم رو صورتم ...
دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟
پَ نه پَ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت ، همسایه ها اذیت نشن!
------------------------------
تو تاکسی کناریم به راننده گفت من بچه امام حسینم ...
راننده پرسید میدون امام حسین؟
پَ نه پَ ایشون خود علی اصغره ماشالله بزرگ شده مردی شده واسه خودش ...
------------------------------
دراز کشیده بودم لب استخر ... دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پَ نه پَ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس !
------------------------------
رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بيارم ...
مربيه ميگه بچه رو ميبريدش؟
پَ نه پَ همينجا ميخورمش
------------------------------
دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم ...
اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟
پَ نه پَ دارم فوتبال دستی بازی میکنم
------------------------------
جلو عابر بانک تو صف وایسادم یارو می گه ببخشید شمام پول میخاین؟
پَ نه پَ خونه کامپیوتر نداریم میام اینجا فیس بوکم رو چک کنم
------------------------------
رفتم تو آپارتمان دارم گوشت قربونی بین همسایه ها پخش میکنم ...
یارو میپرسه نذریه؟
پَ نه پَ با خود گوسفنده مشکل داشتیم کشتیمش !
------------------------------
برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری ... طرف می گه از کسی شکایت دارین؟
پَ نه پَ اومدم فرار مایکل اسکلفیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم
------------------------------
مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم: مگـــــــــــــــــس ... !
میگه بکشمش؟؟
پَ نه پَ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش
------------------------------
رفتم آلبالو بخرم ... یارو میگه بریزم تو پلاستیک؟
پَ نه پَ همینجوری دونه ایی بده بندازم دور گوشم خوشگل شم !!!
------------------------------
به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون اتیش
زده...
میگه سوخت؟!
پَ نه پَ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !
------------------------------
دارم فیلم میبینم ... زنه توش بیکینی پوشیده...
مامانم اومده میگه فیلم خارجیه؟
پَ نه پَ مختار نامست یه چند قسمتش تو سواحل انتالیا فیلمبرداری شده !
------------------------------
رفتم مرغ سوخاری بخرم یارو میگه همین‌جوری میبری؟
پَ نه پَ یه شرت پاش کن جلو مهمونا خجالت نکشه
------------------------------
رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟
میگه اگه جا داد بگیرم؟
پَ نه پَ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم بخندیم
------------------------------
جلو در اورژانس بیمارستان اعصاب خورد دارم قدم میزنم ...
یارو میگه آقا چرا انقدر پریشونی مریض بد حال داری؟؟
پَ نه پَ تو امریکن آیدل اجرا دارم تو فکرم چجوری بخونم که سایمون ایراد نگیره!
------------------------------
سوار تاکسی شدم. یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود. میگم میشه صدای ضبطتونو
کم کنید؟
میگه اذییتتون میکنه؟!
پَ نه پَ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!
------------------------------
رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر...
میگه شمام دستشویی داری؟
پَ نه پَ اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!
------------------------------
رفتم آزمایشگاه آزمایش ادرار بدم ...
ظرف رو می دم پرستاره میگه ادراره؟؟
پَ نه پَ سکنجبینه برو کاهو بیار بزنیم توش بخوریم!
· میگم آقا شهید همّت کجاس؟
میگه بزرگراه شهید همّت؟
میگم نــه پـَـَــــ می‌خواستم خودشو پیدا کنم یه خانواده‌ای رو از نگرانی در بیارم!!!



· تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم ! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین ؟
میگیم:نه پـَـَـــ میگیم هورا ! ما هم از این دبـــّه ها داریم !!!

· دارم فیلم گریه دار میبینم , گریه میکردم , مامانم اومده می گه فیلمش گریه داره ؟
نه پ خنده داره من دارم گریه می کنم کارگردانشو ضایع کنم !


· جلو در دستشویی، طرف اومده میگه ع ع ع ببخشید شما توی صف هستین؟ نــــــــــه پــــــــــــ سوسکیم اومدیم نهــــــــار.... :



· رفتم استخر داشتم غرق ميشدم غریق نجات میله رو برداشته اومده لب استخر با لبخند میگه میخاي کمکت کنم؟نه پ با اون میله استريپتیز کن ببینم بلدي


· حموم بودم، مامانم می زنه به در می گم بـــله ؟
می گه حمومی ؟
می گم نه پـَـ اینجا لندنه، صدای منو از رادیو بی بی سی می شنوید



· بهش میگم: زود باش دمپاییتو بده تا سوسکه نرفته... میگه:مگه میخوای بکشیش؟... نه پَ میخوام بدم سوسکه پاش کنه !!!


· تصادف کردیم، زنگ زدیم افسر اومده میگه : تصادف شده؟
میگم : نه پـــــَ ... داریم هشدار برای کبرا 11 رو فیلم برداری میکنیم!!!


· یارو سگ های منو دیده، میگه غذا میخورن؟ نه پـَـَـ فتوسنتز میکنن


· رفتم داروخونه کرم ترک پا بگیرم
می گه واسه پا میخواین؟؟
نه پــــَ
میخوام در جهت از بین بردن ترک های کویر لوت گامی برداشته باشم



· سر جلسه امتحان به کناریم میگم داداش برسونیا
میگه تقلب؟
گفتم نــه پـَـَــــ مواد ، یه وقت خمار نشم



· فاميلمون اومده آکواريومم رو ديده ميگه غذاي مخصوص بهشون ميدي؟
نه پـَـَـ پول تو جيبي ميدم بهشون خودشون ميرن واسه خودشون غذا ميخرن


· زنگ زدیم اتش نشانی،میگه جایی اتیش گرفته؟نه پــــ زنگ زدیم ببینیم امشب خونه این بیایم مهمونی


· از راننده اتوبوس میپرسم چقدر شد؟میگه 225 بهش 300 تومن دادم,میگه یه نفری؟گفتم نه پ کل اتوبوس مهمونه من!


· یارو اومد تعمیرگاه گفت: برای لپ تاپم رَم میخوام ... گفتم: داریم .... گفتش :مطمئنی برای لپ تاپه ؟ .... گفتم : نـَــ پــــَ ... برای PC ـه میخوام بُکُنم تو پاچـــت ...


· تو رستوران، پیشخدمتو صدا کردم میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده! میگه مرده؟ میگم نَ پـَـَــ هنوز زندست، داره شنا میکنه، صدات کردم بیایی نجاتش بدی!!!





· یارو دو ساعت داره خودپردازو انگولک میکنه تازه برگشته میگه شمام کار دارین ؟ نَ پـَـَـ وایستادیم اینجا بنیه و پشتکارِ شما رو سرلوحه زندگیمون قرار بدیممن با این حال کردم!!!!!




· تو دندانپزشکی دکتر آمپول بی حسی رو خالی کرد تو لثه ام. بعد از یه ربع که بی حس شد میگه:خوب حالا پرش کنم؟! فکر کن من با دهن باز چطوری بهش گفتم نه پــــَ !






پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

بفرمایید شیر مردونه

تعداد زیادی از آقایان ، نوشیدنی ها متنوع و گوناگون موجود در بازار و از جمله مشروبات الکلی را به خوردن شیر ، ترجیح می دهند . این در حالی است که شیر ، از ملزومات اساسی برای بدن انسان است . 
اما دولت سوئیس در این زمینه دست به ابتکار بسیار جالبی زده است . 
در سوئیس نوعی از بسته بندی جدید شیر ، تولید شده است که ویژه ی آقایان است . 
این بسته ها به گونه ای طراحی شده که میل آقایان برای مصرف شیر را افزایش دهد . 
خودتان نگاه کنید . 
شیر میل دارید  تقدیم کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟









پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

اشتباهات مهلک آقایان در رابطه جنسی

با اینکه هم آقایون و هم خانمها در رابطه ‌جنسی مرتکب اشتباه می‌شوند، اما اینبار فقط می‌خواهیم اشتباهات آقایون را طرح کنیم.

1. اینکه فقط در تختخواب دنبالش باشید. بعد از یک روز طولانی و خسته ‌کننده، وقتی با هم روی ملحفه‌ها می‌غلتید، اگر از قبل هیچ پیش‌درآمدی نبوده باشد، احتمال اینکه وارد اتفاق اصلی شوید بسیار کم است. دنبال کردن همسرتان یک کار تمام‌وقت است. زن‌ها خیلی دوست دارند که مردشان دنبالشان باشد و بهترین روش دنبال کردنشان، دنبال کردن فکری است. بگذارید بفهمد که به او فکر می‌کنید و تمایلاتتان تمام روز متوجه اوست.
2. حرف نزدن و مستقیم عمل کردن. خیلی از مردها به اشتباه تصور می‌کنند که رابطه ‌جنسی حتماً پیش می‌آید. به نظرتان رابطه‌ جنسی بخشی از زندگی زناشویی است، درست است؟ اگر این باور را دارید، باید بیشتر از این جمله ساده که، "عزیزم می‌خوای سکس داشته باشیم؟" تلاش کنید. بااینکه ممکن است تصور کنید که این جمله هیچ ایراد و اشکالی ندارد اما گفتن آن به این شکل آن را یک اجبار نشان می‌دهد. سعی کنید کمی رک‌تر بگویید، "عزیزم، می‌خوامت!"
3. رها کردن خودتان. ممکن است بعد از ازدواج خودتان را رها کنید، به خودتان رسیدگی نکنید و حتی وزنتان بالا برود. خودتان را کامل رها نکنید. بااینکه برگرداندن همه چیز به وضع قبل از مجردی و تبدیل این شکم پر از چربی به شکم شش‌تکه قبل از ازدواج کمی سخت است، اما عجله نکنید. همسرتان شوهری می‌خواهد که از خودش مراقبت کند، از بهداشت عمومی گرفته تا نحوه لباس پوشیدنتان و وضعیتتان—چه از نظر جسمی، چه فکری و چه روحی.
4. زود رفتن سر کار اصلی. اگر بخواهید زود سراغ اندام اصلی در رابطه‌ جنسی بروید، چه با دست باشد و چه اندام جنسی‌تان، اصلاً ایده خوبی نیست. همسرتان باید قبل از اینکه سراغ آن بروید خوب تحریک شده باشد. روی کل بدن او تمرکز کنید. از نوک سر تا نوک پا. و ذهنش را فراموش نکنید. شده است تابحال درمورد افکارش در این مورد سوال کنید؟
5. نادیده گرفتن کلیتوریس (چوچوله). خیلی از مردها ممکن است تصور کنند که توانایی ارگاسم خانم‌ها به دخول بستگی دارد. بااینکه دخول همراه با لذت است اما راه اصلی برای ارضاء کردن او جای دیگری است.
تنها عملکرد کلیتوریس لذت ‌دهی است. پیس هیچوقت آن را نادیده نگیرید. اگر شما یکی از بسیار مردانی هستید که می‌دانید چه می‌گوییم، به کتابخانه رفته و یک کتاب آناتومی پیدا کنید. درمورد بدن او مطالعه کنید و مطمئن باشید که او قدردانتان خواهد بود.
6. فراموش کردن محرک‌های جنسی دیگر. بیشتر زن‌ها نواحی تحریک‌کننده دیگری هم به جز سینه‌ها، نوک‌سینه‌ها و اندام جنسیشان دارند. این سه متداول‌ترین این نواحی هستند که برای مردان حین پیش‌درآمد رابطه‌ جنسی تحریک‌کننده ‌تر هستند اما باید صبر کنید که همسرتان اجازه آن را به شما بدهد. از او بپرسید که چه دوست دارد و بعد چیزی که می‌گوید را به خاطر بسپرید. برای پیدا کردن نواحی تحریک‌ کننده همسرتان وقت بگذارید: گردن، شانه‌ها، پشت، باسن، پاها هم جزء نواحی متداول تحریک ‌کننده در بدن هستند. همیشه یادتان باشد یکی از تحریک‌کننده ‌ترین جاهای بدن او، گوش‌هایش است.
7. دنبال امتیاز بودن. خیلی از مردها می‌خواهند فقط "کمی" به دست بیاورند. باید بفهمید که رابطه‌ جنسی زمانی خوب است که هر دوی شما در آن شریک باشید. سعی کنید در همان لحظه زندگی کنید.
8. اکتشاف نکردن خیالپردازی‌های همسرتان. همه زن‌ها یک روی شهوانی دارند. بااینکه بعضی از آنها نمی‌دانند که این جنبه‌شان کجاست اما تحقیقات نشان داده است که زنان با خیال‌پردازی‌های واضح و آشکار خیلی بیشتر از خیالپردازی‌های رمانتیک تحریک می‌شوند. اگر دوست دارید که همسرتان برای شما "لباس دلخواهتان" را تن کند اما او حوصله ندارد، چرا شما نباید چنین کاری برای او بکنید؟
9. اینکه فکر کنید باید مثل یک هنرپیشه فیلم پورنو رفتار کند. یکی از بدترین چیزهایی که ممکن است مردی از همسرش انتظار داشته باشد این است که خیال‌پردازی‌هایی که فقط در فیلم‌های پورنو می‌تواند ببیند را برای او انجام دهد. این واقعیت نیست. او یک شیء نیست، با او مثل یک ابزار رفتار نکنید.
10. اینکه فکر کنید یکبار برای او کافی است. یکبار ارگاسم کامل شده است و کاملاً راضی است، درست است نه اشتباه می‌کنید! خیلی از زنان مثل مردان با یک ارگاسم راضی نمی‌شوند. حتی اگر به ارگاسم شدن دوباره خودتان هم راضی باشید اما باید بدانید که دخول تنها راه ارضا کردن همسرتان نیست. راه‌های دیگری هم برای لذت دادن به او وجود دارد.
البته باید اول مطمئن باشید که به ادامه کار تمایل دارد. مردها ممکن است تصور کنند که اگر ارگاسم بیشتری نصیب همسرشان کنند، معشوق بهتری هستند. اگر او کاملاً ارضا شده باشد و دیگر تمایلی به ادامه کار نداشته باشد، این درست نیست. اگر با این شرایط بخواهید کار را ادامه بدهید آنوقت از جسم او برای ارضاء نفستان استفاده می‌کنید و این اصلاً کار جالبی نیست!

11. اینکه خیلی سریع پیش بروید. کُند پیش بروید. سعی کنید از با هم بودن لذت ببرید. اما اگر زمانتان کم است ممکن است نتوانید اما اگر وقت کافی دارید، عجله نکنید. کند پیش بروید، ریلکس باشید و لذت ببرید!





پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

آب معدنی دماوند نمی خرم

مدتی پیش بود ، اگر یادتان باشد ، همهمه ای درباره ی آب معدنی دماوند به پا شد .
شرکت ملی نفت ، در یک آزمایش ، آب معدنی دماوند را فاقد استانداردهای لازم دانسته و شرکتهای تابعه ی خود را از خرید آن منع کرده بود و بهرحال نتیجه ی این آزمایش ، علنی شد 
مسئولین آب معدنی دماوند اعتراض کردند و در تبلیغات تلویزیونی خود گفتند که این آب معدنی از آزمایشگاههای فرانسه می گذردو از این جور حرف ها ........
از این گذشته ، 
قبلا از این هم خبری منتشر شده بود که برای سربازان آمریکایی در افغانستان ، آب معدنی دماوند خریداری شده که پس از آزمایشات لازم ، چون نامطلوب و سرطانزا تشخیص داده شده ، بنابراین کلا به ایران عودت داده شده و به مردم ایران فروخته شد .
بهرحال در این بین مشکلی وجود دارد .
عقل سلیم می گوید که وقتی که این همه آب معدنی متنوع و با کیفیت بالا وجود دارد ، بهتر است از مارک های دیگر آب معدنی استفاده کنیم . 
مثلا در استان گیلان ، چه دلیلی دارد که با داشتن آب های معدنی بسیار با کیفیت ، باز هم از آب معدنی دماوند استفاده کرد که چنین شائبه هایی نیز در مورد آن مطرح است .
واقعا عجیب است که تا این حد آب معدنی دماوند در گیلان ، زیاد است و بدتر آنکه مردم گیلان ، آن را می خرند . 
قبلا سکه های تقلبی هم در گیلان فروخته می شد . 
کلا گیلانی ها ، پتانسیل بالایی برای این دارند که یکی بیاید و سرشان کلاه بگذارد . 
بهتر است که آب معدنی گیلانی بنوشیم . نه آب معدنی سرب آلود تهرانی .

پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

مردی از جنس مردم






پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

من و مهشید

قبلا گفته بودم که من ازدواج کردم . 
البته ازدواج که نه ، بلکه نامزد . 
و نامزدی بسیار کوتاهی که سریعا به ازدواج متصل شد . 
یک ازدواج کاملا سنتی ، که بدون هیچگونه آشنایی قبلی من و دختر مورد نظر انجام شد . 
مادر من ، حلقه ی واسط این ازدواج بود و دختری که مورد نظر بود ، منتخب مادرم بود . 
مادرم معلم ابتدایی ، توی یکی از مدارس روستایی لاهیجانه . 
و اما 
اسم این دختر خانوم که قراره زن ما بشه ، مهشیده . 
من سی و یک سالمه و مهشید هم سی سالشه . 
اینم یه عکس از من و مهشیده .

و اما ...
آشنایی ما ، به طور کاملا سنتی شروع شد . 
به جای اینکه طبق مد جامعه و روال زندگی مدرن ، آشنایی به عشق و عشق به ازدواج منتهی بشه .
آشنایی والدین ، منجر به آشنایی ما در یک لحظه و تصمیم به یک ازدواج ، بدون اینکه هیچگونه شناخت عمیق و دقیقی حاصل بشه ، منجر شد . ازدواجی که انتظار می ره به یک عشق منتهی بشه . عشقی که هنوز نیست و بوجود نیومده . و اینکه آیا این عشق اصلا بوجود بیاد یا نه ، ............!!!!
بهرحال قراره که نیمه ی شعبان ، یعنی هفته ی بعد عقد کنیم . 
هنوزم مهشید توی صحبتای تلفنیش به من می گه که در مورد اینکه ازدواجمون سر بگیره یا نه ، شک دارم . هنوز مهشید تصمیم قاطع نگرفته و من هم همیشه بهش گفتم و می گم که تصمیمتو بگیرو وطوری تصمیم بگیر که مثلا ده سال بعد نگی که چرا این کارو کردم و چرا با حسین ازدواج کردم . 
بهرحال ، این ازدواج ، که هنوز با شک و تردید جدی مهشید مواجه هست ، تا این مرحله ، موانع سختی رو پشت سر گذاشته . 
خانواده ها به طور جدی با هم درگیر شدن و بر سر مسائل مالی ، و اینکه عروسی مجللی گرفته بشه ، رسما با هم درگیر شدن و کار به جایی کشید که مادر مهشید گفت که اصلا بهم بزنید ازدواج رو و حتی به دخترش گفت که از این به بعد حق نداری با حسین رابطه داشته باشی . 
در حالی که تا چند روز قبلش ، من به خونه ی مهشید اینا رفت و آمد مستمر داشتم ، به ناگاه همه چیز قطع شد و علیرغم اینکه بعد از اون ماجرا ، با وساطت فامیلای مهشید اینا ، مساله حل و فصل شد ، اما دیگه رابطه ی دوستانه ای بین خانواده ها برقرار نشد و به نظر نمی رسه که این رابطه درست بشه . 
از اون روز به بعد ، مهشید هم به طور کلی با خانواده ی ما قطع رابطه کرده و اگه احیانا کاری هم باشه که بخواد با مادرم هماهنگ کنه ، از طریق من انجام می ده و اصرار هم می کنه که خودم انجامش بدم و مهشید رو وارد قضیه نکنم . یعنی اصرار داره که رابطه ی تعاملی بین خانواده ها ایجاد نشه . 
این نقطه ی تاریکیه که توی نخستین روزای زندگی دیده می شه و از نظر من خطرناکه . 
اما چون مهشید ، الان توی دوران خاصی قرار داره و تا حدودی احساس آسیب پذیری می کنه ، سعی کردم به طور مستقیم بهش چیزی نگم . 
امروزم که مامانم زنگ زد و گفت چندین بار به مهشید زنگ زده که بیاد خونمون ، اما مهشید هر بار به بهانه ای از اومدن به خونه ی ما طفره رفته . مامان اینطور استنباط کرده که مهشید قهره ، که اگر درست استنباط نکرده باشه ، پر بیراه هم نگفته و چندان غلط هم فکر نکرده . 
بهرحال بعد از حدود دو ماه آشنایی ، قراره که بیست و ششم تیر ماه ، مصادف با میلاد حضرت امام زمان (عج) ، عقد کنیم . و چند روز بعد یعنی روز سی و یکم تیر ماه ، توی یه سالن عروسی ساده ، تو شهر املش ، مراسم عروسیمونو بگیریم . 
یه چیز دیگه هم هست و اون اینکه من از نظر مالی ، در سطح پایینی هستم . 
ماهی 350 هزار تومان حقوق دارم . 
تازه امسال یه خونه خریدم ، به قیمت 43 میلیون تومان با 18 میلیون وام مسکن که ماهی 226 تومن قسطشو می دم . 
مهشید ازم انتظار داره که یه خونه ی شیک و مرتب اجاره کنم و همه ی تجهیزات زندگی رو براش فراهم کنم که من از اولین روز آشناییمون تا الان بهش گفتم که توان مالی این کار رو ندارم . 
مهشید مرتبا تکرار می کنه که چند تا فرش ، کلیه ی وسایل برقی مورد نیاز ، تلویزیون ال سی دی ، یخچال فریزر ، فر گاز ، کولر گازی اسپیلت ، و یه ماشین در حد پژو می خواد .و البته رویاهای خیلی بزرگتری داره که از سفرهای خارجی گرفته تا داشتن ماشین های شاسی بلند و ... می شه و از من میخواد که بهش بگم که اینا رو هم یه روزی برات می خرم . اما من همیشه گفتم که نمی تونم و قول الکی بهت نمی دم . و مهشیدم کلا در این زمینه بامن مخالفه و می گه که تو سطح پایین ، فکر می کنی و خودتو با آدمای سطح پایین مقایسه می کنی . 
اینجوریاست دیگه 
نمی دونم که اگه این هندونه رو قاچ کنیم، شیرین در میاد یا ............ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

بیا برات زن بگیرم

امروز یکی از دوستام از زنجان بهم اس ام اس داد که تو هنوز مجردی ؟ منم بهش اس ام دادم که آره .
دوباره اس ام اس داد که بیا برات زن بگیرم . اس ام اس دادم که نمی خوام .
اس ام اس داد که شماره باباتو بده که برات زن بگیرم .
این بنده خدا ، الان دومین باره که این حرفو با اس ام اس می گه . یه بارم چند ماه پیش گفته بود .
دو سال پیش هم ، حضوری بهم گفته بود که یکی رو می شناسه که می خواد به من معرفی کنه . می گفت که دختر خوبیه . به هر حال ، چون من اصلا قصد ازدواج نداشتم و یا اینکه معیارهای عشقولانه ی من برای زندگی چیز دیگه ای بود و اصلا زن سفارشی نمی خواستم و دنبالشم نبودم ، قبول نکردم . 
بهرحال الان بعد از اون همه مدت ، دوباره منو غافلگیر کرد با این حرفش . 
اما اون بنده خدا خبر نداره که عنقریب ما یه خانوم گل ناز مهربونو میاریم خونمون. 
می خوام یهو غافلگیرش کنم . 
باید یه بار با خانومم ، یهو برم خونشون .



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

نمایشگاه مد برلین

یک مدل از کشور سنگال



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

بتی فورد : 1918-2011

جرالد فورد ، رئیس جمهور پیشین آمریکا و همسرش بتی فورد در مجمع ملی جمهوری خواهان در سال 2000
جرالد فورد ، دختر و همسرش
جرج دبلیو بوش در کنار جرالد فورد و همسرش بتی فورد
بتی فورد ، در مراسم تدفین همسرش جرالد فورد
بتی در تاریخ 8 آوریل 1918 در شیکاگو  بدنیا آمد .
او در ابتدا دوست داشت که یک رقاص شود و بنابراین تحت نظر مارتا گراهام آموزش دید .
او مدتی نیز بعنوان یک مدل به فعالیت مشغول شد .
اما بعد از مدتی به گراند راپید که در آن بزرگ شده بود ، برگشت و با یک فروشنده ی مبلمان ، ازدواج کرده و بعد از 5 سال از او جدا شد .
بتی در سال 1948 ، با آقای فورد ازدواج کرد .
وبالاخره ، خانوم فورد در سن 93 سالگی در سال 2011 درگذشت .




پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

كشور از ابتداي امسال وارد مرحله ميانسالي شد

كشور از ابتداي امسال وارد مرحله ميانسالي شد
۱۸ تير ۱۳۹۰
دفتر آمار، اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به نرخ رشد 1.8 درصدی موالید در سال گذشته هشدار داد در صورت ادامه این روند رشد جمعیت کشور در سالهای آینده به صفر و منفی می رسد.

علی اکبر محزون در نشست خبری که به مناسبت روز جهانی جمعیت در سازمان ثبت احوال کشور برگزار شد افزود: بر اساس آخرین آمارهای جمعیتی در سال 89 ، یک میلیون و 364 هزار و 523 واقعه ولادت به ثبت رسیده که 698 هزار و 328 تولد پسر و 666 هزار 195 ولادت دختر ثبت شده است.
وی تاکید کرد: از میان آمار ولادت یک میلیون و 75 هزار ولادت در نقاط شهری و 289 ولادت در نقاط روستایی به ثبت رسیده است که نسبت جنسیتی 105 بوده است که این آمار در حدود میانگین جهانی است.

مدیر کل دفتر آمار اطلاعاتی جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور تاکید کرد: در سال گذشته 17 هزار و 303 هزار تولد دوقلو، 611 مورد سه قلو، 38 مورد چهارقلو و 3 مورد نیز 5 قلو به ثبت رسیده است.

وی با اشاره به اینکه روند ثبت ولادت در کشور صعودی است گفت: نرخ خام موالید 18.5 در 1000 مورد بوده که به طوری که به ازای هر هزار نفر جمعیت 18.5 ولادت به ثبت رسیده است.

محزن با اشاره به اینکه در سال گذشته 440 هزار و 538 فقره فوت به ثبت رسیده است گفت: از این آمار 223 هزار فوت در مورد مردان و 184 هزار فوت نیز در مورد زنان به ثبت رسیده است.

به گفته وی، 291 هزار و 784 فوت در نقاط شهری و 148 هزار و 754 فوت نیز در نقاط روستایی ثبت شده که نرخ فوت 6 در هزار بوده است.

وی با اشاره به اینکه بیشترین علت فوت، بیماریهای قلبی و عروقی بوده است گفت: 73 هزار فوت در ارتباط با مردان و 63 هزار فوت در مورد زنان به ثبت رسیده که مرتبط با بیماریهای قلبی بوده است.

مدیر کل دفتر آمار اطلاعاتی جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور تاکید کرد: نرخ رشد طبیعی جمعیت هم اکنون 1.25 درصد است این در حالی است که بر اساس آمارهای سال 75 تا 85 نرخ رشد طبیعی جمعیت 1.62 درصد بوده است.

به گفته وی، بر اساس نرخ رشد طبیعی جمعیت و شاخص جمعیتی 56 سال طول می کشد تا جمعیت کشور ما دو برابر میزان فعلی شود.

محزون، در مورد آمار نرخ� جمعیت واجب التعلیم ها نیز گفت: پیش بینی می شود در سال جاری 546 هزار 674� دختر� و 573 هزار و 634 پسر در مقطع اول ابتدایی مشغول به تحصیل شوند.

وی تصریح کرد: از سال 75 تا 79 دوره گذار سنی جمعیت 15 تا 29 سال بوده یعنی جمعیت جوانی داشتیم اما از ابتدای امسال وارد مرحله گذار سنی جمعیت یعنی 30 تا 64 سال می شویم به طوری که جمعیتمان ، جمعیتی میانسال خواهد بود.

وی گفت: در دو دهه آینده یعنی از سال 1410 به بعد کشور ما وارد مرحله کهنسالی می شود. همچنین آمارها نشان می دهد که باید برای دو سال اخیر برنامه ریزی جدی انجام شود.

مدیر کل دفتر آمار اطلاعاتی جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور تاکید کرد: برنامه اول توسعه کشور، اولین و آخرین برنامه‌ای بود که در آن سیاست‌های جمعیتی به صورت صریح و شفاف ذکر شده است.

محزون با اشاره به اینکه بر اساس برنامه اول توسعه پیش بینی می شد که در سال 90 نرخ رشد جمعیت 3.2 درصد شود این در حالی است که در سال جاری نرخ رشد جمعیت به 2.3 درصد رسیده است. همچنین قرار بود میزان کل باروری در سال 90 به 4 درصد یعنی تولد 4 فرزند برای هر مادر باشد در حالی که� در این خصوص بسیار شتاب دار پیش رفته ایم و میزان باربری 1.8 نوزاد برای هر مادر است.

وی با اشاره به اینکه کاهش نرخ باروری زنگ خطری برای آینده است گفت: در حال حاضر که نرخ باروری 1.8 درصد برآورد شده است یعنی هر مادر به طور متوسط کمتر از 2 فرزند به دنیا می آورد. چنانچه با این سرعت نرخ باروری کاهش پیدا کند ممکن است رشد جمعیتمان در سال های بعد به صفر نزدیک شده و کاهش پیدا کند.

وی تاکید کرد: رشد جمعیت مطلوب آن است که هر مادر برای ثبات جمعیت یک دختر جایگزین خود کند.

به گفته وی در صورت کاهش نرخ جمعیت به جمعیت سالمندی و کهنسالی نزدیک خواهیم شد.

وی گفت: آمار ازدواج های ثبت ش
© 2011 - الف




پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

تلف شدن هزاران تن محصول پیاز خوزستان + عکس

بعضی وقتها اتفاقاتی در این مرز و بوم می افتد ، که آدم شاخ در می آورد . 
همه ی ما در طول چندسال اخیر ، بارها عبارت « مفسدان اقتصادی » را شنیده ایم . 
کسانی که ریشه های اقتصاد این مملکت را با تبر می زنند . 
و بارها و بارها از مبارزه با این مفسدان اقتصادی شنیده ایم . 
اما هر بار ، مثل گذشته مواردی از فساد اقتصادی و حتی فساد دولتی را مشاهده می کنیم . 
کشاورزانی که پایه و اساس اقتصاد بدون نفت ایران محسوب می شوند ، مظلوم ترین قشر در این فرایند هستند . 
هر از چند گاهی می بینیم که این قشر مظلوم و آسیب پذیر ، در گوشه ای از کشور ، زیر پای عده ای سرمایه دار وابسته به قدرت ، له می شوند . 
گاهی چایکارانند که نابود می شوند و محصول چای خود را در خیابانها و در جلوی کارخانجات چای ، به آتش می کشند . و یا اینکه باغات چای خود را به کلی آتش زده و آن را نابود می کنند . 
گاهی برنجکارانند که محصول خود را به مفت به دلالان می فروشند . 
گاهی سیب زمینی کاران ، گاهی پیازکاران ، گاهی میوه داران و ....
اما این بار قضیه ای را در سایت خبری الف خواندم که راجع به وضعیت پیازکاران بوده است و لازم دانستم که آن را در وبلاگم بنویسم .
متن خبرگزاری الف را در زیر می خوانید :


یکی از کاربران الف در مطلبی که برای الف ارسال کرد، ضمن گلایه از کم کاری مسئولان کشاورزی استان خوزستان در سالی که با نام جهاد اقتصادی مزین شده، نوشت:

بر اثر بی کفایتی مسئولین و سوء استفاده رانت خواران، هزاران تن پیاز مرغوب کشاورزان زحمتکش خوزستان در حال تلف شدن است.

به گفته یکی از کشاورزان منطقه چند وقت پیش از برداشت پیاز استان خوزستان بازار دچار کمبود این محصول می شود و لذا وزارت بازرگانی مجوز واردات مقدار محدودی پیاز را صادر می کند. در این بین تعدادی از واردکنندگان با توجه به روابط و رانت هایی که دارند اقدام به واردات چند برابر نیاز بازار می کند تا در این دوره که قیمت پیاز به اوج خود می رسد سود کلانی به جیب بزنند که این موضوع باعث میشود که هنگام برداشت این محصول بازار اشباع شده باشد و لذا هزاران تن از محصول پیاز استان روی دست کشاورزان می ماند و دولت برای اینکه جلوی اعتراض شان را بگیرد محصول آنها را به قیمت ناچیزی می خرد و در گوشه ای زیر آفتاب روی هم می ریزد تا بپوسند و از بین بروند.

کشاورزان نیز از روی ناچاری برای برگشت بخشی از هزینه هایشان مجبور به فروش محصول خود به دولت می شوند. جالب اینجاست که برای همین مبلغ جزیی مجبورند در صف های چند کیلومتری بایستند و بعضا تا دو روز زیر آفتاب داغ خوزستان منتظر بمانند.

در نظر بگیرید کشاورزی را که سه تن بار خود را پشت وانت گذاشته و 2 روز در نوبت میماند تا در ازای آن 250 هزار تومان دریافت کند؛ از این مبلغ 100 هزار تومان صرف کرایه ماشین و 50 هزار تومان هم هزینه کارگر میشود و در آخر برای 3 تن پیاز 100 هزار تومان نصیبش می شود و این در حالی است که هر کیلو بذر پیاز 400 هزار تومان است و هر هکتار هم 3 کیلو بذر نیاز دارد.

در عکس ها مشاهده می کنید که یک کشاورز چگونه نتیجه هشت ماه زحمتش را با دست خود مانند زباله بر زمین می ریزد:




پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

رقص در میلاد حضرت سجاد

به مناسبت میلاد امام سجاد ، دیروز مراسمی مذهبی در یکی از مساجد برگزار شده بود که در بیرون مسجد و در لابلای درختان روبروی مسجد ، جوانی با آهنگ مولودی که از بلندگوی مسجد پخش می شد ، در حال رقصیدن بود و دوستانش به آرامی برایش دست می زدند . 
باور کنید که این یک رویداد واقعی است که در درون مرزهای جمهوری اسلامی رخ داده است . 
کسی که با این آهنگ رقصیده است ، هم اکنون عازم سفر کربلا است و فردی است که مسلمان و معتقد است و نمی توان به او گفت که فردی بی دین است . 
اما بعضی وقتها ، این مولودی هایی که از مساجد و توسط مداحان اهل بیت خوانده و پخش می شود ، واقعا طرب انگیز و رقص آور است . 
و اما واقعا موضع دین در قبال این موضوع چیست ؟ 
آیا این نوع خواندن حلال است یا حرام ؟ 
غنا چیست و چه شعر یا ترانه ای را حرام می گویند ؟ 
چگونه می توان اشعار و ترانه های محسن یگانه را غیرقانونی دانست و آن را از تلویزیون ملی جمهوری اسلامی ایران پخش نکرد ، چگونه اشعار رضا صادقی از تلویزیون پخش نمی شود ، چگونه ترانه های یاس از تلویزیون پخش نمی شود ، در حالیکه هرگز رقص آور نیست ، اما نوعی از مداحی از همین تلویزیون پخش می شود که نه تنها رقص آور است ، بلکه بعضا به واسطه ی وزن و آهنگ شعر و حتی لحن خواندن آن ، کاملا کپی برداری از همین ترانه هایی است که تلویزیون ایران آن را پخش نکرده و ارشاد اسلامی ، آن را غیرقانونی می داند . 
من که کاملا گیج و سردرگم مانده ام . اصلا نمی دانم که ملاک و معیار خوب و بد چیست ! انگاری که هر چیزی که به نام « دین » باشد ، خوب است . و هر چیزی که به نام « دین » نباشد ، بد است . ملاک این است .



پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند
Free counter and web stats