‏نمایش پست‌ها با برچسب سمیه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سمیه. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

داریوش بزرگ سخن می گوید


به خواست اهورامزدا چنان کسی هستم که راستی را دوست هستم، بدی را دوست نیستم. نه مرا میل است که شخص ضعیف از طرف توانا به او بدی کرده شود. نه آن مرا میل است که شخص توانائی از طرف ضعیف به او بدی کرده شود.
مرد دروغگو را دوست نیستم. تند خو نیستم. آن چیزهائیرا که هنگام خشم بر من وارد می‌شود سخت به اراده نگاه می دارم.
نه مرا میل است که مردی زیان برساند. نه حتی مرا میل است که مردی زیان برساند. نه حتی مرا میل است اگر زیان برساند کیفر نه بیند.
مردی آنچه بر علیه مردی بگوید آن مرا باور نیاید، تا هنگامی که سوگند هر دو را نشنوم.
آنکه را نافرمان می بینم و آنکه را غیر نافرمان می بینم و انکه را غیر نافرمان می بینم، آنگاه نخستین کسی هستم با هوش و فرمان و عمل، چون نافرمان و غیر نافرمان را می بینم، بیاندیشم.
هنرهائی که اهورامزدا بر من فرو فرستاد، و توانستم آنها را به کار برم، بخواست اهورامزدا آنچه بوسیلۀ من کرده شده با این هنرهائیکه اهورامزدا بر من فرو فرستاد کردم.
ای مرد، نیک آگاه ساز که من چه جور آدمی هستم و هنرمندیهایم از چه نوع و برتری ام از چه نوع می باشد! آنچه به گوش تو رسید برای تو دروغ ننماید! آنچه را که بتو دستور داده شده بشنو!

(گزیده ای از متن کتیبه داریوش بزرگ در نقش رستم، آراگاه داریوش)
این مطلب را دوستم « سمیه » برایم ارسال کرده است . 
پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      

یهوه


«بنی اسرائیل در پذیرفتن توحید،لجوج‌ترین امّت‌ها بوده و بیش از هر امّتی با پیام توحیدی دشمنی کرده اند.بنی اسرائیل مردمی‌فرو رفته در مادیات بوده و جز لذائذ مادی و صوری،چیز دیگری سرشان نمی‌شده است. امتی بودند که جز در برابر لذّات و کمالات مادّی تسلیم نمی‌شدند و به هیچ حقیقتی از حقایق ماورای حسّی ایمان نمی‌آوردند.»[۱]«بنی اسرائیل قومی‌همه‌چیز پرست بودند که از اجنّه‌ی هوا گرفته تا سنگ و چهار پا و گوسفند و ارواح و… را می‌پرستیدند که حتّی در زمان حضرت موسی(ع) نیز از پرستش مجسّمه‌ی گوساله دست برنداشتند.»[۲] خدای بزرگ آنان “یهوه” نام داشت که هیچ شباهتی با خدایی که موسی می‌پرستید ندارد.«خدایی که تلمود درباره‌ی وی سخن می‌گوید صریحاً شکل انسانی دارد،محبّت می‌کند،تنفّر می‌ورزد،خشمگین می‌شود،می‌خندد، می‌گرید ،احساس پشیمانی می‌کند ،تعویذ می‌بندد و … روزی سه بار تورات می‌خواند…»[۳] .یهوه دارای خصوصیات و صفات پادشاهان مقتدر است. او بسیاری از ویژگی‌هایی را که بیان‌گر قدرت،اقتدار و بزرگی اوست ، از اهورامزدا،خدای ایرانیان برگرفته است.«درباره‌ی مسأله‌ی توحید و صفات یهوه ،خدای بنی اسرائیل،آثاری از عقاید زردشتی درباره‌ی یگانگی و صفات اهورامزدا،خدای ایرانی دیده می‌شود….[در کتاب "اشعیا"،باب۴۴،آیه ۵تا۸] به روشنی دیده می‌شود که برای یهوه همان صفات خدای ایرانی،یعنی اهورامزدا [را] قائل شده‌اند،بخصوص در آنجا که می‌گوید:یهوه پدید آورنده‌ی نور و ظلمت و خالق آسمان و زمین است.در صورتی که در متون پیش از آن چنین عقاید و صفاتی برای یهوه قائل نبوده‌اند،بلکه در آن‌ها، در همه جا گفته شده است که یهوه خدای بنی اسرائیل که شما را از مصر بیرون آورد…»[۴] او خدایی بزرگ بود که هیچ قدرتی توان ایستادگی در برابر وی را نداشت .قدرت آفرینش وی ،که در آفرینش آسمان نمود پیدا می‌کند،در میان خدایان باستان بسیار نادر است.«من دوازده برج آسمانی در افلاک خلق کرده‌ام و برای هر برج سی “سپاه” به وجود آورده ام و برای هر سپاهی سی “لژیون” و برای هر لژیون سی “هنگ” و برای هر هنگ سی “گردان” و برای هر گردان سی “اردو” خلق کرده‌ام و به هر اردویی ۳۶۵ هزار میلیارد ستاره آویزان کرده‌ام.»[۵]البته در جای جای عهد عتیق مطالبی را می‌بینیم که شایسته‌ی خدای بزرگی چون او نیست و نشان دهنده‌ی کمبود‌های وی-در عین حال که خدایی مقتدر است-می‌باشد.او عاری از ویژگی‌هایی مانند علم مطلق،حکمت و تنزّه از اشتباه است.«هرگز خداوند از کارهای ابلهانه و غضب و دروغ برکنار نیست.»[۶] او ابتدا کاری را انجام می‌دهد سپس در مورد خوب یا بد بودن آن قضاوت می‌کند؛او ابتدا نور را آفرید، سپس دید که نیکوست.او از آفرینش انسان به شدّت پشیمان است.«خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت»[۷] در جای دیگر می‌خوانیم که او از این که قوم بنی اسرائیل را از آوارگی و بیچارگی نجات نداده است، پشیمان می‌شود.«خداوند از آن جهت که یهود را به چنین حالی گذاشته، سخت پشیمان است و هر روز لطمه‌ای به صورت خود می‌زند و زار زار گریه می‌کند .گاهی از چشمانش دو قطره اشک به دریا می‌چکد.»[۸]صفات انسانی کاملاً در او هویداست و این مسئله جای تعجّب ندارد زیرا او انسان را شبیه به خود آفریده است .او مانند یک انسان می‌خوابد:«…ای خداوند بیدار شو،چرا خوابیده‌ای،برخیز و ما را تا به ابد دور مینداز»[۹]او مانند انسان‌ها در روی زمین و در بین درختان باغ می‌خرامد و احتیاج به خانه‌های دنیویِ ساخته‌ی دست انسان دارد.حتّی ممکن است او بی خانمان و آواره باشد.«آواز خداوند را شنید که در هنگام وزیدن نسیم بهار در باغ می‌خرامید…»[۱۰]«خداوند به “ناتان” نازل شده، گفت برو به بنده‌ی من داوود بگو: “خداوند چنین می‌گوید:آیا تو خانه‌ای برای سکونت من بنا می‌کنی؟زیرا از روزی که بنی اسرائیل را از مصر بیرون آوردم تا امروز در خانه‌ای ساکن نشده‌ام ،بلکه در خیمه و مسکن گردش کرده‌ام”»[۱۱].”آدم”، پس از خلقت از دید او پنهان می‌شود و یهوه او را صدا می‌زند که :”کجایی؟” این نشان دهنده‌ی این است که همان طور که گفتیم او علم کامل ندارد.او دارای فرزند است و جالب‌تر این که فرزندانش با آدمیان ازدواج می‌کنند.«پسران خدا، دختران آدمیان را دیدند که نیکومنظرند و از هر کدام که خواستند،زنان برای خویش می‌گرفتند…پسران خدا به دختران آدمیان درآمدند و آن‌ها برای ایشان اولاد زاییدند…»[۱۲] در بعضی موارد، او از انسان نیز پایین‌تر می‌رود و کارهایی انجام داده، سخنانی می‌گوید که حتّی از شأن یک انسان خارج است«به این سبب ماتم گرفته و ولوله خواهم نمود و برهنه و عریان راه خواهم رفت و مثل شغال‌ها ماتم خواهم گرفت و مانند شتر مرغ‌ها نوحه‌گری خواهم نمود»[۱۳] [۱] سیری در مکتب یهود،ص۳۲
[۲] همان،ص۳۰
[۳] همان،ص۱۲۰
[۴] سیر تحوّلی دین های یهود و مسیح،صص۱۵۲-۱۵۳
[۵] سیری در مکتب یهود،ص۲۱۴
[۶] همان،ص۱۱۶
[۷] عهد عتیق ،سفر پیدایش باب۶ شماره۲
[۸] سیری در مکتب یهود،ص۱۱۵
[۹] کتاب مزامیر باب۴۴ ش۲۳
[۱۰] عهد عتیق ،سفر پیدایش باب۳ شماره۸
[۱۱] کتاب دوم سموئیل باب۷ شماره۶
[۱۲] عهد عتیق ،سفر پیدایش باب۶ شماره۲
[۱۳] کتاب میکاه نبی باب۱ شماره۸


این مطلب توسط دوستم « سمیه » برایم ارسال شده است .


پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند . 
  • اگر حوصله ی نظر دادن ندارید و یا اصلا نظری در این باره ندارید ، می توانید در قسمت « واکنش ها » در پایین همین متن ، فقط بر روی یک عبارت کلیک کرده و آن عبارت ، واکنش شما به این متن خواهد بود .                      



۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

خوشحالم که شما در خط تیره ی من هستید

این متن را دوست عزیزم « سمیه » برایم ایمیل کرده که در وبلاگم گذاشتم .

i read of man who stood to speak 
At the funeral of a friend
He referred to the dates on her tombstone
frome the begining ... to the end .

He noted that first came her date of birth
And spoke the following date with tears ,
But he said what mattered most of all 
Was the dash between those years
(1934-2003)

For that dash represents all the time 
That she spent alive on earth ...
And now only those who loved her
Know what that little is worth

For it matters not , how much we own 
The cars ... The house ... the cash , 
What matters is how we live and love 
And how we spend our dash.

So think about this long and hard ...

d like to change Are there things you 
, For you never know how muche time is left
That can still be rearranged.

If we could just slow down enough 
To consider what's true ande real, 
And always try to understand
The way other people feel.

And be less quick to anger,
And show appreciation more 
And love the people in our lives
Like we've never loved before.

If we treat each other with respect.
And more often wear a smile ...
Remembering that this special dash 
Might only last a little while .

So when your eulogy's being read.
With your life's action to rehash ...
would you be proud of the things they say
About how you spent your dash ?

If you have received this , it means that you are 
Truly special to the one that sent this to you .

I am glad that you're in my life 
and part of my dash .


من از مردی می گویم که عهده دار شده بود 
در مراسم تدفین دوستی ، سخن بگوید 
او به تاریخ های روی سنگ مزار او اشاره کرد 
از آغاز ... تا پایان 

او یادآور شد که اولی تاریخ زادروز وی است 
و اشک ریزان از تاریخ بعدی سخن گفت ، 
اما او گفت آنچه بیش از همه اهمیت دارد 
خط تیره ی بین آن دو تاریخ است 
(1313-1382)

زیرا این خطر تیره تمام مدت زمانی را نشان می دهد 
که او بر روی زمین می زیست ...
و اکنون فقط کسانی که به او عشق می ورزیدند
می دانند که ارزش این خط کوچک برای چیست 

زیرا اهمیتی ندارد ، که دارایی ما چقدر است ؛
اتومبیل ها ... خانه ها ... پول نقد ،
آنچه اهمیت دارد این است که چگونه زندگی می کنیم و 
عشق می ورزیم و چگونه خط تیره خود را صرف می کنیم . 

بنابراین ، در این باره سخت و به تفصیل بیندیشید ...

آیا چیزهایی در زندگیتان هست که بخواهید تغییرشان دهیم 
چون ابدا نمی دانید چه مدت زمانی باقی مانده ، 
که بتوانید آن را نوآرایی کنید . 

اگر فقط می توانستیم طوری آهسته حرکت کنیم 
که آنچه را درست و حقیقی است ، دریابیم 
و همیشه کوشش کنیم تا بفهمیم که 
دیگران چه احساسی دارند .

و در خشمگین کردن ، کمتر چالاک باشیم 
و قدردانی بیشتری از خود نشان دهیم 
و در زندگی خود به مردم چنان عشق بورزیم 
که هرگز قبلا عشق نورزیده ایم .

اگر با یکدیگر با احترام رفتار کنیم 
و بیشتر لبخند بزنیم ...
و به خاطر داشته باشیم که این خط تیره ویژه 
ممکن است فقط مدت کوتاهی ادامه داشته باشد 

بنابراین ، وقتی مدح شما خوانده می شود 
و اعمل شما در دوره زندگی بازنگری می شود ...
آیا سرافراز خواهید بود از آنچه خواهند گفت 
درباره ی این که شما خط تیره خود را چگونه صرف کردید ؟

اگر شما این پیام را دریافت کرده اید ، مفهومش این است که شما برای 
کسی که آن را فرستاده است واقعا جایگاهی ویژه دارید . 

بسیار خوشحالم از این که شما در زندگی من 
و بخشی از خط تیره ی من هستید .




کلامی از شیخ بهایی

این پیام را دوست عزیزم « سمیه » برایم ایمیل کرده که در وبلاگم گذاشتم .

کلامی از شیخ بهائی:

آدمی اگر پيامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نيست، زيرا :

اگر بسيار كار كند، می‌گويند احمق است !

اگر كم كار كند، می‌گويند تنبل است!

اگر بخشش كند، مي‌گويند افراط مي‌كند!

اگر جمعگرا باشد، می‌گويند بخيل است!

اگر ساكت و خاموش باشد می‌گويند لال است!!!

اگر زبان‌آوری كند، می‌گويند ورّاج و پرگوست ..!

اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گويند رياكاراست!!!

و اگر نكند میگويند كافراست و بی‌دين .....!!!

لذا نبايد بر حمد و ثنای مردم اعتنا كرد

و جز ازخداوند نبايد ازكسی ترسيد.

پس آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید ؛

مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.

۱۳۸۹ تیر ۲, چهارشنبه

آغاز به مردن

این متن را دوست عزیزم « سمیه » برایم ایمیل کرده که در وبلاگم گذاشتم .


آغاز به مردن
 
 
(ترجمه از احمد شاملو)

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی

اگر سفر نكنی،

اگر كتابی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

اگر از خودت قدردانی نكنی.

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی

زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،

وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.

به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی

اگر برده‏ی عادات خود شوی،

اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی

اگر رنگ‏های متفاوت به تن نكنی،

يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.

تو به آرامی آغاز به مردن مي‏كنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سركش،

و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،

و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،

دوری كنی . .. .،

تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی

اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،

اگر ورای روياها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی

كه حداقل يك بار در تمام زندگي‏ات

ورای مصلحت‌انديشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بميری!
شادی را فراموش نكن




Free counter and web stats