‏نمایش پست‌ها با برچسب رودبار. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب رودبار. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

محرومیت من از امتحانات ترم یکم دانشگاه آزاد

موعد امتحانات دانشگاه آزاد شده بود و هنوز من سیصد و شصت هزار تومان بدهی به دانشگاه داشتم و در ابتدای ترم ، صرفا مبلغ پانصد هزار تومان به حساب دانشگاه آزاد واریز کرده بودم . 
قبلا نیز اخطاریه ای در تابلو اعلانات دانشگاه نصب شده بود که دانشجویانی که تا 15 خرداد نسبت به تسویه ی بدهی خود به دانشگاه اقدام نکنند ، از دریافت کارت ورود به جلسه و در نهایت حضور در جلسات امتحانات محروم خواهند شد . 
من که پول شهریه دانشگاه را از خانواده ام دریافت می کردم ، منتظر دریافت پول از جانب آنان بودم و از قرار معلوم ، آنها هم پولی در بساط نداشتند ( لازم به ذکر است که من با توجه به اطلاع از وضع مالی خودم ، قصد ادامه تحصیل در دانشگاه آزاد را نداشته و بنا به اصرار خانواده در دانشگاه آزاد ثبت نام کردم ) . 
لهذا موعد امتحانات فرا رسید و من از مادرم پرسیدم که برای تسویه ی بدهیم چه برنامه ای دارند ؟ مادرم گفت که برو و بگو بعدا تسویه می کنم . و حتی گفت که خواهرت و برادرت نیز همین کار را کردند . شایان ذکر است که خواهرم مهسا ، در مقطع فوق لیسانس در رشته ریاضی کاربردی در دانشگاه آزاد شبستر و برادرم هانی در رشته ادبیات فارسی در مقطع لیسانس در دانشگاه آزاد رشت ، مشغول ادامه تحصیل است . هر دوی آنها ، با مذاکره با مسئولین مربوطه در بخش مالی دانشگاه خود ، توانسته بودند بدون تسویه حساب ، کارت ورود به جلسه را دریافت نموده و در امتحانات شرکت کنند . 
من به بخش مالی دانشگاه آزاد رودبار و به آقای حسینی مراجعه کردم . آقای حسینی در حال صحبت کردن با تلفن بود . حدود یک ربع از حضور من گذشت و آقای حسینی همچنان در حال مکالمه ی دوستانه تلفنی با فردی بود که از او می خواست در یکی از درسهایش که نمره ای حدود 2 می گرفت برایش از استاد نمره ی قبولی بگیرد و آقای حسینی در همین ارتباط با دانشجوی مورد نظر در حال مذاکره بود ( حال اینکه حیطه ی وظایف آقای حسینی چیست و چه نوع رابطه ای بین ایشان و اساتید برقرار است و توانایی ایشان در تغییر نمرات دانشجویان درچه حد است را ما نمی دانیم . اما قرائن وشواهد حاکی از آن است که حتی اگر اختیارات این فرد در این حیطه ، محدود و حتی در حد صفر باشد ، روابطی بین ایشان و اساتید وجود دارد که انگار گره گشای مشکلات است و گرنه لزومی نداشت که این آقای دانشجو ، اینقدر پول موبایل بدهد و هزینه ی مکالمه ی بیهوده با مسئول مالی دانشگاه نماید . ) در این بین حتی یکی از دانشجویان نیز که کنار اقای حسینی و در آن سوی میز نشسته بود ، به وی متلک گفته و می گوید که مکالمه ات را تمام کن . او حوصله اش سر می رود و اتاق را ترک می کند . تلفن ثابت اتاق آقای حسینی زنگ می خورد ، او به فردی که پشت خط موبایل است می گوید که منتظر بماند و با تلفن ثابت صحبت می کند که بخش اعظمی از این مکالمه به قربان صدقه رفتن های الکی فردی که آن سوی خط است ختم می شود و اظهار فروتنی آقای حسینی . بعد از این بازهم مکالمه تلفنی شروع می شود . در این حین ، آقای حسینی متوجه حضور مزاحمی همچون من می شود و به من می گوید کارت را بگو و من می گویم که بنا به دلایل شغلی ( که برایش به طور کامل توضیح می دهم که چه مشکلات شغلی ای داشته ام ) نتوانستم به موقع جهت تسویه حساب حضور یابم و مشکلات مالیم نیز مانع از تسویه حساب بموقع بدهی هایم شده است . لهذا از ایشان خواستم که در صورت امکان ، از روند دریافت کارت ورود به جلسه ی بنده ، رفع ممنوعیت نموده تا بتوانم در امتحانات شرکت کنم . اما آقای حسینی گفت که این کار غیرقانونی است و امکانپذیر نیست و حتی گفت که الان بازرس ها از مرکز آمده اند و همین الان در اتاق بغلی در حال بازرسی از بخش حسابرسی دانشگاه هستند ( به آن بخش سری زدم ودیدم که یک خانم و یک دانشجوی دختر ، دارند با هم چیپس می خوردند ) . بهرحال از ما اصرار و از آقای حسینی انکار  . در نهایت آقای حسینی گفت حتی اگر شما در یک دانشگاه از دانشگاههای آزاد اسلامی سراسر کشور ، نمونه ای بیاوری که این کار را می کند ، تمام شهریه ات مال خودت . من هم که حسابی خوشحال شده بودم ، بلافاصله وضعیت برادر و خواهرم را برایش گفتم که ایشان بلافاصله زیرحرفش زد و گفت این دانشگاه ها پولدار هستند و دانشگاه ما از نظر مالی در وضع خوبی بسر نمی برد و بنابراین ما نمی توانیم از این کارها بکنیم . هرچقدر من بیشتر اصرار کردم ، ایشان بیشتر امتناع کرد . در نهایت ایشان گفت که تو از من می خواهی که دزدی کنم . آن دانشگاههایی که این کار را برای برادر و خواهر تو کردند ، آنها هم دزدی کردند . آنها خلاف کردند و اگر بازرسی بیاید ، آنها متخلف هستند . اما من بخاطر تو خلاف نمی کنم . من بخاطر تو دزدی نمی کنم . من به آقای حسینی گفتم آیا الان اگر دریافت شهریه ی من دو ماه به تعویق بیفتد ، دزدی شده است ؟ آیا همه ی کارهای دانشگاه آزاد وفق مقررات است و هیچ راهی برای چنین مواردی در نظر گرفته نشده است ؟ آیا قانون شما بدون هیچگونه تبصره و راهکار برای مواردی اینچنینی است ؟ هر چه من گفتم ، این اقای حسینی بیشتر جری تر شد و قاطعانه تر بر موضع خود اصرار کرد . در نهایت تنها کاری که توانستم بکنم این بود که قانونمداریش را و ایستادگیش را بر اجرای صحیح قانون ، به وی تبریک گفتم و در حالی که او همچنان می گفت که من نمی توانم دزدی کنم ، من هم همچنان تبریک گویان به او ، اتاقش را ترک کردم . 
حالا من مانده ام و بدهی 360 هزار تومانی به دانشگاه آزاد اسلامی . 
بعد از چند دقیقه به همان اتاق رفتم و از آقای حسینی پرسیدم که اگر ترم بعد بخواهم انتخاب واحد کنم ، آیا باز هم باید این بدهی را بپردازم در حالی که حتی یک امتحان را نداده ام . می گوید آری . اگر مشکل داشتی باید اول ترم می گفتی تا برایت مرخصی تحصیلی رد کنند . 
اما این حرف ، یک دروغ بزرگ بیش نیست . ابتدای ترم بود . هنوز دو جلسه بیشتر در کلاس ها حضور نداشتیم که برای حذف واحد الکترونیک صنعتی به بخش آموزش رفتم . اما آنها گفتند که حذف هیچ واحدی مقدور نیست . نمی دانم که زمانش گذشته بود یا اینکه چون ما ترم اولی بودیم ، این کار مقدور نبود . بهرحال این حرف آقای حسینی نیز ، یک حرف مفت بود . چون حتی برای حذف یک درس ، ممنوعیت وجود داشت ، چه برسد برای حذف چندین درس یا کل درس ها . 
علی ایحال دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودبار ، دانشگاهی است که انگار قوانینش با قوانین همه ی دانشگاههای آزاد ایران متفاوت است. در این دانشگاه فردی به نام اقای حسینی وجود دارد که همه ی مسئولین مالی دانشگاههای آزاد واحد های دیگر را دزد می داند و تنها خودش را پیغمبر زاده ای می داند که بر کرسی سلطنت دانشگاه آزاد رودبار تکیه زده است . 
بعضی انسانها اینقدر کم ظرفیت و بی جنبه اند که شایستگی هیچ رتبه و مقام و مسئولیتی را ندارند . و از آن جمله افراد ، همین اقای حسینی است که خطاب به من می گوید که من وظیفه ندارم به شما توضیح بدهم . او می گوید که من به تو فقط باید بگویم که نمی شود . و وظیفه ای ندارم که بگویم که چرا این کار نمی شود . این فرهنگی است که این آقا دارد .


پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند

۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

دانشگاه آزاد اسلامی ، واحد رودبار

همانگونه که قبلا نوشته بودم ، امسال من در مقطع کارشناسی ناپیوسته ی تکنولوژی الکترونیک در دانشگاه آزاد واحد رودبار قبول شدم و هم اکنون در این دانشگاه مشغول تحصیل می باشم . 
بهمن ماه سال گذشته ( سال 1389) برای ثبت نام رفتیم و به ما گفتند که برای شروع کلاس ها با شما تماس خواهیم گرفت . 
حدود دو هفته گذشت و من به دانشگاه مراجعه کردم و گفتم شاید شما یادتان رفته که به ما زنگ بزنید . آمده ام که موعد آغاز کلاس ها را بپرسم . یک خانمی که در بخش آموزش این دانشگاه نشسته بود ، با اخم گفت که نخیر ، ما به موقع به شما زنگ می زنیم و زمان شروع کلاس ها را اعلام می کنیم ، هنوز برای شما انتخاب واحد انجام نداده ایم . ( انتخاب واحد ترم یکی ها توسط دانشگاه انجام می شود )
بهرحال خبری از آنها نشد . 
هفته ی سوم اسفند ماه بود که مجددا به دانشگاه مراجعه کردم که دیدم بله ، مثل اینکه کلاس ها شروع شده و کسی هم با ما تماس نگرفته است . ولی انگار کسی به کسی نبود . برنامه ی درسیم را از بخش آموزش که حالا محل اتاق آن نیز عوض شده بود ، گرفتم . کلاس ها تعطیل بود و هیچ دانشجویی در آن حضور نداشت . 
خداحافظی کردم و رفتم . 
تا امروز . 
سه شنبه . 16 فروردین 1390 . 
ساعت یک و نیم بعد از ظهر ، کلاس الکترونیک صنعتی داشتیم که استاد آن نیز جناب آقای دکتر توکلی بودند . 
کلاس ، راس ساعت مقرر شروع شد . 
18 نفر دانشجوی پسر و 1 نفر دانشجوی دختر در کلاس حضور داشتند که البته تعدادی از این دانشجویان با نیم ساعت تاخیر به کلاس وارد شدند . 
استاد در ابتدا کتابی را جهت مطالعه به دانشجویان معرفی کرد . کتابی به نام « الکترونیک قدرت » نوشته ی « م . هـ . رشید » .
استاد فصل سوم از این کتاب را تدریس می کرد . 
هرچه استاد می گفت ، دانشجویان مثل آدمهایی که اصلا چیزی از این مطالب نمی فهمند ، به استاد نگاه می کردند و همین مساله باعث می شد که هم کیفیت کلاس به نحو محسوسی کاهش یافته و هم اینکه استاد نتواند به طور جدی به مباحث کلاس بپردازد . 
مثلا سطح کلاس تا آنجا پایین بود که کسی در این کلاس نمی دانست که کسینوس 180 درجه ، چند می شود و بنابراین استاد مجبور شد که بر روی وایت برد بنویسد که کسینوس 180 درجه ، مساوی است با منفی یک . 
استاد که از یادگیری مطالب توسط دانشجویان ناامید شده بود ، آنها را به توجه و تحلیل سه مثال از کتاب معرفی شده دعوت کرد . ولی از آنجا که سطح علمی دانشجویان بسیار پایین بود ، استاد نتوانست طرفی از این موضوع بربندد و بنابراین از خیر آن گذشت . 
استاد که کاملا از دانشجویان ناامید شده بود و انگیزه ای برای ادامه ی کلاس نداشت ، سوالی را مطرح کرد . او از دانشجویان پرسید که چگونه از ذهن خود در فضای مجازی محافظت می کنید ؟ او از چند نفر از دانشجویان خواست که در این باره صحبت کنند . اما بعضی از دانشجویان گفتند که تمایلی به بحث در این رابطه ندارند . برخی گفتند که این مبحث از بحث الکترونیک نیز سخت تر است و ترجیح می دهند درگیر همان مسائل تخصصی باشند . و برخی دیگر نیز به تمسخر ، جوابهایی را گفتند و بیشتر متکلک پراندند و بنابراین استاد که دیگر کاملا گیج شده بود ، از این موضوع نیز دست برداشت . 
ساعت 3 شده بود . 
دانشجویان به استاد خسته نباشید گفته و خواهان اتمام کلاس می شدند که استاد مخالفت کرده و عنوان داشت که هنوز یک ساعت از زمان کلاس باقی مانده است . 
استاد که می دانست با دانشجویان کاملا بیسوادی مواجه است ، ترفند دیگری را به کار بست . او فصول کتاب را بین دانشجویان تقسیم بندی کرده و از آنها خواست گزارشی تحقیقی پیرامون مطالب مندرج در کتاب تهیه کرده و آن را در قالب برنامه ی پاورپوینت جمع بندی و به صورت یک حلقه لوح فشرده ، حداکثر تا سه هفته ی دیگر به استاد ارائه نمایند و مدارات کتاب را نیز با برنامه های تخصصی الکترونیک شبیه سازی نمایند . که البته این امر با مخالفت دانشجویان مواجه شده و برخی از آنان باز هم با مسخره بازی و لودگی ، سعی در انحراف موضوع داشتند که این بار ، استاد از موضع خود عقب نشینی نکرد . استاد گفت که انجام این کار ، هیچ نمره و امتیازی برای دانشجویان به دنبال نخواهد داشت ولیکن چنانچه کسی این کار را انجام ندهد ، نمره ی منفی خواهد گرفت . 
استاد بخش سیکلو کانورترها از این کتاب را به من محول کرد . که باید در این رابطه گزارش تهیه کرده و به استاد ارائه نمایم .
در طول کلاس ، یک بخاری در انتهای کلاس روشن بود که سبب گرمای بیش از حد کلاس شده بود . 
یکی از دانشجویان نیز که می گفت بچه تهران است ، در انتهای کلاس ، خوابیده بود و انگار نه انگار که او دانشجوست و اینجا کلاس درس است .
هوا خیلی گرم شده بود . استاد از یکی از دانشجویان خواست که در کلاس را باز کند . اصلا مانده بودم که چه دلیلی دارد که در این هوای مطبوع ، بخاری در کلاس روشن باشد . بهرحال در کلاس را باز کردند و اندکی هوای کلاس بهتر شد . فرهنگ استفاده ی بهینه از انرژی همین است دیگر . وقتی در یک نهاد علمی و فرهنگی ، در بین قشر تحصیل کرده ی این مملکت ، اینگونه انرژی به هدر می رود ، چه انتظاری از اقشار کم سواد تر می رود . واقعا نظر دولت درست است که تا زمانی که هزینه ی منابع انرژی به مردم فشار نیاورد ، کسی در مصرف ، صرفه جویی نخواهد کرد . اینجا هم کسی چون خودش به طور مستقیم بهای انرژی را نمی پردازد و مدعی است که هزینه ی آن را بهنگام ثبت نام ، به طور کامل پرداخته است ، بنابراین بدون توجه به سرمایه های ملی ، اسرافکارانه به مصرف انرژی می پردازد . مال مفت و دل بی رحم .
بهرحال به اصرار دانشجویان ، کلاس ساعت سه و نیم ، یعنی نیم ساعت زودتر از موعد مقرر تعطیل شد . و من به رشت برگشتم .

پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .

۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودبار و خری که از پل گذشته

اوایل پاییز در کنکور کاردانی به کارشناسی الکترونیک شرکت کردم و پس از قبولی در کنکور ، اوایل بهمن سالجاری ، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودبار در مقطع کارشناسی رشته ی الکترونیک ثبت نام کردم . 
مسئولین مربوطه در بخش آموزش این دانشگاه به ما گفتند که شما بروید ، هر زمانی که لازم بود ، ما به شما زنگ می زنیم . 
مدتی گذشت و خبری از تلفن و تماس مسئولین نشد . 
پس از دو هفته ، مجددا به دانشگاه مراجعه و پیگیر وضعیت کلاس ها و واحدهای درسی شدم که گفتند ما هنوز برای شما انتخاب واحد نکرده ایم و مثل دفعه ی قبل گفتند که بروید ، ما با شما تماس می گیریم . 
و من به خانه آمده ام و هنوز که هنوز است منتظرم که ببینم چه زمانی کلاسهای درسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودبار آغاز می شود . 
تنها چیزی که در این مدت انجام داده ام ، واریز مبلغ 500 هزار تومان به حساب دانشگاه آزاد بوده است .
حالا دیگر خر آنها از پل گذشته است . 
الان هیچ چیز دیگری که دال بر دانشجو بودن من باشد ، وجود ندارد . 
نه کلاسی . نه درسی . نه شماره دانشجویی . نه هیچ چیز دیگر . فقط یک فیش واریزی 500 هزار تومانی . 
علم بهتر است یا ثروت ؟
شما ممکن است با علم نتوانید به ثروت دست یابید . 
ولی با داشتن پول ، حتی اگر یک روز هم سر کلاس نروید و حتی اگر مغز خر هم خورده باشید و خنگ تر از خنگ باشید ، فقط اگر کمی سر کیسه را شل کنید ، دکتر یا مهندس می شوید .
به نظر شما ، قبل از عید نوروز ، کلاس های ما شروع می شود ؟


پینوشت :
  • برای دیدن کلیه ی مطالب مربوط به یک موضوع در پایین همین مطلب و در قسمت برچسبها ، بر روی کلمه ی مربوطه کلیک کنید . 
  •  با کلیک بر روی کلمه ی « نظرات » در پایین همین متن ، می توانید نظرات و اندیشه های خود را در ارتباط با این نوشتار ، بنویسید ، تا هم من و هم دیگر خوانندگان ، از نظر شما بهره مند شوند .
Free counter and web stats